از دانايي پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علي (ع) چيه؟
ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسيد : بهترين عمل چيه؟
از دانايي پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علي (ع) چيه؟
ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد
پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب
پرسيد : بهترين عمل چيه؟
لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست.. خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست… سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند… عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست… توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید… استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست… کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت… سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست… فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ثانی… پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست… چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی… سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست…یازهرا
لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست.. خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست… سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند… عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست… توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید… استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست… کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت… سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست… فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ثانی… پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست… چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی… سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست…یازهرا
دوره ولایت امام عسکری (ع) از حساس ترین مقاطع تاریخ اسلام است و مأموریت مهم ایشان در این دوره نهادینه کردن وصایت امام عصر (عج) و آموختن چگونگی انتظار امام غایب به رهروان حقیقی دین است.
*اگر دوران عمر ٢٩ ساله امام حسن عسکری (ع) را به سه دوره تقسيم كنيم ، ١٣ سال حضور و زندگی در مدينه و ١٠ سال اقامت در سامرا پيش از عهده دار شدن امر امامت امت و ٦ سال عصر ولايت آن بزرگوار آن حضرت در يكى از مقاطع تاريخ اسلام و شايد به نوعى از حساس ترين دوران هاى تاريخى اسلام عليرغم توقف كوتاهى كه در عالم ناسوت داشتند ، مأموريتى مهم از جنس ماموريت رسول اكرم (ص) اسلام را با عالی ترين شيوه هاى ممكن را به انجام رساندند و اين موضوع ماجراى نهادينه كردن وصايت و امامت وجود مقدس امام عصر روحى فدا با همه ويژگی هاى مربوط به آن است.
. تألیف
حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتب و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونه هایی اشاره می شود:
یک. تفسیر القرآن که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل کرده است. قابل یادآوری است که امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری علیه السلام » موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن را غیر از نوشته اصلی می دانند.
دو. کتاب «المنقبة» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است. (17) به جز اینها کتب دیگری نیز به آن حضرت منسوب است.(18)
سه. نامه های فراوان؛ در زمان امام حسن عسکری علیه السلام تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددی گسترش یافته بود و شیعیان در نقاط فراوانی متمرکز شده بودند؛ شهرها و مناطقی، مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره که از پایگاههای شیعیان به شمار می رفتند. در میان این مناطق، به دلائلی سامراء، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند.(19)
حضرت برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه های فراوانی به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شیعیان قم و آوه که متن آن در کتابها مضبوط است،(20) و نامه های فراوان حضرت به مردم مدینه،(21) و نامه ای که امام به «ابن بابویه» نوشته، و نامه مفصلی که حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور نوشته است.(22)
در نامه اخیر، آن حضرت پس از توضیح درباره نقش امامت در هدایت امت اسلامی و تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار از سرپیچی از فرمان امام، نوشته اند: «.. ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامه ای که توسط محمد موسی نیشابوری فرستاده ام، عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند، موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید.»(23)
4. پاسخ به شبهات
وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود. گاه ممکن است در جامعه شبهات ویرانگری به وجود آید که اگر درست جواب داده نشود، کل جامعه اسلامی را می تواند با خطر مواجه کند. یکی از مهم ترین فعالیتهای علمی حضرت عسکری علیه السلام شبهه زدایی بود که در این زمینه به برخی نمونه ها اشاره می شود:
یک. در دورانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان بود، یکسال بر اثر خشکسالی قحطی شدیدی به وجود آمد. علمای اسلام مردم را جمع کرده، برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند و نماز خواندند. این قضیه چندین بار تکرار شد و اثری از باران دیده نشد؛ اما علمای نصارا وقتی با مسیحیان نماز استسقا خواندند، باران آمد و چندین بار این قضیه تکرار شد.
