اسرار بلند شدن ركوع
قال الصادق - عليه السلام - :
فقال : ارفع راسك . فرفعت راسي ؛ فنظرت الي شي ء ذهب منه عقلي ؛ فاستقبلت الارض بوجهي و يدي فالهمت ان قلت : (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) لعلو ما رايت . فقلتها سبعا ، فرجعت الي نفسي . كلما قلت واجدة منها ، تجلي عني الغشي ؛ فقعدت فصار السجود فيه (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) . و صارت القعدة بين السجدتين استراحة من الغشي و علو ما رايت . فالهمني ربي - عز و جل - و طالبتني نفسي ان ارفع راسي ؛ فرفعت فنظرت الي ذلك العلو فغشي علي ، فخررت لوجهي و استقبلت الارض بوجهي و يدي و قلت : (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) . فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسي فقعدت قبل القيام لاثني النظر في العلو . فمن اجل ذلك صارت سجدتين و ركعة و من اجل ذلك صار القعود قبل القيام قعدة خفيفة ؛
پس فرمود : (سربردار) سر برداشتم ، چيزي ديدم كه از آن عقلم از سر رفت ، و به صورت و دو دست بر زمين قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه ديدم گفتم : (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست ) . اين را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم . هر بار كه مي گفتم حالت غشوه از من باز مي شد ، آن گاه نشستم : از اين رو ذكر (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) در سجده قرار داده شد . و نشستن بين دو سجده ، استراحتي شد از آن غشوه و عظمت و والايي آن چه ديدم . پس پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نيز خواستم سربلند كنم ، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگريستم و بيهوش شدم و بر زمين افتادم و با صورت و دو دست رو به زمين كردم و گفتم : (سبحان ربي الاعلي و بحمده ) اين را هفت مرتبه گفتم ، آن گاه سر برداشتم و پيش از ايستادن نشستم تا بار ديگر به آن علو و عظمت نظر كنم ) از اين رو (در هر ركت نماز) دو سجده و يك ركوع مقرر شد و نيز نشستن قبل از قيام ، نشستني كوتاه مقرر گرديد .
(علل الشرايع ، ج 2 ، ص 312)
موضوعات: "نماز" یا "پی نوشت ها" یا "آثار و اسرار نماز" یا "ارزش نماز واجب" یا "افعال و اذکار نماز" یا "اهمیت نماز جماعت" یا "حضور قلب و کمال نماز" یا "اهمیت وقت نماز" یا "نماز معصومین" یا "نماز در خانواده" یا "نماز شب" یا "نماز جمعه" یا "اهمیت نماز مستحبی" یا "اهمیت وجایگاه مسجد" یا "شهدا و نماز"
فلسفه ركوع
عن مصباح الشريعة ، قال الصادق - عليه السلام - :
لايركع عبدالله ركوعا علي الحقيقة ، الا زينة الله تعالي بنور بهائه و اظله في ظلال كبريائه و كساه كسوة اصفيائه . و الركوع اول و السجودثان ، فمن اتي بمعني الاول صلح للثاني . و في الركوع ادب و في السجود قرب ، و من لايحسن الادب لايصلح للقرب . فاركع ركوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن علي ما يفوته من فائدة الراكعين . و حكي ان الربيع ابن خثيم كان يسهر بالليل الي الفجر في ركعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه !سبق المخلصون و قطع بنا . و استوف ركوعك باستواء ظهرك ، و انحط عن همتك في القيام بخدمته الا بعونه ، و فر بالقلب من وساوس الشيطان و خدائعه و مكائدة ؛ فان الله تعالي يرفع عباده بقدر تواضعهم له و يهديهم الي اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته علي سرائرهم ؛
از كتاب مصباح الشريعه نقل است كه امام صادق (ع ) فرمود : هيچ بنده اي براي خدا به حقيقت ركوع نكند مگر آن كه خداوند تعالي او را به نور جمال خويش بيارايد و در سايه كبريايش درآورد و جامه برگزيدگانش بپوشاند . ركوع (مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هركس معني و حقيقت اولي را به جاي آورد ، شايستگي دومي را يافته است . در ادب (عبوديت ) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و كسي كه به نيكي ، ادب نگزارد ، قربت را نشايد . پس ركوع كن همانند ركوع كسي كه قلبا خاضع براي خداست و تحت سلطه او ذليل و بيمناك مي باشد ؛ و چون راكعي از بيم و اندوه از دست دادن بهره راكعان (حقيقي ) تن فرود آورد ، اعضاي خود را فرود بياور . و از ربيع بن خثيم حكايت شده است كه با يك ركوع شب را به صبح مي رساند و چون به صبح ميرسيد (صبح مي كرد) قامت راست مي كرد (نسخه : ناله مي كرد) و مي گفت : (آه !مخلصان پيشي گرفتند و ما از راه مانديم ) . و ركوع خود را كامل انجام ده به اينكه پشت خود را هموار كني ؛ و از اين (پندار) كه به (قدرت و) همت خود به خدمت او قيام كني فرود آي (كه اين امكان ندارد) جز به ياري او . و قلب را از وسوسه هاي شيطان و فريبها و نيرنگهايش فراري ده كه خداوند تعالي بندگان خود را به ميزاني كه در برابر او كرنش كنند بلند مي كند ؛ و آنان را به هر اندازه كه عظمتش بر باطنهايشان پرتو افكنده ، به حقيقت فروتني و كرنش (در برابرخود) هدايت مي فرمايد .
