متن شبهه “ پاسخ مایکل به نامه رهبر ایران برای جوانان اروپا سلام…من مایکل هستم و از انگلستان برایتان نامه مینویسم من بعد از خواندن این بخش از نامه شما کنجکاو شدم و در یوتیوب واژه ی “گلوله خوردن دختر جوان به خاطر اعتراض” را سرچ کردم و راستش از چیزی که پیدا کردم هم شوکه شدم و هم کمی گیج شدم…آیا شما دختری به اسم “ندا” میشناسید؟ در توضیحات این فیلم در یوتیوب دقیقا همین چیزهایی که شما در نامه تان اشاره کرده بودید آمده بود، اما محل آن را به جای اسرائیل، تهران نوشته بود. به هر حال در نامه ی بعدیتان برایم در مورد این فیلم بنویسید چون واقعا کنجکاوم بدانم که چرا یک دختر جوان به خاطر اعتراض باید گلوله بخورد و بمیرد. من با شما در این مورد کاملا موافق هستم که چنین عملی از م صادیق تروریسم است و امیدوارم که مرتکبین آن به سزای خود رسیده باشند. در نامه تان از پرخاشگری و بی بند و باری اخلاقی در فرهنگ ما انتقاد کرده بودید. راستش کسانی که من اینجا میشناسم همگی انسانهایی آرام و مهربان هستند و حتی در هنگام بروز تصادفات هم معمولا مودب و خویشتندار هستند. احتمال میدهم شما تجربه ی بدی از سفر به کشورهای غربی داشته اید و من از این بابت متاسفم… برایم بنویسید که آخرین بار کی به غرب سفر کردید و چه اتفاقی افتاد؟ در مورد بی بند و باری راستش من متوجه منظور شما نشدم…در کشور ما روابط آزاد تا وقتی مبتنی بر احترام و نیاز و خواست دو طرف باشد مساله ای پذیرفته شده است و کسی را بابت آن بازخواست و یا قضاوت نمیکنن د. ما در اینجا قوانین سختگیرانه ای در مورد زندگی خصوصی آدمها نداریم. یک مسلمان اینجا همانقدر آزاد است که کسی که به خدا باور ندارد و هر دوی اینها در کشور من مطابق فکر و سلیقه ی خود زندگی میکنند. مایلم بدانم در کشوری که شما رهبر آن هستید اوضاع چطور است؟ در این مورد هم حتما برای من بنویسید. در بخش دیگری از نامه تان پرسیده بودید چرا یک جوانی که در اروپا به دنیا آمده و بزرگ شده است باید به گروههایی مثل داعش بپیوندد و به اعمالی خشن و بی رحمانه دست بزند و نتیجه گرفته بودید که اینها ثمره ی زندگی در محیط فرهنگی ناسالم و پر ازخشونت غرب است… تا جایی که من میدانم درصد بسیار کمی از کسانی که در سوریه به داعش و سایر گروههای درگیر پیوسته اند از کشورهای غربی به آنجا رفته اند که تازه همانها هم تحت تاثیر تعلیمات و آموزه های بنیادگرایانه ی اسلامی جذب این گروه ها شده اند …با فرمول شما از انجا که بقیه ی کسانی که هر روز در سوریه و عراق مرتکب خشونت و جنای ت میشوند همه ی عمر در محیط ها و کشورهای اسلامی زندگی کرده اند باید نتیجه گرفت که فرهنگ اسلامی فرهنگی ناسالم و پر از خشونت است. نمیدانم شاید هم جایی دارم اشتباه میکنم که خواهش میکنم در این صورت من را راهنمایی کنید. .. راستی من این نامه را میدهم به پیتر…اینکه دیگر آن را چطور به دست شما میرساند را من نمیدانم. به هر حال پیتر حتما یک راهی پیدا میکند… به امید دیدار…مایکل. شفیلد – ۲۰۱۵/۳۰/۱۱ “
بادمجان
از کتاب تغذیه استاد کردافشاری
مصلحات: پختن با گوشت بره، روغن گاوی تازه، سرکه ,زیره، گلپر، انار و دانه انار
خواص:تقویت کننده معده، مسکن دردهای گرم، خوشبو کننده عرق و مدر می باشد.
