غافل نبودن امير مؤمنان (ع)
از خود يكي از ياران حضرت علي (ع) ميگويد كه براي كاري به شام رفته بودم. هنگام ظهر براي نماز به مسجد رفتم و گفتم اينجا چه كسي نماز ميخواند؟ گفتند: معاويه. نمازم را فرادا خواندم و در گوشهاي نشستم. معاويه با دار و دستهاش آمد و نماز جماعت براي مردم خواند. وقتي نمازش تمام شد و خواست برود چشمش به من افتاد. آن وقتهايي كه معاويه در مدينه فقير بود، ما دو تا با هم بوديم. او آنموقع كفش نداشت و پابرهنه راه ميرفت.
آخرین نظرات