موضوع: "(مطالب روز-بیانات رهبری-احادیث"
عذاب شرمندگی
بزرگی را تصور کنید که از کودکی پشتوانه شمابوده و همه مخارج شما را تامین کرده و همیشه امورتان را تدبیر نموده است و چون فرد بسیار مهربانی هم هست همیشه خیال شمااز او راحت بوده و فقط هروقت کاری داشتید سراغش را گرفته اید.اما هیچوقت برایش وقت خاصی نگذاشته یا حتی گاه کمکهای او راهدر داده اید.اما هر بار که متوجه اشتباهاتتان شده اید از کنارش راحت گذشته اید و لزومی به عذرخواهی ندیده اید چون به محبت آن بزرگ اطمینان دارید! حال اگر شرایطی پیش آید که پس از همه این کوتاهیها و اشتباهات مقابلش قرار بگیرید شرمندگی همه وجودشما را فرا میگیرد و همین بزرگترین عذاب است حتی اگر او بشما چیزی نگوید و بروی شما نیاورد! و اینست ماجرای ما وخداوند! ما هرچه داریم از اوست.و هر خیری هم که از ما سر میزند باز از توفیقات اوست اما باندازه ای که به مجاری لطف او توجه داریم و برای آنها وقت و همت صرف میکنیم به خود او توجه نمیکنیم چون خیال ما از او راحت است(بل لانک خیر الساترین) چون میدانیم او اصلا بروی ماهم نمیآورد! ولی بهرحال آن شرمندگی سرجای خودش هست.از یکسو شرمندگی دوری و از سوی دیگر حسرت و افسوس از دست دادن فرصتهای ناب با او بودن! وقتی باخودت میاندیشی که چقدر میتوانستم با رفتن بنزد او و بااو نشستن از همراهی و هم صحبتی اش توشه بردارم ولی همه این اوقات و فرصتها را صرف مجاری بی اعتبار و گذرا و بی خاصیتی کردم که هیچ نشانی از آنها باقی نمانده است!آری حقیقت اینست که تنها و تنها لحظات و فرصتهایی برای ما ماندنی و شیرین است که با او سپری شود .مهم نیست که چگونه و کجا فقط مهم اینست که با او باشد! قدر این لحظات رابدانیم .خداوند را بحق کریمه اهلبیت امام مجتبی ع که در زادروز میلاد حضرتش قرار گرفته ایم میخوانیم که همه اوقات ما را در توجه و تذکر بخودش قرار دهد.
اوقات خوش آن بود که با دوست بسرشد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
ازیمن دعای شب و ورد سحری بود.
@namazesobh
اوج “زیبایی"!
زیبایی،دوستی،محبت،عشق،صفا،
صمیمیت ،آرامش،رضایت…..کلماتی هستند که با وجود ما آدمیان هماهنگ اند! همیشه و همه وقت و همه جا اینها را دوست داریم و بدنبالشان هستیم.اما اینکه چقدر بآنها دست می یابیم ماجرای دیگری است.
حال سخن در اینست که اوج همه این زیبایی ها که در حقیقت منشا همه آنهاست در حقیقتی است که همراه ما و آشنای با ماست.اما بدلایلی ما از اوغافل میشویم.کسی که با ظرافت و دقت و زیبایی هرچه تمامتر همه اجزای شگفت انگیز وجود ما را برایگان در اختیار مانهاده و همه نوع نعمتهای متنوع و جذاب و دوست داشتنی دراختیار ما نهاده است و ما را بر بهره برداری از آنها توان و قدرت بخشیده است…اما عجیب اینجاست که ما همه این زیبایی های خیره کننده را میبینیم اما از خود او غافلیم! اما اثر این غفلت چیست؟ اثرش آن است که از همین زیباییهای موجود هم نمیتوانیم بهره ببریم!چون همیشه اضطرابی مارا همراهی میکند که نکند این خوشی از دستم برود و یا آن مصیبت برایم پیش آید!!! و حال آنکه اگر از “او” غافل نبودیم حتی باندازه یک لحظه نیز دچار شک و تردید نمیشدیم!چون میدانستیم که همه این زیباییها از آن خود اوست و او همیشه هست و همه اینها را در اختیار دارد و وقتی ” او” را داشته باشی گویا همه اینها را نیز داری! آنوقت است که همیشه و در همه حال “راضی"هستی یعنی “خوشحالی” ….واین همان است که علی ع فرمود: بالاترین افتخار من آنست که خدایی چون تو دارم! و اگر تو را میپرستم بخاطر آنستکه تو شایسته پرستشی!!…
در این ایام مبارک از ” او” بخواهیم که هماره با ” او” باشیم که این همان “اوج” زیبایی است!