مضرات:موجب انسداد مجاری کبد و طحال، درد پهلو و لگن و تولید سودا شده و مصرف زیاد آن باعث تیرگی پوست، درد چشم سوداوی و بواسیر و کولیت می شود.
مصرف آن با روغن های ملین، ملین طبع و با سرکه قابض می باشد.
برای مصرف بادمجان باید آن را پوست کنده و خرد کنید. سپس روی آن نمک بپاشید و در یک کاسه آب قرا دهید تا آب آن سیاه شود. این کار را چند بار تکرار کنید تا دیگر آب سیاه نشود.
مطلب فوق کاری از مجموعه احیای طب اسلامی سنتی و موسسه پرتو سبز هستی با نظارت استاد طالقانی میباشد.
شرح حقنه تنقیه از استاد طالقانی:
آشنایی با روشهای درمانی
حقنه وتنقیه
حقنه یا تنقیه یا اماله چیست?
عبارت است از ,وارد کردن ماده اسهال آور یا قابض یا مسکن و نظایر آن از طریق مقعد بوسیله مخصوص تنقیه.
فایده و خواص تنقیه:
1دفع باقیمانده مواد زاید موجود در روده ها.
2درمان یبوست مقاوم.
3شستشوی روده.
4درمان اسهال مقاوم.
5درمان کولیت و درد پیچشی روده ها.
6بندآوردن خونریزی روده ها بوسیله تزریق مواد بند آورنده خون از طریق مقعد.
7تسکین درد کلیه و مثانه و زخم آنها ,مثل نفریت در کلیه ها و سیستیت در مثانه.
8کشانیدن مواد زاید از اندامهای اصلی بالایی ,مثل قلب یا کبد یا کلیه به طرف پایین بدن و …
از حضرت علی منقول است:
بهترین چیزی که به آن مداوا می کنید حقنه است , شکم را فربه می کند, دردهای اندرون را پاک می کند و بدن را قوت می دهد.
حقنه
بقراط در کشتی نشسته بود که مردی در اثر عیاشی , پرخوری و امتلاء شدید به حال مرگ افتاده بود و تدابیر بقراط در نجات وی کارگز نمی افتد . بقراط غمگین در عرشه نشسته و در تفکری عمیق فرورفته بود که متوجه مرغ ماهیخواری شد که در اثر پرخوری و بلعیدن ماهی ها بسیار سنگین شده و به کنار ساحل افتاد و دیگر قادر به پرواز نبود . مرغ ماهیخوار به هر سختی خود را به آب دریا رسانید و با منقار خود آب دریا را برداشته و در مقعد خود خالی کرد و این کار را چند بار تکرار نمود . پس از مدتی شکمش اسهال شد و مقدار زیادی از مواد را بیرون ریخت و دوباره سبک و سرحال شده به سوی شکار ماهی ها پرواز نمود . بقراط این صحنه را از الطاف خدا دانسته و همان کار را در مورد آن مرد بیمارانجام داد و او نجات پیدا کرد . پس از ان بقراط با آزمایشات دیگر در حقنه کردن بیماران تجربیاتی بسیار بدست آورد و دلیرتر گشت و روش حقنه از اختراعات منسوب به وی در تاریخ ثبت شد .
تنقیه یا اماله یا حقنه چیست
تنقیه عبارت است از وارد کدن ماده اسهال آور یا قابض یا مسکن و نظایر آن از طریق مقعد بوسیله پوآر مخصوص تنقیه یا شیلنگ رکتال تیوپ
فایده و خواص تنقیه :
۱- دفع باقیمانده مواد زاید موجود در روده ها
۲- درمان یبوست مقاوم
۳- شستشوی روده
۴- درمان اسهال مقاوم
۵- درمان کولیت و درد پیچشی روده ها
۶- بند آوردن خونریزی روده ها بوسیله تزریق مواد بندآورنده خون از طریق مقعد
۷- تسکین درد کلیه و مثانه و زخم آنها مثل نفریت در کلیه ها و سیستیت در مثانه
۸- کشانیدن مواد زائد از اندامهای اصلی بالایی مثل قلب یا کبد یا کلیه به طرف پائین بدن
و ….
