شیدای وصال
قرارگاه کمیل که تشکیل شد، آبشناسان در کنار امیر سپهبد علی صیاد شیرازی به آنجا رفت. در آن زمان هنوز با گروه موتورسوارها کار میکرد و معمولاً برای شناسایی همراه آنان به قلب دشمن میزد.
محل استقرار ما جزیره مجنون بود. یک شب متوجه شدم شهید آبشناسان در سنگر نیست.
نگران او شدم و خواستم سروگوشی آب دهم. آهسته از سنگر بیرون آمدم و شبحی را از دور دیدم. خود را به او رساندم و متوجه شدم آبشناسان در دل آن صحرا رو به قبله نشسته و اشکریزان از خدا طلب شهادت میکند.
یاد آن فرمایش شهید مطهری افتادم که میگفت: کسی که عاشق شد، خود را رها میکند. در یک لحظه دیدم که شهید آبشناسان خود را رها کرده و میرود که به خدا بپیوندد.
قصه عاشقان؛ دعوت به نماز در سیره شهیدان؛ ص 16
?? مرکز تخصصی نماز ؛ یاور نماز باشیم ? ارسال به یک گروه
آخرین نظرات