پس حضرت فرمود: اى مفضل ! اول عبرتها و دليلها بر صانع عالم تعالى شاءنه ، تهيه و نظام اين عالم است و تاءليف اجزاء آن و نسق آن بر وجه كمال زيرا كه اگر تاءمل كنى در عالم به فكر خود و تميز كنى به عقل خود، خواهى يافت اين عالم را مانند سرائى كه بنا كرده اند و هر چه بندگان خدا را به آن احتياج است مهيا كرده اند، پس آسمان رفيع مانند سقف اين خانه است و زمين وسيع مانند بساطى است كه براى ايشان گسترانده اند و ستاره ها(ئى ) كه به حسن انتظام بر هم چيده اند مانند چراغها است كه بر اين طاق مقرنس آويخته اند و جواهر كه در جبال و تلال مخزون است مانند ذخيره ها است كه براى ايشان مهيا ساخته اند، و هر چيزى را براى مصلحتى قرار داده . و انسان به منزله كسى است كه اين خانه را به او بخشيده اند و آنچه در آن هست به او واگذاشته اند، و انواع نباتات را براى او مقرر داشته اند، و انواع حيوانات را به جهت مصالح او آفريده اند.
پس اين انتظام امور و اتّساق احوال ، دليل واضح است بر آن كه عالم مخلوق است به تقدير و حكمت و نظام و مصلحت و آن كه خالق همه يكى است كه اين اصناف مخلوقات را با يكديگر الفت داده و بعضى را به بعضى مربوط و محتاج گردانيده - جل قدسه ، و تعالى جده ، و كرم وجهه ، و لا اله غيره ، تعالى عما يقول الجاحدون و جل و عظم عما ينتحله الملحدون .
مترجم گويد كه : ((اين دليل كه در آخر كلام امام (عليه السلام ) به آن اشاره شد، اقوى دلايل توحيد است ، زيرا كه چون انتظام اجزاى عالم و ارتباط آنها به يكديگر و احتياج هر يك به ديگرى معلوم شد، ظاهر شد كه همه لازم يكديگرند و به برهان ثابت شده است كه متلازمان يا مى بايد احدهما علت ديگرى باشند، يا هر دو معلول يك علت باشند. و چون اجزاى عالم همه ممكنند و به علت محتاجند بايد كه همه به يك علت منتهى شوند.
و ايضا عقل به وجدان خود حكم مى كند كه علت يك نظام شخصى ، يك كس مى باشد و اگر در خانه دو كدخدا باشد، احوال خانه مختل مى شود،(43) چه جاى اين عالم كبير.
و ايضا عالم كبير نظير عالم صغير است كه انسان باشد و هر چه در عالم كبير است ، در عالم صغير نظير آن هست ، و چنانچه عالم بديهةً حكم مى كند كه در بدن انسان دو نفس مدبر نمى تواند بود، هم چنين حكم مى كند كه در اين عالم دو مدبر نمى تواند بود و در تطبيق اجزاى عالم صغير بر عالم كبير كتابها نوشته شده ، و اين ترجمه گنجايش ذكر آنها را ندارد.
آخرین نظرات