در حدیث حضرت امام محمد باقر علیه السلام، حقنه از بهترین دواها شمرده شده است و از حضرت صادق علیه السلام هم نقل شده است که آن را از جمله دواهای عظیم شمرده اند و سپس یکی از خواص آن را بزرگ کردن شکم دانسته اند. (البته این خاصیت مورد توجه کسانی است که نمی خواهند لاغر بمانند)
همچنین از حضرت علی علیه السلام نقل شده
است که فرموده اند: «بهترین چیزی که به آن مداوا می کنید حقنه است، شکم را فربه می کند، دردهای اندرون را پاک می کند و بدن را قوت می دهد».
همچنین ائمه ما علیهم السلام در احادیث مختلف، حقنه را به عنوان یکی از اصول طب و اساسی ترین درمان ها شمرده اند.
وقتی که از حرث بن کلده ی ثقفی می پرسند: « بادها را با چه درمان کنیم؟ در جواب می گوید: با چیزهای نرمی که حقنه می شود و با روغن های گرم و ملین. آنگاه می پرسند: یعنی امر به حقنه می کنی؟ و او جواب مثبت می دهد و سپس در ادامه راجع به خاصیت های آن چنین می گوید که شکم را پاکسازی می کند و بیماریها را از آن بیرون می کند».
جناب چغمینی در کتاب قانونچه در طب در فصل دهم بیان می کند که بیماریهای خطرناکی مثل قولنج و پیچش روده را می توان با تنقیه مداوا کرد و در ادامه می گوید: تنقیه، شکم و امعاء را از اخلاط پاک می کند.
شیخ الرئیس بوعلی سینا در کتاب خود یعنی قانون، در فصل مربوط به اماله می گوید: اماله برای پراکندن (دفع) مواد زائد در روده ها، برای آرامش درد کلیه و مثانه و زخم های آن، برای بیماری قولنج و کشانیدن مواد زائد از اندام های اصلی بالای بدن بسیار مفید است و نیز می گوید: کسی که اماله می شود بهتر است بر پشت بخوابد و سپس بر طرف دردمند دراز بکشد. (این توصیه مربوط به فارغ شدن از انجام عمل تنقیه است که بیمار نیاز به استراحت دارد)
روش اماله یا تنقیه و یا حقنه بدین صورت است که بیمار باید طوری بخوابد که سینه اش بر روی زمین قرار گیرد و دست ها و پاهایش (مانند شتری که بر زمین زانو می زند) خم می شود.
بوعلی در این باره می گوید:
در هر حال اگر بیمار بر سینه و دست و پا بخوابد، حقنه بهتر به پیچ و خم و لایه های روده راه می یابد. (منظور وی مواد حقنه است) سپس لوله ای را وارد مقعد بیمار می کنند به گونه ای که در روده ها به بن بستی نرسد و به قدری داخل شود از روده ی مستقیم (راست روده) عبور نکند، آنگاه روده های او را با آب نمک ولرم و با فشار ملایم طوری شستشو می هند که فشار آب و شدت آن مواد حقنه را به دور دستها و بالاتر از جایی که باید برسد، وارد نکند و همچنین فشار آب به قدری کم نباشد که به جای لازم نرسد.
این کار باعث شستشو و کنده شدن مواد زائد و رسوب کننده می شود.
استفاده از آب نمک ولرم یک روش عمومی است ولی در برخی بیماریهای خاص، بسته به نوع بیماری، از روغن و یا مواد دارویی مخصوص استفاده می کنند و آنها را به همراه فشار آب وارد بدن بیمار می کنند و روده ها را شستشو می دهند.
پس از انجام این عمل، بهتر است که بیمار مدتی بر روی پشت خود استراحت کند.
امروزه این روش به طور ساده توسط کیسه های مخصوص به نام «کیسه انما» صورت می گیرد به این صورت که کیسه ی محتوی آب نمک (۳۷ درجه) را آویزان می کنند و شخص در حالی که به پشت خوابیده و پاهایش را در امتداد دیوار دراز کرده.محتویات کیسه را به درون خود اماله کند.
باز هم سيماي نماز
هر چه براي نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمي شود و چگونه ممكن است عمودِ دين و پرچم اسلام و يادگار اديان و انبيا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بيان شود ؟
نماز ، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولين كلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرين واجب ، نماز است . پس آغاز و انجامِ هر روزت با ياد خدا و براي خدا است .