این موضوع باعث سرشکستگی و آبروریزی مسلمین شد. یکی از شیعیان به هر نحوی بود، خود را به زندان رساند؛ اما قبل از آنکه جریان را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام عرض کند، با تعجب دید در میان زندان قبر آماده ای وجود دارد. با چشم گریان عرض کرد: من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن کنند. حضرت فرمود: ناراحت نباش! خداوند نیز چنین مقدر نکرده است. بعد از شنیدن این سخن، عرض کرد: دو مطلب و پرسش مهم مرا به اینجا کشانده است:
1. پرسش اوّل این است که در روایات وارده از شما آمده است که با روزگار دشمنی نکنید (لا تُعادِ الاَْیّامَ) منظور از این روایات چیست؟
حضرت عسکری علیه السلام فرمود: منظور از روزگار، ما اهل بیت هستیم؛ شنبه متعلق به حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، یکشنبه متعلق به علی علیه السلام [و فاطمه زهرا علیهاالسلام ]، دوشنبه متعلق به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، سه شنبه مربوط به امام سجاد و امام باقر و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ، چهارشنبه متعلق به امام جواد و پدرم حضرت هادی علیهماالسلام ، و پنجشنبه متعلق به من است و جمعه مربوط به فرزندم مهدی علیه السلام می باشد.
2. پرسش دوم این است که علمای اسلام سه روز برای نماز باران به بیابان رفتند و نماز خواندند و بارانی نیامد، ولی علمای نصرانی هر باری که نماز خواندند، باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران ببارد، ترس آن است که مسلمانان و شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت گرایش پیدا کنند.
حضرت فرمود: عالم نصرانی تکه ای از استخوان بدن یکی از پیامبران را همراه دارد که آن را در میان انگشتان خود گذاشته [و همان را وسیله اجابت دعای خویش قرار داده]؛ لذا باران می بارد. تو خود را فورا به او برسان و آن را از میان انگشتان او بیرون آور! این عمل باعث پراکندگی ابرها و قطع باران می شود.
آن مرد با سرعت خود را به محل نماز مسیحیان رساند و استخوان را برداشت. اتفاقا ابرها پراکنده شدند و علمای مسیحی هر چه کردند، باران نبارید؛ لذا شرمنده شدند و مسلمانان مخصوصا شیعیان از شک و تردید بیرون آمدند و بر ایمان و اعتقاد خویش استوار گشتند.(24)
به نقل دیگر، خلیفه وقت عباسی امام حسن عسکری علیه السلام را از حبس بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به او عرض کرد. حضرت جریان استخوان را گوشزد نمود و دستور داد یکی از خادمانش استخوان را از دست عالم مسیحی بیرون آورد. او نیز چنین کرد و در نتیجه، باران نیامد. آن گاه خود حضرت دست به دعا برداشت و باران شدیدی شروع به باریدن کرد.(25)
دو. مردی از امام یازدهم سؤال کرد: چرا سهم الارث مردان دو برابر سهم الارث زنان است؟ مگر زنِ بیچاره چه گناهی دارد؟ حضرت عسکری علیه السلام در جواب فرمود: برای اینکه نفقه (و خرج) به عهده مرد بیشتر از زن است؛ مرد در جهاد و جبهه شرکت می کند، هزینه زندگی خانواده اش را باید تأمین کند، در قتل و جرح خطایی پرداخت دیه بر «عاقله» یعنی مردان فامیل واجب است، ولی زن در تمام این هزینه ها معاف است… .»(26)
5. برخورد با انحرافات و تحریفات
از دیگر فعالیتهای علمی و فرهنگی امام عسکری علیه السلام برخورد با بدعتها، تحریفات و انحرافاتی بود که در جامعه پیش می آمد؛ مخصوصا اگر این انحرافات از ناحیه اهل قلم و دانشمندان و علما سر می زد، حضرت نسبت به آن خیلی حساس بود، و این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافات و تحریفات و بدعتهایی که در جامعه ایجاد می شود، سکوت اختیار نکنند.
