یکی از اساسی ترین مسائل در بحث مهدویت «خلافت الهی » است; زیرا مساله خلافت الهی در زمین که خدای سبحان در قرآن کریم فرمود: «انی جاعل فی الارض خلیفة » (بقره: 30) همچون داستان سفینه نوح و یا کشتی موسی و خضر و مانند آن ها نیست که یک قضیه شخصی بوده و سپری شده باشد، بلکه خلافت الهی یک فیض متصل و فوز مستمر است که از اول با اندیشه دوام و انگیزه استمرار طرح شده; چنان که اصل خلافت از قلمرو نبوت و رسالت فراتر رفته و به امامت رسیده است.1 به این دلیل، یکی از نکته هایی که در عرفان اسلامی درباره حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - مورد توجه قرار گرفته «خلافت الهی» اوست.
از این رو، برخی از بزرگان اهل معرفت از حضرت مهدی به عنوان خلیفه الهی یاد نموده و گفته اند: «بی تردید، برای خداوند خلیفه ای است که روزی ظهور خواهد کرد، و اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند، باز هم خداوند آن روز را به اندازه ای طولانی خواهد نمود تا آن خلیفه الهی که از عترت رسول خدا و فرزند فاطمه و همنام پیامبر است، ظهور نماید .»2
یکی دیگر از عرفا در این باره می گوید: «هر گاه حق سبحانه بر بنده خود تجلی کند و او را از خویش فانی نماید، لطیفه الهیه در او پدید می آید که آن لطیفه گاهی ذاتی و گاهی صفاتی است; اگر ذاتی باشد، آن صورت انسانی است که از او به فرد کامل و غوث جامع یاد می شود و دایره هستی بر محور او می گردد و به واسطه او عالم حفظ می شود و او همان کسی است که از او به مهدی و خاتم تعبیر می شود و او خلیفه خدا در عالم است .»3
همان گونه که ملاحظه می شود، در سخنان عرفا، بر عنصر «خلافت الهی » حضرت مهدی علیه السلام تکیه گردیده و از او به عنوان خلیفه خداوند در زمین یاد شده است .
عارف قاسانی درباره خاتم ولایت بودن حضرت مهدی میگوید: «خاتم ولایت مهدی است که در آخر زمان می آید . همه انبیا و اولیا در معارف و حقایق تابع مهدی هستند. او در احکام تابع شرع محمدی است و باطن او با باطن حضرت محمد یکی است.»
حضرت مهدی علیه السلام و ولایت الهی
گرچه بحث ولایت در عرفان دامنه گسترده ای دارد، اما در این جا تنها به جلوه ای از آن مباحث اشاره می شود:
یکی از مهم ترین مسائل ولایت این است که «ولی » یکی از نام های خداوند است. در قرآن کریم فرمود: «فالله هو الولی» (شوری: 9) و بر اساس مبانی عرفان، اسماء الهی هیچ گاه بدون مظهر نیستند.4 پس مظهر اسم «ولی» همواره وجود خواهد داشت. بدین سبب است که ولایت یک حقیقت همیشه زنده و پایان ناپذیر است، به خلاف رسالت و نبوت که از اسماء الهی نیست و دورهاش با وجود خاتم الانبیا پایان پذیرفته است. عارف نامدار، محی الدین بن عربی در این باره میگوید: «بدون تردید، ولایت فلک است که احاطه و گستردگی خاصی دارد. به این دلیل، هیچ گاه قطع نمی شود. اما نبوت تشریعی و رسالت در پیامبر اسلام پایان یافته است.»5
امام زمان علیه السلام
برخی دیگر از بزرگان اهل عرفان درباره ولایت ائمه اطهار علیهمالسلام بخصوص حضرت مهدی علیهالسلام گفتهاند: «خدای تعالی دوازده کس را از امت محمد برگزیده و مقرب حضرت خود گردانیده و به ولایت خود مخصوص کرده و اینان را نایبان حضرت محمد گردانیده، ولی در امت محمد صلی الله علیه و آله همین دوازده امام کسی بیش نیستند و ولی آخرین، که ولی دوازدهم باشد، خاتم اولیاء است و مهدی صاحب زمان نام اوست.»6
همچنین عارف قاسانی درباره خاتم ولایت بودن حضرت مهدی میگوید: «خاتم ولایت مهدی است که در آخر زمان می آید . همه انبیا و اولیا در معارف و حقایق تابع مهدی هستند. او در احکام تابع شرع محمدی است و باطن او با باطن حضرت محمد یکی است.»7
در جای دیگر نیز گفته است: «خاتم ولایت کسی است که صلاح دنیا و آخرت با اوست و با رحلت او از دنیا نظام عالم از هم فرو می پاشد. او عبارت از مهدی موعود در آخر زمان است.»8
یکی دیگر از بزرگان اهل عرفان میگوید: «ظهور تمامی ولایت و کمالش به خاتم اولیا خواهد بود؛ چون کمال حقیقت دایره، در نقطه اخیره به ظهور می رسد. خاتم اولیا عبارت از امام محمد مهدی است که موعود حضرت رسالت است و دور عالم به او کامل و تمام میشود و حقایق اسرار الهی در زمان آن حضرت تمام ظاهر میشود.»9 عارف عربی نیز از حضرت مهدی به خاتم ولایت یاد نموده و به تفصیل درباره او بحث کرده است. 10
پس، معلوم می شود یکی از مسائلی که در عرفان اسلامی درباره حضرت مهدی مورد توجه قرار گرفته و به تفصیل از جنبه های گوناگون درباره آن بحث شده مساله «ولایت الهی » آن حضرت است . از این رو، از او به عنوان مظهر اسم «ولی» و خاتم ولایت یاد نموده اند .
گروه دین و اندیشه تبیان
1 - عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، 1380، ج 3، ص 28 .
2 - محی الدین بن عربی، فتوحات مکیه، بیروت، دار صادر، ج 3، باب 366، ص 327 .
3 - عبدالکریم جیلی، الانسان الکامل فی معرفة الاواخر و الاوایل، چ پانزدهم، مصر، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، ص 72 .
4 - امام خمینی، تعلیقة علی الفصوص الحکم، مؤسسه پاسدار اسلام، 1410ق، ص 26 .
5 - محی الدین بن عربی، شرح قیصری بر فصوص الحکم، چاپ سنگی، قم، نشر بیدار، فص عزیزی، ص 308 .
6 - عزیزالدین نسفی، انسان کامل، رساله «نبوت و ولایت » ، چ چهارم، تهران، کتابخانه ظهوری، 1377، فصل 6، ص 320 .
7 - عبدالرزاق قاسانی، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، 1370، فص شیثی، ص 42 .
8 - همو، اصطلاحات صوفیه، چ دوم، قم، بیدار، 1370، باب خاء، ص 158 .
9 - محمد فیاض لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، سعدی، 1371، ص 315 .
10 - فتوحات مکیه، ج 3، باب 366 .
آخرین نظرات