نماز در سفر يا وطن ، در زمين يا هوا ، در فقر يا غني ، رمز آنست كه در هر كجا هستي و هر كه هستي مطيع او باشي نه غير او .
نماز ، ايدئولوژي عملي مسلمان است كه در آن عقائد و افكار و خواسته ها و الگوهاي خود را بيان مي كند .
نماز ، استحكام بخشيدن به ارزشها و جلوگيري از فروپاشي شخصيتِ افراد و اعضاي جامعه است كه اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مي ريزد .
اذانِ نماز ، شيپورِ توحيد است كه سپاه متفرّقِ اسلام را در يك صف و زير يك پرچم فرا مي خواند و آنان را پشتِ سر امامي عادل قرار مي دهد .
امام جماعت يكي است تا رمز اين باشد كه امام جامعه نيز بايد يكي باشد تا اداره امور متمركز باشد .
امام جماعت بايد مراعات ضعيف ترين مردم را بكند و اين درس است كه در تصميم گيري هاي جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بكنيد . پيامبر خدا بهنگام نماز صداي گريه طفلي را شنيد نماز را به سرعت تمام كرد تا اگر مادر طفل در نماز شركت كرده كودكش را آرام كند ! (52)
اولين فرمان بدنبال آفرينش انسان ، فرمان سجده بود كه به فرشتگان فرمود : براي آدم سجده كنيد . (53)
اولين نقطه زمين (مكّه و كعبه ) كه از زير آب بيرون آمد و خشكي شد مكان عبادت بود . (54)
اولين كار رسول خدا پس از هجرت به مدينه ساختن مسجد بود .
نماز هم انجام معروف است هم نهي از منكر . هر روز در اذان و اقامه مي گوييم ((حيّ علي الصلوة حيّ علي الفلاح حيّ علي خير العمل )) كه همه امر به بالاترين معروف ها يعني نماز است .
از سوي ديگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمي دارد : (اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنكَر)(55)
نماز ، حركاتي است برخاسته از آگاهي و شناخت . شناختِ خداوند كه به فرمان او و براي او و اُنس با او قيام مي كنيم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستي (56) و كسالت (57) نهي كرده است تا آنچه را در نماز مي گوييم با توجه و آگاهي باشد .
نماز ، آگاهي بخش است . هر هفته روزهاي جمعه نمازجمعه برپا مي شود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مي شود . اين دو خطبه بجاي دو ركعت از نماز و به عبارتي جزئي از نماز است . خطبه هايي كه به فرموده امام رضا عليه السلام بايد مردم را از تمام مسائل جهان آگاه كند .
شنيدن خطبه ها و آنگاه نماز خواندن يعني آگاه شدن و بعد نمازخواندن .
نماز خروج از خود و پرواز بسوي خداست و قرآن مي فرمايد :
(وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ اِلَي اللّهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَي اللّهِ)(58) هركس از خانه اش به قصد هجرت بسوي خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دريابد پاداشش بر خداست .
امام خميني مي فرمايد : هجرت از خانه دل بسوي خدا ، يكي از مصاديق آيه است ، هجرت از خودپسندي و خودخواهي و خودبيني به سوي خداپرستي و خداخواهي و خدابيني بزرگ ترين هجرت هاست . (59)
نماز به منزله اسم اعظم الهي بلكه خودِ اسم اعظم است .
در نماز ، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است كه اين دو مقام بس عالي است .
نماز پرچم اسلام است . ((عَلَمُ الاِْسْلامِ اَلصَّلوة ))(60)
همانگونه كه پرچم نشانه است ، نماز نيز نشانه و علامت مسلماني است . چنانكه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن ، اهانت به يك ملّت و كشور است ، اهانت و بي توجهي به نماز نيز بي توجهي به كلّ دين است . چنانكه برپابودن پرچم نشانه حيات سياسي و نظامي و قدرت است . در برپابودن نماز نيز اين امور مطرح است .
نقش دوست در سرنوشت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و الصّلوة و السّلام علي نبييّنا أبي القاسم محمّد و آله الطاهرين و لعنة الله أعدائهم أجمعين إلي يوم الدين
حقيقتاً انسان موجودي مدني الطبع آفريده شد. دوست دارد زندگي اجتماعي داشته باشد، در كنار اجتماع و مردم باشد، از اين رو خواه و ناخواه در اجتماع زندگي مي كند و از معاشرت با مردم گريزي ندارد.