@namazesobh
#لطف_بىانتها
روزى شیخ سلاّر بن عبدالعزیر (1)در مجلس درس شیخ مفید، یکى از مطالب علمى را به شکل شایسته اى بیان کرد و همه حاضران را به اعجاب و تحسین واداشت.
«شیخ مفید» نیز از هوش سرشار و مقام علمى این شاگرد لذت برد و خوشحال شد. نام و نشان و احوال وى را پرسید، گفتند: «این دانشمند جوان به لطف شما زنده است و زندگى اش مرهون سخن شماست.» شیخ مفید، چگونگى ماجرا را سؤال کرد، گفتند: «وقتى که مادر او از دنیا رفت، او در شکم مادر بود. اطرافیان و بستگانش دربارهٔ وى متحیر ماندند و به محضر شما آمدند. اوّل فتوا دادید که آن زن دفن شود، وقتى که آنان از محضر شما مرخص شدند، شخصى را با عجله فرستادید و او آمد و گفت: «شیخ مى فرماید، پهلوى چپ آن مادر را بشکافید و بچه را بیرون آورده، بعداً دفن کنید.»
آنان، طبق دستور شما عمل کردند و پیش از دفن مادر، بچه را بیرون آوردند و اکنون این عالم وارسته و متبحر که در محضر شما نشسته است، همان طفل است.» شیخ مفید(رحمه الله) با کمال تعجب فرمود: «به خدا قسم! آن #فتواى_دوم_از_من_نبوده_است. حالا که چنین است، با خود شرط مى کنم که دیگر در امور مسلمانان دخالت نکنم و دربارهٔ احکام شرعى مسلمانان فتوا صادر نکنم؛ چرا که نزدیک بود با یک فتواى اشتباه، باعث مرگ چنین شخص دانشمندى شوم.»
1-. حمزه بن عبد العزير معروف به سلاّر ديلمى از بزرگان فقهاى اماميه در قرن پنجم به شمار مىآيد. او از ممتازترين شاگردان شيخ مفيد، سيد مرتضى و شيخ طوسى است. المقنع فى المذهب، التقريب فى اصول الفقه و المراسم العلويه از جمله آثار گرانقدر اوست. وى در سال 463ق وفات يافت و در منطقه خسروشاه در حومه تبريز مدفون شد. مزار او امروزه مطاف عاشقان اهل بيت(ع) ودوستاران علم و دانش است.
? کار همیشه هست! ?
مهدی اگر در جبهه بود که هیچ؛ اما وقتی به روستا میآمد، از صبح همراه پدر و مادر به باغ میرفت و در کارها به آنان کمک میرساند. آن روز، جمعه بود و کارهای مربوط به باغ تا ظهر طول کشید. نزدیک ظهر، مهدی دست از کار کشید و رو کرد به پدر و مادرش و گفت: وقت اذان است، برویم نماز جمعه، نماز را بخوانیم و برگردیم.
مادر گفت: این همه کار روی دستمان مانده؛ برای چه برویم نماز جمعه؟ همین جا نمازی میخوانیم و به کارمان ادامه میدهیم.
مهدی با مهربانی و لبخند شروع کرد به صحبت: کار همیشه هست، کار دنیا هیچوقت تمامی ندارد.
شما که میخواهید نماز بخوانید، خوب چهبهتر که این نماز را به جماعت بخوانید و خدا را بیشتر از خودتان خشنود کنید. به نماز جمعه هم که برویم و صفوف آن را مستحکم کنیم، دشمن را روسیاه و مأیوس کردهایم… .
حرفهایش به دل پدر و مادر نشست. همه با هم بلند شدند و بهسمت مصلای نماز جمعه حرکت کردند.
? قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص ۳۹
آخرین نظرات