به نمونه ای در این زمینه توجه فرمایید:
«اسحاق کِنْدی» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می رفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تألیف کرد به نام «تناقضهای قرآن»! او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفته های استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد خود اعتراض کنیم. امام فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، می توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟
شاگرد گفت: آری! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمی و محبت برخورد کن و سعی نما با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو: مسئله ای برای من پیش آمده است که غیر از شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ای غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلی! ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو: شما چه می دانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده باشید! امام در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند.
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار کرد تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پیش بینی شده را گرفت. استاد که می دانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمی تواند طرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم می دهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟
شاگرد: چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن من آمده باشد؟
استاد: نه! تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی. به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفته ای؟
شاگرد: حقیقت این است که «ابو محمد» مرا با این سؤال آشنا کرد.
وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود.
استاد: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است [آنان هستند که می توانند حقیقت را آشکار سازند]. آن گاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند.(27)
از آنچه گفته شد به خوبی وسعت تلاشهای علمی حضرت آشکار می گردد.
1. انوار البهیه، شیخ عباس قمی، کتابفروشی جعفری، ص 151.
2. الارشاد، شیخ مفید، قم، مکتبة بصیرتی، ص 345.
3. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام ، چاپ دوم، 1374، ص 621.
4. ر. ک: علل الشرایع، صدوق، قم، مکتبة الطباطبائی، ج 1، ص 176 و 230.
5. بحارالانوار، مکتبة الاسلامیة، ج 50، ص 251؛ دلائل الامامة، جریر طبری، قم، منشورات الرضی، چاپ سوم، 1363 ه . ش، ص 226.
6. بحارالانوار، ج 50، ص 311.
7. همان، ص 313.
8. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 134.
9. الفصول المهمة، ابن صبّاغ مالکی، چاپ قدیم، ص 304؛ نور الابصار، شبلنجی، قاهره، مکتبة المشهد الحسینی، ص 166.
10. رجال، شیخ طوسی، چاپ نجف، المکتبة الحیدریة، 1381 ه . ق ، ص 427.
11. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 627.
12. بحار الانوار، بیروت، ج 2، ص 150، ح 25؛ رجال النجاشی، ابوالعباس نجاشی، قم، مکتبة الداوری، 1402 ه . ق، ص 447، شماره 1208.
13. بحارالانوار، ج 2، ص 150، ح 27.
14. فلاح السائل، سید ابن طاووس، قم، دفتر تبلیغات، ص 183.
15. الذریعة الی تصانیف الشیعة، آغابزرگ تهرانی، تهران، المکتبة الاسلامیة، ج 3، ص 149؛ آشنایی با متون حدیث، مهریزی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اوّل، ص 77.
16. ر. ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 4، صص 283 ـ 297؛ آشنایی با متون حدیث، مهریزی، ص 77.
17. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 3، ص 149.
18. تدوین السنة، سید محمد رضا حسینی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1418 ه . ق ، ص 185.
19. حیاة الامام العسکری، محمدجواد طبسی، قم، دفتر تبلیغات، ص 223؛ تاریخ الشیعة، شیخ محمد حسین مظفر، مکتبة بصیرتی، ص 62، 78 و 102؛ سیره پیشوایان، ص 632.
20. معادن الحکمة فی مکاتب الائمة، فیض کاشانی، ص 264.
21. بحارالانوار، ج 50، ص 317.
22. همان.
23. اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص 575؛ بحارالانوار، ج 50، صص 219 ـ 323.
24. نور الابصار، شبلنجی، ص167؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج 4، ص 425؛ داستانهای صاحبدلان، محمدی اشتهاردی، ج 2 ـ 1، صص 119 ـ 120.
25. بحارالانوار، ج 50، ص 370؛ فصول المهمة، ابن صباغ مالکی، چاپ قدیم، صص 304 ـ 305.
26. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 437؛ اثبات الهداة، حرّ عاملی، قم، مطبعة العلمیة، ج 3، ص 407، شماره 32.
27. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سیره پیشوایان، صص 628 ـ 630 با تلخیص
آخرین نظرات