بي ترديد معاشرت براي اين است كه انسان از اين طريق وضع اجتماعي خود را حفظ نمايد و روز به روز بر ترقّي و پيشرفت مادي و معنوي خود بيفزايد و مشكلات زندگي را بهتر و آسان تر حل كند.
بنابراين انسان ناگزير است كه با بعضي مردم بيشتر از ديگران معاشرت كند، اينان كساني هستند كه به نام دوست ناميده مي شوند.
بزرگترين چيزي كه در خوشبختي و بدبختي انسان نقش مهم دارد، دوستان و همنشين انسان است. معاشرت، همنشيني يا دوستي دو يا چند نفر باعث اين مي شود كه كم كم عادت و صفات اخلاقي يكي از دو همنشين را به ديگري انتقال مي دهد.
از اين رو انسان بايد همنشيني نيكان را اختيار كند، زيرا در اين صورت اخلاق پسنديده آنان به وي سرايت خواهد كرد. از دوستي و ياري بي شائبه و خيرخواهانه ايشان سود خواهد برد، گذشته از همه اينها به ارزش و وزن اجتماعي خود پيش مردم خواهد افزود.
امير المؤمنين عليه السلام درباره رفيق خوب مي فرمايد:
«خير الاصحاب من يدلّك علي الخيرٍ»[1] بهترين ياران كسي است كه تو را به كار نيك هدايت و رهبري كند.
در جايي ديگر مي فرمايد:
«المرءُ يوزَنُ بخليله»:[2] مرد با دوستش سنجيده مي شود.
اين تأثيرپذيري از نظر منطق اسلام تا آن حد است كه حتي اگر كسي بخواهد انساني را درست بشناسد و به ماهيّت واقعي او پي ببرد مي تواند از طريق انتخاب رفيق و دوستش او را بشناسد. در اين مورد احاديث ديگري نيز وجود دارد كه به عنوان يك اصل بسيار روشن ما را نسبت به شناختن افراد راهنمايي مي كند.
حضرت سليمان عليه السلام مي فرمايد: درباره كسي قضاوت نكنيد تا به دوستانش نظر كنيد، چرا كه انسان به وسيله دوستان و ياران و رفقايش شناخته مي شود.[3]
رسول الله صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز مي فرمايند: «المرء ُ علي دينِ خليلهِ و قرينهِ».[4]
رفتار هر كس بر طبق مذهب و آيين دوست و همنشين او خواهد بود.
اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليهما السلام در جايي ديگر در گفتار گويايي خود اين مسئله را روشن تر بيان كرده: «و من إشتبه عليكم امرهُ و لم تعرفوا دينه، فانظروا الي خلطائه، فان كانوا اهل دين الله فهو علي دين الله فلاحظ له من دين الله».[5] هر گاه وضعي كسي بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد به دوستانش نظر كنيد، اگر اهل دين و آيين خدا باشند او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشد او نيز بهره از آيين حق ندارد.
تو اول بگو با چه كس زيستي
تا من بگويم كه تو كيستي
هـمـان قيمـت آشنـايان تـو
بود قيمت و ارزش جان تو
پرهيز از همنشيني با بدان
به راستي نقش دوست در خوشبختي و بدبختي يك انسان به حدي است كه گاه او را تا سر حد فنا و نيستي پيش مي برد و گاه او را به اوج افتخار مي رساند.
نشست و برخاست با بدان و تبهكاران مايه هر گونه تيره روزي و بدبختي و بدفرجامي است و براي روشن شدن اين مطلب همين بس كه اگر از هر فرد جنايت كار و زشت كردار مانند دزدان و راهزنان سبب انحراف و كج روي شان را بپرسيم، بدون ترديد خواهد گفت همنشيني با بدان و معاشرت با آنان ما را بدين روز انداخته است.
در ميان هزار نفر بد كار يكي پيدا نمي شود كه از پيش خود راه انحراف را انتخاب كند، اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد:
از همنشيني با بدان دوري كن چه آنكه يار بد تو را همانند خود مي سازد، زيرا تا تو را مانند خود نسازد به تو نمي پيوندد.