(مصباح الشريعه ، باب 15 . بحارالانوار ، ج 82 ، ص 108)
اسرار تكبيرة الاحرام
عن الصادق - عليه السلام - :
اذا كبرت فاستصغر ما بين العلا و الثري دون كبريائه ؛ فان الله اذا اطلع علي قلب العبد و هو يكبر و في قلبه عارض عن حقيقة تكبيره قال : يا كاذب ، اتخدعني ؟ و عزتي و جلالي لاحرمنك حلاوة ذكري و لاحجبنك عن قربي و المسارة بمناجاتي . فاعتبر انت قلبك حين صلوتك فان كنت تجد حلاوتها و في نفسك سرورها و بهجتها و قلبك مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقك في تكبيرك له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة ، انه دليل علي تكذيب الله لك و طردك عن بابه ؛
چون تكبير (نماز) را گفتي ، آن چه را ما بين آسمان و زمين است ، درمقابل كبرياء خدا كوچك و ناچيز شمار كه اگر خداوند بر قلب بنده ، زماني كه تكبير مي گويد ، بنگرد و در دل او چيزي باشد كه از حقيقت معناي تكبير بازش مي دارد ، به او گويد : (اي دروغگو آيا مرا مي فريبي ؟ به عزت وجلالم سوگند كه از شيريني ياد خود محرومت كنم و از قرب به خود و شادماني مناجاتم محجوبت سازم ) . پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بيازما ، اگر شيريني نماز را و در (عمق ) جان ، سرور و بهجت (حاصل از) آن را مي يابي و دلت از راز و نياز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مي برد ، بدان كه خداوند ، تو را در تكبيري كه برزبان رانده اي ، تصديق فرموده است ؛ و گرنه ، بدان كه فقدان لذت مناجات و محروميت از شيريني عبادت دليل بر اين است كه خداوند تو را(در تكبيرت ) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است .
(مصباح الشريعة ، باب 13 . بحارالانوار ، ج 81 ، ص 230)
سجده فراوان
عن الصادق - عليه السلام - قال :
جاء رجل الي رسول الله - صلي الله عليه وآله - فقال : يا رسول الله !كثرت ذنوبي و ضعف عملي فقال رسول الله - صلي الله عليه وآله - : اكثر السجود فانه يحط الذنوب كما يحط الريح ورق الشجر ؛
مردي پيش پيامبر (ص ) آمد و گفت : يا رسول الله !گناهانم بي شمار است ولي عمل نيك من اندك است ، پيامبر (ص ) فرمود : سجده فراوان به جاي آور ؛ زيرا سجده گناهان را دور مي سازد ، همچنان كه باد برگ درخت را مي ريزاند .
(بحارالانوار ، ج 85 ، ص 162 . امالي صدوق ، ج 76 ، حديث 11)
ذكر و تسبيح در شبانه روز
عن الصادق - عليه السلام - قال :
قال ابليس خمسة اشياء ليس لي فيهن حيلة و سائر الناس في قبضتي : من اعتصم بالله من نيته الصادقة فاتكل عليه في جميع اموره و من كثر تسبيحه في ليله و نهاره ، و من رضي لاخيه المومن ما يرضاه لنفسه و من لم يجزع علي المصيبة حين يصيبه و من رضي بما قسم الله له ؛
ابليس گفت : پنج كس را نمي توانم مورد حيله و فريب خويش قرار دهم و آن پنج نفر عبارتند از : كسي كه با نيت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تكيه كند ، كسي كه در شبانه روز ذكر و تسبيح فراوان گويد و كسي كه براي برادر مومن خود مي پسندد آن چه را براي خود مي پسندد ، و كسي كه در مصيبتي كه بر او روي شد جرع نكند و شكيبا باشد ، و كسي كه بدانچه خدا براي او مقرر داشت ، راضي باشد .
(المواعظ العدديه ، ص 162)
آخرین نظرات