در دعاى ابوحمزه ثمالى از «نكير و منكر» و درباره دو فرشته شب اول قبر گفته شده است؛ لطفا درباره شب اول قبر و حقيقت برزخ و مدت آن برايم توضيح دهيد؟
يك. مرگ
مرگ، نخستين منزل برزخ است. همه موجودات امكانى، داراى اجل معيّنى هستند كه با مرگ فرا مى رسد. منظور از اجل، «فنا و نيستى» نيست؛ بلكه زمان و موعدى است كه موجودات به آن منتهى مى شوند. به عبارت روشن تر، زمانى است كه موجودات سفر خود را به سوى خداوند متعال ـ پس از اندكى درنگ در دنيا ـ آغاز مى كنند تا در آن مقام جاى گيرند و استقرار يابند. پس مرگ نخستين منزلگاه سفر طولانى ما است: «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ»[1] ؛ «سپس او را مى ميراند و در قبر پنهان مى كند».
مرگ پلى است كه بين دنيا و آخرت زده شده [2] و انسان ها را از خانه دنيا ـ كه خانه فنا و گذر و عمل است ـ به خانه بقا و ابديت مى برد و هيچ كس از آن گريزى ندارد. همگان فرستاده پروردگار را ديدار مى كنند و مرگ آنان را در مى يابد و سكرات موت و جان كندن، از عقبه هاى سخت و دشوار مرگ است.
قرآن مرگ را چنين توصيف مى كند: «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ»[3]؛ «پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مى رسد و شما در اين حال نظاره مى كنيد [كارى از دستتان ساخته نيست؟] و ما از شما به او نزديك تريم، ولى نمى بينيد».
يعنى، هنگامى كه مرگ كسى ـ كه همان اجل و زمان رجوع و سفر او به سوى خداوند است ـ فرا مى رسد، شما حالت او را مى بينيد و نظاره مى كنيد؛ اما هيچ كارى از دستتان بر نمى آيد و نمى توانيد، او را به دنيا برگردانيد. دليل آن روشن است؛ زيرا آن، سكرات مرگ است و حقيقتى است كه شما از آن تنفر داريد. اما چون از جانب خدا است، كسى را در آن دخالتى نيست.[4]
«كَلاّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِىَ وَ قِيلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ وَ الْتَفَّتِ السّاقُ بِالسّاقِ إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»[5]؛ «چنين نيست؛ تا موقعى كه جان به گلوگاهش رسد و گفته مى شود: آيا كسى است كه او را از مرگ نجات دهد و [در اين هنگام] به جدايى از دنيا يقين كند و ساق پاها [از سختى جان دادن] به هم پيچد. در آن روز مسير همه به سوى پروردگارت خواهد بود».
آرى مرگ پرواز روح از جسد خاكى به سوى پرودگار جهانيان است و مردمان در اين پرواز دو گروه هستند: يا پاك و طاهرند كه در وصفشان فرمود: «الَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[6] ؛ «كسانى كه فرشتگان روحشان را مى گيرند، در حالى كه پاك و پاكيزه اند؛ به آنها مى گويند: سلام بر شما! وارد بهشت شويد، به جهت اعمالى كه انجام مى داديد».
اما كسانى كه دنياى خود را با گناه آلوده كرده اند، مرگ برايشان بسيار سخت است! آرى جدا شدن از دنيا و همسر، فرزندان، دوستان و آنچه در طول زندگانى خود جمع كرده اند، بسيار سخت است و چه بسا موجب بى ايمانى و بدعاقبتى شود! قرآن در وصف مرگ اين گروه مى فرمايد: «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظّالِمُونَ فِى غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِكَةُ باسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آياتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ»[7] ؛ «اگر ببينى هنگامى كه ظالمان در شدايد مرگ فرو رفته اند؛ و فرشتگان دست ها را گشوده، به آنان مى گويند: جان خود را خارج سازيد! امروز در برابر دروغ هايى كه به خدا بستيد و نسبت به آيات او تكبر ورزيديد، مجازات خواركننده اى خواهيد ديد».
روشن است از مرگ گريزى نيست؛ اما از سختى آن مى توان گريخت و مرگ را به مثابه بوييدن گلى خوشبو تبديل كرد. ايمان و عمل صالح ـ به ويژه دوستى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام ـ و مواظبت بر نمازهاى اول وقت و احترام و نيكى به پدر و مادر و عمل به دستورات الهى، باعث خواهد شد كه ما منزل اول سفر خود را به سلامت طى كنيم.
دو. قبر
در واقع «قبر»، همان «برزخ» است و آن عالم بين دنيا و آخرت است كه انسان از هنگام مرگ تا نفخ صور در آن قرار دارد.[8]
قرآن كريم ـ پس از نقل تمنّاى باطل بدكردارانى كه از دنيا رفته اند و درخواست بازگشت به دنيا را دارند تا شايد رفتارى شايسته پيشه كنند، ولى برآورده نمى شود ـ مى فرمايد: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[9] ؛ «و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند».