تا توانـي مي گريز از يار بـد
يـار بـد بدتر بـود از مار بـد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
يكي از نام هاي روز قيامت «يوم الحسرة» است؛ روزي كه انسان حسرت ها دارد اي كاش ها از درون خود مي گويد. در قرآن آيات نازل شده كه سرنوشت مردي را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مي شود و او را به گمراهي مي كشاند، شرح داده است:
«و يوم يعضّ الظالم علي يديه يقول باليتني اتّخذت مع الرسول سبيلا يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلانا خليلاً».[6]
به خاطر بياوريد روزي را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي گزد و مي گويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم. اي واي بر من، كاش فلان شخص گمراه را دوست انتخاب نكرده بودم.
در شأن نزول اين آيه گفته اند:
در عصر پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم دو نفر دوست در ميان مشركان به نام هاي عقبه و أبي بودند. هر زمان عقبه از سفر مي آمد غذايي ترتيب مي داد و اشراف قومش را دعوت مي كرد، در عين حال دوست داشت به محضر پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم برسد، هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزي از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز دعوت نمود.
هنگامي كه سفره گسترده و غذا حاضر شد، پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: من از غذاي تو نمي خورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهي. عقبه شهادتين بر زبان جاري كرد.
اين خبر به گوش دوستش أبي رسيد. گفت اي عقبه از آيينت منحرف شدي؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشده ام، من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بي آنكه غذايي خورده باشد، لذا شهادت دادم.
أبي گفت من هرگز از تو راضي نمي شوم تا آنكه در برابر او بايستي و سخت توهين كني! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد و سرانجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش أبي نيز در جنگ احد كشته شد.
اي آيه و دو آيه بعد از آن نازل شد و سرنوشت مردي را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مي شود و او را به گمراهي مي كشاند شرح داد.
داستان نجاشي
نجاشي يكي از شعراي اهل بيت عليهم السلام است. وي در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام زندگي مي كرد، روزي در ماه رمضان براي خواندن نماز ظهر به سمت مسجد حركت كرد. در بين راه شخصي او را به منزل خود دعوت كرد. نجاشي گفت ماه رمضان است و چيزي نمي شود خورد، بهتر است به مسجد برويم تا مقداري قرآن بخوانيم تا وقت نماز شود. او سر در گوش نجاشي گذاشت و گفت: بيا برويم به خانه شراب ناب و بره بريان مي خوريم.
نجاشي ناراحت شد و گفت يعني چه، اين چه حرفي است كه مي زني؟ ماه رمضان است. آن شخص گفت اشتباه كردم، بيا با هم حرف بزنيم. بالاخره با هر كلكي بود او را به منزل آورد. ساعتي نگذشته بود كه به امام علي عليه السلام خبر دادند نجاشي شراب خورده است. امام علي عليه السلام گفتند: صاحب خانه و نجاشي را بياوريد تا حد بخورند. بايد هشتاد تازيانه به آنها زد.
وقتي براي دستگيري آنها رفتند نجاشي فرار كرده بود. صاحب خانه را آوردند و حد بر او جاري كردند. بزرگان طايفه نجاشي نزد امام عليه السلام آمدند و گفتند: آقا نجاشي را ببخشيد، او مردي آبرودار است، اگر حد بخورد آبروي طايفه ما مي رود.
امام عليه السلام فرمودند: حد بايد جاري شود، آنها گفتند اگر بر نجاشي حد جاري كنيد اين طايفه دشمن شما مي شوند. امام عليه السلام فرمود: من بايد حكم شرعي را اجرا كنم، حتي اگر جهان ضد من شوند.
بالاخره نجاشي را دستگير كردند و حد بر او جاري شد.
معيار انتخاب دوست
امام سجاد عليه السلام به فرزندش امام باقر عليه السلام فرمود: با پنج دسته رفاقت مكن:
1ـ «ايّاك و مصاحبة الكذّاب فانّه بمنزلة السّراب يقرّب لك البعيد و يبعدلك القريب».
از همنشيني با دروغگو بپرهيز، چون دروغ مثل سراب است و تو را فريب مي دهد. دور را نزديك و نزديك را دور معرفي مي كند.
2ـ «ايّاك و مصاحبة الفاسق فانّه بايعك باكلة او اقلّ من ذلك».
