آيا در دوران غيبت، ما وظيفه ايم هم داريم؟ آيا وجود نازنين امام زمانمان از ما هم انتظار دارند؟ برخي از افراد در دوران غيبت تشرفاتي به محضر حضرت مهدي داشته اند و در اين ديدارها ، اماممان نكاتي را بيان فرموده اند كه برخي از وظايف ما را مشخص مي كند؛ كه يكي از آنها حلال خوري است داستانك: در دامغان در میان سادات محترم شاه چراغی، یک نفر عارف وارسته به نام سید طاهر شاه چراغی بود، که هم واعظ و هم شاعر بوده و به عشق و شیدایی نسبت به امام عصر(عجل الله فرجه) شهرت داشت. او چهل بار امام زمان (عجل الله فرجه) را در عالم خواب زیارت کرده بود، و این مطلب را در اشعار زیبای خود بیان نموده بود.ولی یک وقتی رابطه او با امام عصر(عجل الله فرجه) قطع شد بسیار ناراحت شده و فریاد جانکاهش از فراق آن حضرت، بلند بود، همواره از عمق جان می سوخت که چرا از او سلب توفیق شده، از ته دل گریه ها و ناله ها کرد تا اینکه پس از یک سال فراق، در عالم خواب به سعادت زیارت آن بزرگوار نایل گردید، عرض کرد:آقا جان!من که سوختم، و نزدیک است از فراقت جان بسپارم، چه شد که ناگهان از من بریدی، و با من قطع رابطه کردی؟ رازش چیست؟ قربانت گردم! امام(عجل الله فرجه) در پاسخ او به این مضمون فرمود: «ای سیّد طاهر!چرا به هر منزلی می روی؟چرا از هر غذایی می خوری؟تو به خانه کسی رفتی که غذایش مشکل داشت و حرام بود، از آن خوردی، نتیجه اش جدایی من از تو شد، سرانجام تا یک سال پاک سازی کردی و آب از دست رفته را به جوی خود باز گرداندی و در نتیجه به مقصود رسیدی» [مجله پاسدار اسلام شماره 294؛ صفحه 15]
موضوع: "بدون موضوع"
خلیفه زمینى قادر بر تحمل و ایفاى آن است و این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است، بطورى که مفسده فساد و سفک دماء را جبران مىکند، ابتداء در پاسخ ملائکه فرمود: (من می دانم آنچه را که شما نمی دانید)، و در نوبت دوم، بجاى آن جواب، این طور جواب می دهد: که (آیا به شما نگفتم من غیب آسمانها و زمین را بهتر می دانم؟) و مراد از غیب، همان اسماء است، نه علم آدم به آن اسماء، چون ملائکه اصلا اطلاعى نداشتند از این که در این میان اسمایى هست، که آنان علم بدان ندارند، ملائکه این را نمی دانستند، نه این که از وجود اسماء اطلاع داشته، و از علم آدم به آنها بى اطلاع بودهاند، و گر نه جا نداشت خداى تعالى از ایشان از اسماء بپرسد، و این خود روشن است، که سؤال نامبرده بخاطر این بوده که ملائکه از وجود اسماء بى خبر بودهاند.
و گر نه حق مقام، این بود که به این مقدار اکتفاء کند، که به آدم بفرماید: (ملائکه را از اسماء آنان خبر بده)، تا متوجه شوند که آدم علم به آنها را دارد، نه این که از ملائکه بپرسد که اسماء چیست؟
پس این سیاق بما مىفهماند: که ملائکه ادعاى شایستگى براى مقام خلافت کرده، و می گفتند آدم این شایستگى را ندارد، و چون لازمه این مقام آنست که خلیفه اسماء را بداند، خداى تعالى از ملائکه از اسماء پرسید، و آنها اظهار بى اطلاعى کردند، و چون از آدم پرسید، و جواب داد به این وسیله لیاقت آدم براى کسب این مقام، و عدم لیاقت فرشتگان ثابت گردید.
نکته دیگر این که، خداى سبحان دنباله سؤال خود، این جمله را اضافه فرمود (إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ، اگر راستگو هستید)، و این جمله اشعار دارد بر این که ادعاى ملائکه ادعاى صحیحى نبوده؛ چون چیزى را ادعا کردهاند که لازمهاش داشتن علم است.[4]
از مطالب بالا روشن شد؛ چون ملائکه مقام معلوم دارند، و هر چه دارند به صورت بالفعل است، و از استعداد تهی هستند، امکان تغییر و تحول در آنها وجود ندارد، نه منع الهی که با جود منافات داشته باشد؛ یعنی داشتن تمام مراتب کمال با حضور در جهان مادی همراه است و راه دیگری ندارد و عدم تعلیم به دلیل نبودن مقتضی است؛برای ملائکه تحمل چنین مقامی امکان نداشت؛ ولی انسان هر چند از نظر فعلیت محدود است ولی از نظر قابلیت نا محدود است، به این جهت توانایی دریافت علومی را داشت که ملائکه توان تحمل آن علوم را نداشتند.
[1] الصافات : 164 وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ
[2] این مطلب از حدیث معرفت نفس که مضمونش این است که هر کس خود را شناخت پروردگار خود را شناخته، استفاده می شود
[3] طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 317،موسسه نشر اسلامی، قم،
[4] موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص180، چاپ پنجم،دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش.(با تلخیص)
مجمع جهانی شیعه شناسی
از زمان و مکان هستند. از جمله این موجودات ملائکه یا عقولند، این موجودات از دسته مجرداتند ، نه حرکت دارند نه زمان، نه بعد،نه مکان، نه استعداد و نه هیچ یک از ویژگی های موجودات مادی از قبیل رنگ، بو، فعل، انفعال، مزه کیفیت و کمیت و…در عین حال وجودشان محدود است هر چند از شدت وجودی بیشتری نسبت به موجودات مادی برخوردارند؛ البته در میان خود ملائکه نیز مراتبی است که هر موجود تنها از رتبه وجودی خویش برخوردار است.