امام سجاد عليه السلام درباره عذاب و آسايش در عالم برزخ مى فرمايد: «هو القبر و إن لهم فيه مَعِيشَةً ضَنْكاً و الله إن القبر لروضة من رياض الجنة أو حفرة من حفر النار»[10] ؛ «منظور از برزخ همان قبر است و براى مردگان در آن زندگى سختى است و به خدا قسم! قبر باغى از باغ هاى بهشت است يا چاهى از چاه هاى آتش».
آرى باطن و حقيقت برزخىِ قبر هر كسى، باغى از باغ هاى بهشت است و يا چاهى از چاه هاى دوزخ. وحشت قبر به هنگام ورود بدان و فشار آن و سؤال منكر و نكير، از عقبه هاى بس خطرناك است كه كسى را از آنها گريزى نيست؛ مگر اينكه ايمان و عمل صالح را پيش از خود فرستاده باشد. روايت شده است: قبرى را مى كندند، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با شتاب به سوى آن رفتند و به شدت گريستند؛ به حدى كه خاك از اشك ايشان تر شد و به ياران خود فرمود: «إِخْوَانِى لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّوا»[11]؛ «برادران من! براى همانند اين مهيا شويد». توصيه هاى بسيارى كه در روايات شده ـ مانند اينكه ميت را بلافاصله و با سرعت به درون قبر نگذاريد و قبل از دفن، مدتى او را در كنار قبرش نگاه داريد و در هنگام دفن بر او تلقين بخوانيد و در شب دفن او، نماز شب اول قبر بخوانيد و… ـ همگى براى كم شدن وحشت و اضطراب او و فشار قبر است.
«فشار قبر» قابل وصف نبوده و حقيقت آن براى ما روشن نيست. اجمالاً مى توان گفت: انسانى كه از دنيا رفته است، به دليل انس به دنيا و ناآشنايى به عالم برزخ ونظام جديد، تحت فشار قرار مى گيرد. سؤال منكر و نكير نيز پرسش از حقيقت و باطن اعتقادات و اعمال ما است. امام صادق عليه السلاممى فرمايد: «يَجِى ءُ الْمَلَكَانِ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ إِلَى الْمَيِّتِ حِينَ يُدْفَنُ أَصْوَاتُهُمَا كَالرَّعْدِ الْقَاصِفِ وَ أَبْصَارُهُمَا كَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ يَخُطَّانِ الْأَرْضَ بِأَنْيَابِهِمَا وَ يَطَئَانِ فِى شُعُورِهِمَا. فَيَسْأَلَانِ الْمَيِّتَ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ قَالَ فَإِذَا كَانَ مُؤممِناً قَالَ اللَّهُ رَبِّى وَ دِينِىَ الاْءِسْلامُ فَيَقُولانِ لَهُ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى خَرَجَ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ أَعَنْ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ تَسْأَلَانِى فَيَقُولَانِ لَهُ تَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولُ أَشْهَدُ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ فَيَقُولاَنِ لَهُ نَمْ نَوْمَةً لاَ حُلُمَ فِيهَا وَ يُفْسَحُ لَهُ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةَ أَذْرُعٍ وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى الْجَنَّةِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا وَ إِذَا كَانَ الرَّجُلُ كَافِراً دَخَلَا عَلَيْهِ وَ أُقِيمَ الشَّيْطَانُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَيْنَاهُ مِنْ نُحَاسٍ فَيَقُولاَنِ لَهُ مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَا تَقُولُ فِى هَذَا الرَّجُلِ الَّذِى قَدْ خَرَجَ مِنْ بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ فَيَقُولُ لاَ أَدْرِى فَيُخَلِّيَانِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الشَّيْطَانِ فَيُسَلِّطُ عَلَيْهِ فِى قَبْرِهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ تِنِّيناً لَوْ أَنَّ تِنِّيناً وَاحِداً مِنْهَا نَفَخَ فِى الْأَرْضِ مَا أَنْبَتَتْ شَجَراً أَبَداً وَ يُفْتَحُ لَهُ بَابٌ إِلَى النَّارِ وَ يَرَى مَقْعَدَهُ فِيهَا»[12]؛ «دو فرشته منكر و نكير، نزد ميت هنگامى كه دفن مى شود، مى آيند؛ در حالى كه صداى آنها همانند رعد بلند آهنگ و چشمانشان همانند برقى سهمناك و خيره كننده است. در اين حال زمين را با دندان هاى خود زير و رو مى كنند و موهاى خود را مى كشند؛ آن گاه از ميت مى پرسند: پروردگار تو كيست؟ دين تو چيست؟
اگر او مؤمن باشد، مى گويد: اللّه پرودگار من و اسلام دين من است. آنان به او مى گويند: درباره مردى كه از براى پشتيبانى شما بيرون آمده، چه مى گويى؟ مى گويد: آيا از محمد صلى الله عليه و آله پيامبر خدا مى پرسيد؟ مى گويند: شهادت بده كه او پيامبر خدا است. او مى گويد: شهادت مى دهم كه او پيامبر خدا است.