با آدم فاسق دوستي مكن زيرا تو را به اندك چيزي حتي يك لقمه خواهد فروخت.
3ـ «ايّاك و مصاحبة البخيل فانّه يخذلك في ماله احوج ما تكون اليهِ».
با آدم بخيل دوستي مكن، زيرا در موقع نياز كمك هايش را از تو دريغ مي كند.
4ـ «ايّاك و مصاحبة الاحمق فانّه يريد ان ينفعك فيضرّك».
با آدم احمق همنشين مشو، زيرا به تو ضرر مي رساند، حتي اگر قصد نفع رساندن را هم داشته باشد، در اثر ناداني به تو ضرر مي زند.
5 ـ «ايّاك و مصاحبة القاطع لرحمه فانّي وجدته ملعوناً في كتاب اللهِ عزوجلّ في ثلاثة مواضع».
با كسي كه پيوند خود را با خويشاوندانش قطع كرده دوستي مكن، زيرا قاطع رحم از رحمت دور است و ملعون است و من چنين فردي را در سه جاي قرآن لعنت شده يافتم.[7]
گلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم كـه مشكي يا عبيري
كـه از بـوي دلاويز تــو مستـم
بگـفتـا مـن گِـل ناچيز بـودم
و لـكـن مـدتـي با گـل نشستـم
كـمال همنشين در مـن اثر كرد
و الاّ مـن همان خاكم كـه هستم
****
روضه
«السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا مابقيت و بقي اليل و النهار و لاجعله الله آخر العهد مني لزيارتكم، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين».
اي كه دلها همه از داغ غمت غمگين است
وي كه از خون تو صحراي بلا رنگين است
نرود ياد لب تشنه ات از خاطره ها
هر كه را مي نگرم از غم تو غمگين است
زان فداكاري و جانبازي مردانه تو
بر لب خلق جهان تا به ابد تحسين است
چه كنم گرنكم گريه به مظلومي تو
گريه آبي است كه آتش دل تسكين است
علامه مجلسي خواب مي بيند كه در صحن مطهر امام حسين عليه السلام مشغول سخنراني است. در آخر مي خواهد مصيبتي بخواند. كسي مي آيد به او مي گويد: اي علامه فاطمه زهرا عليها السلام مي فرمايد: «اذكر المصائب المشتمله علي وداع ولدي الشهيد»؛ يعني مصيبت وداع حسينم را بخوان.[8]
خدايا! چقدر جانسوز است وداع امام حسين عليه السلام با اهل حرم؛ خواهران و دختران داغ ديده كه از صبح عاشورا پيكر غرقه به خون اصحاب و جوانان را مشاهده كرده اند، فرق شكافته علي اكبر عليه السلام، گلوي خونين علي اصغر عليه السلام، شهادت قاسم عليه السلام، عبدالله عليه السلام، دستهاي قلم شده ابوالفضل عليه السلام و… بعد از اميد به خدا دلخوش بودند كه سايه سرور و سالاري چون اباعبدالله را بر سر دارند كه ناگهان بانگ «عليكن منّي السلام» را شنيدند وداعي كه قلب مادرش فاطمه زهرا عليها السلام را سوزاند. تمام بانوان حرم و بچه هاي كوچك اطراف امام را حلقه زدند صداي ناله و گريه همه جا را فرا گرفته بود. نمي دانم چگونه اباعبدالله عليه السلام با آنها وداع نمود، به خواهر برومندش زينب كبري عليها السلام فرمود خواهر عزيزم زينب جان همه را به تو و تو را به خدا مي سپارم به سمت ميدان حركت كرد. چند قدمي كه از خيمه دورتر شد، ناگاه صداي «مهلا مهلا يابن الزهرا» خواهرش توان ادامه مسير را از او باز ستاند آمده بود تا به بهانه وصيت مادرش يك بار ديگر زير گلوي نازنين برادر بوسه باران نمايد.
در آن وداع آخرين
زينب به آه آتشين
مي گفت و با سلطان دين
مهلا مهلا يابن الزهرا
كرده وصيت مادرت
بينم جمال انورت
بوسم گلوي اطهرت
مهلا مهلا يابن الزهرا
الا لعنۀ الله علي القوم الظالمين.
آخرین نظرات