از دیده ها نهانی و در دل هوای توست
از دیده ها نهانی و در دل هوای توست
هرکس غریبه شد به جهان آشنای توست
زخمی که از فراق تو بر قلب من نشست
در فکر التیام و دوا و شفای توست
ای یوسف دریده گریبان به راه عشق
بنگر هزار دل چو زلیخا فدای توست
امشب به گوش تشنه ی من از مسیر دور
آمد صدای ناله گمانم صدای توست
بهر ظهور سبز تو کردم دعا ولی
قلب شکسته ملتمس یک دعای توست
من از خدا ظهور تو را کرده ام طلب
دستم به این بهانه به سوی خدای توست
تو بهترین صفیرِ خدایی به روی خاک
از او جداست هرکه دمی هم جدای توست
مسکین اگرچه در تبِ کرببلا بسوخت
هرجا که بزم روضه بوَد کربلای توست
شاعر: سید احمد حیات الغیب
مداح هیئت مساکین الزهرای خرم آباد
آخرین نظرات