[بدين ترتيب او از آزمون سربلند بيرون آمد و آن گاه] به او مى گويند: بخواب! خوابى كه در آن رؤيايى نيست. قبرش را به اندازه نه ذراع توسعه مى دهند و براى او، درى به سوى بهشت باز مى كنند و او جايگاهش را مى بيند.
اما اگر او كافر باشد، بر او وارد مى شوند؛ در حالى كه شيطان چونان دودى در كنار ديدگان او نشسته است. از او مى پرسند: پرودگار تو كيست و دين تو چيست؟ درباره اين شخص كه براى پشتيبانى شما بيرون آمده، چه مى گويى؟
مى گويد: نمى دانم! [در اين هنگام] بين او و شيطان را خالى مى كنند و بر او در قبر 99 مار بزرگ را مسلّط مى سازند كه اگر يكى از اين مارها در زمين نفس بكشد، هرگز درختى نخواهد روييد. و ديدگان او را به سوى آتش مى گشايند و او جايگاه خود را در آن مى بيند».
آرى «برزخ» باطن جهان ماده است و ما از ادراك آن عاجزيم. آنچه مى بينيم، قبرى است در درون زمين؛ اما حقيقت آن براى ما روشن نيست. در حالى كه اين قبر، يا باغى از باغ هاى بهشت و براى انسان هايى است كه در دنيا بهشتى زندگى كردند و يا چاهى از چاه هاى آتش و مخصوص انسان هايى است كه زندگانى جهنمى داشته اند. اين بهشت و دوزخ برزخى ـ كه غير از بهشت و دوزخ قيامت است ـ براى ما هويدا نيست و پس از مرگ عيان مى شود.
اما مهم ترين امرى كه باعث مى شود، قبر براى ما، نه تنها جايگاه تنهايى و وحشت نباشد؛ بلكه خانه روشن و باغ بهشت گردد، همان ايمان و عمل صالح است كه محبت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله و خاندانش، سرمايه اى بس عظيم براى طول سفر و از جمله اين مرحله است.
منابع
[1]. عبس 80، آيه 21.
[2]. فقال لهم الحسين عليه السلام: «صبرا بنى الكرام فما الموت إلا قنطرة يعبر بكم عن البؤس و الضراء إلى الجنان الواسطة و النعيم الدائمة فأيكم يكره أن ينتقل من سجن إلى قصر و ما هو لأعدائكم إلا كمن ينتقل من قصر إلى سجن و عذاب. إن أبى حدثنى عن رسول الله صلى الله عليه و آله أن الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و الموت جسر هؤلاء إلى جنانهم و جسر هؤلاء إلى جحيمهم» ؛ «امام حسين عليهالسلام در روز عاشوراء خطاب به ياران خود فرمود: اى فرزندان بزرگوارى! صبر پيشه كنيد، زيرا مرگ جزء پلى نيست كه شما را از رنج و سختى به بهشت برگزيده و نعمت هميشگى عبور مى دهد. كدامين از شما گذر از زندان به قصر را نكوهيده مى دارد؟ اما مرگ براى دشمنان شما جز انتقال از قصر به زندان و عذاب نيست! بدانيد كه پدر من از جدم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل كرد كه فرمود: دنيا زندان مومن و بهشت كافر است. و مرگ پلى است كه آنها را به بهشتشان رهنمون مى شود و اينها را آتششان مى كشاند»: بحارالأنوار، ج 6، ص 154.
[3]. واقعه 56، آيات 83 ـ 85.
[4]. ق 50، آيه 19.
[5]. قيامة 75، آيات 26 ـ 31.
[6]. نحل 16، آيه 32.
[7]. انعام 6، آيه 93.
[8]. منظور از قبر، همين قبر ظاهرى نيست كه ما مى بينيم؛ زيرا اين قبر كه جسم ما را در خود جاى مى دهد، پس از چندى مى پوسد؛ بلكه منظور از قبر، باطن آن است كه تا قيامت پا بر جاست و در روايات ما از آن به باغى از باغهاى بهشت يا چاهى از چاههاى جهنم تعبير مى كنند.
[9]. مؤمنون 23، آيه 100.
[10]. بحارالأنوار، ج 6، ص 159؛ امام صادق عليه السلام نيز چنين تفسيرى از برزخ دارند: «البرزخ القبر و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الآخرة. و الدليل على ذلك أيضا قول العالم عليهالسلام واللّه ما يخاف عليكم إلا البرزخ؛ امام صادق مى فرمايند: برزخ عبارت از قبر است كه همان عقاب و ثواب بين دنيا و آخرت مى باشد. آنگاه مرحوم مجلسى اضافه مى كند. دليل آن سخن عالم (امام موسى كاظم عليهالسلام) است كه فرمودند: «به خدا قسم من بر شما تنها از برزخ مىترسم»: بحارالأنوار، ج 6، ص 218.
[11]. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 465.
[12]. كافى، ج 3، ص 236.
آخرین نظرات