مجردات به علت شدت وجودی که دارند اسباب این عالم مادی هستند. درک این موضوع شاید در ابتدا برای ما سخت باشد، ولی وقتی با عقل به مساله می نگریم، هیچ اشکالی در وجود چنین موجوداتی نیست بلکه اگر به دقت فلسفی مساله را مورد بررسی قرار دهیم، وجود چنین موجوداتی ضروری است.
مجردات و از جمله ملائکه دارای ویژگی هایی هستند که دانستن این ویژگی ها به بسیاری از این سؤالات پاسخ می دهد این ویژگی ها عبارتند از :
1. وجودشان بالفعل است یعنی هر مرتبه ای که هستند تمام هستند و هر چه دارند یکجا دارند و رشد و استعداد ندارند که پا فراتر از حد خود گذارند. در آیه شریفه به این نکته اشاره کرده ومی فرماید:” و هیچ یک از ما نیست جز آنکه مقام معلومى دارد."[1]
2. هر فرشته ای چون مجرد از ماده است و حجاب ماده (که مانع علم است) را ندارد، عالم به موجودات دیگر عالم است؛ البته تنها به اندازه مرتبه وجودی خود نه بیشتر نه کمتر؛ بنابراین ملائکه به همه موجودات پایین تر از خود تماما علم دارند و به موجودات بالاتر از خود تنها در حد سعه وجودی خود علم دارند[2].
3.در جای خود اثبات شده هر موجود مادی حقیقتی مجرد و غیر مادی دارد[3] که کمالات ماده را دارا است و نقایص و محدودیت های ماده را ندارد و سر سلسله همه موجودات مادی و مجرد خداوند است که غیر مادی و فوق تجرد است و هر چه به سوی خدا پیش می رویم از محدودیت ها کم می شود و به درجه خلوص و تجرد وجود اضافه می گردد.
با توجه به مقدمه بالا به پاسخ سؤالات می پردازیم
پاسخ 1:علم فرشتگان فرا زمانی است و تنها محدودیتی که دارد محدودیت رتبی است به این معنا که تنها چیزهایی را می دانند که در حد وجودشان است نه بیشتر. با این توضیح، علم به خون ریز بودن انسان، علم آنها به مرتبه پایین انسان است و مرتبه پایین انسان از مقام ملائکه پایین تر است؛ و ملائکه به مرتبه پایین تر از خود عالم هستند ولی علم آنها به اسماء الهی علم به مرتبه عالی تر از ملائکه است که ملائکه از آن برخوردار نیستند و انسان از آن برخوردار است. از اینجا می توان نتیجه گرفت که انسان موجودی است که هم مرتبه پایین تر از ملائکه را واجد است و هم می تواند مرتبه عالی تر از ملائکه را دارا باشد تا جایی که ملائکه از دست یابی به آن مرتبه از کمال، عاجز باشند.
پاسخ 2: همه موجودات عالم نسبت به مرتبه عالی ناقص تر و نسبت به مرتبه دانی کامل تر هستند و این همان معنای معلوم بودن مقام ملائکه است یعنی تنها تا حد وجودی خویش را واجد هستند و بقیه مراتب را فاقدند؛ بنابراین کمال و نقص در همه موجودات عالم امکان، قابل جمع است و ملائکه نیز از این قاعده مستثنی نیستند پس نمی توان گفت چرا این را می دانستند آن را نمی دانستند چون هر موجود در دایره توانایی خود علم دارد و نمی توان بیش از تواناییش از او توقع داشت.
پاسخ 3:سؤال ملائکه، همان اظهار جهل و فقر علمی است و این خضوع در برابر موجود برتر است و به معنای اعتراض یا عصیان نیست و اصلا در ملائکه عصیان که به معنای انحطاط از مقام معلوم خود است امکان ندارد و تنها این انحطاط در شیطان معنا دارد که جن است و از اختیار برخوردار است برای همین ملائکه از سوی حق تعالی مورد عتاب واقع نمی شوند ولی شیطان که تمرد و عصیان دارد مورد عتاب واقع شده اگر کلام ملائکه عصیان به حساب می آمد باید مورد مذمت واقع می شدند.
پاسخ 4 :در پاسخ این سؤال باید گفت که بله ملائکه هر کدام تنها در اندازه خود علم دارند و مقامشان معلوم است و بیش از مقام خود توان علم و آگاهی ندارند و نه تنها امکان دارد بلکه ملائکه خود اعتراف کردند که علمشان تنها در محدوده افاضه الهی است نه بیشتر، و اسماء الهی از علم و آگاهی ملائکه پوشیده است.
پاسخ 5 و 6: معانی مثل شرمندگی و مباهات برای خداوند که حقیقت همه کمالات از اوست و هر موجودی هر چه دارد از او دارد راه ندارد چون همه موجودات و هر آنچه دارند همه از آن خداست و مباهات بر ملائکه یا شرمندگی مقابل ملائکه برای خداوند به معنایی که بر آدمیان صدق می کند بی معناست.
پاسخ 7و8: علامه طباطبایی در این زمینه می فرماید: خداى سبحان در پاسخ ملائکه،نه تنها مساله فساد در زمین و خونریزى در آن را، از خلیفه زمینى نفى نکرد بلکه ادعاى آنان را تصدیق کرد ولی در عوض مطلب دیگرى عنوان نمود، و آن این بود که در این میان مصلحتى هست، که ملائکه قادر بر ایفاء آن نیستند، و نمی توانند آن را تحمل کنند، ولى این
آخرین نظرات