یکی از سوالاتی که در خصوص امام زمان (عج) مطرح می باشد این است که چرا امام زمان(عج) دو غیبت داشتهاند؛ یكی غیبت صغرا و دیگری غیبت كبرا؛ و چرا از همان ابتدا، غیبت كبرا آغاز نشد و آن حضرت پس از یك دورة غیبت هفتاد ساله، غیبت كبرای خود را شروع كردند؟
اساسا فلسفه غیبت صغرا چیست؟
1. تقسیمبندی دوران غیبت
پیش از آنكه وارد بحث مفهوم غیبت امام عصر(ع) شویم، بهتر است به این پرسش پاسخ دهیم كه دلیل تقسیمبندی غیبت آن حضرت به غیبت صغرا و غیبت كبرا چه بوده و تفاوت این دو در چیست؟ اصولاً مرز زمانی مشخصكننده این دو غیبت از یكدیگر چگونه تعیین میشود؟
در روایات ما به طور مكرر از دو غیبت آن حضرت سخن به میان آمده و از سالها پیش از تولد امام مهدی(ع) بر این موضوع تصریح شده است كه حضرتش دو غیبت خواهند داشت كه هر یك با دیگری متفاوت است. در اینجا به چند روایت كه در این زمینه وارد شده است، اشاره میكنیم:
دوران غیبت صغرا، دوران تمرین و آمادهسازی شیعیان برای ورود به دوران غیبت كبرا بود. در همین دوره بود كه به تدریج، همة فرقههای پراكندهای كه پس از شهادت امام یازدهم در موضوع جانشینی آن حضرت به وجود آمده بودند، از میان رفتند و همة شیعیان بر پیروی از فرزند امام حسن عسكری(علیه السلام) به عنوان امام دوازدهم به وحدت و اتّفاقنظر رسیدند
شیخ طوسی، حدیثی از امام صادق(ع) نقل میكند كه در آن، امام خطاب به یكی از اصحاب خود میفرماید: «ای حازم! بدان كه برای صاحب این امر دو غیبت است كه پس از دومین غیبت، ظهور خواهد كرد».(1)
همچنین امینالاسلام طبرسی، حدیثی را نقل میكند كه در آن، ابوبصیر خطاب به امام صادق(علیه السلام) عرض میكند: «ابوجعفر [حضرت باقر]( علیه السلام) میفرمود كه برای قائم آل محمد(ص)، دو غیبت است كه یكی از دیگری كوتاهتر است. [نظر شما در این مورد چیست؟]» امام در پاسخ ابوبصیر میفرماید: «آری ای ابوبصیر! [چنانكه گفتی، ]یكی از این دو غیبت از دیگری طولانیتر خواهد بود».(2) محمد بن ابراهیم نعمانی، روایت دیگری را از امام صادق(علیه السلام) نقل میكند كه در آنجا امام میفرماید:
برای صاحب این امر دو غیبت است كه یكی از آنها چنان به درازا میكشد كه بعضی میگویند: [آن حضرت] دیگر مرده است و بعضی دیگر میگویند: او به قتل رسیده است و بعضی هم میگویند: او دیگر رفته است… .(3)
ایشان در ادامه كلامش به تعریف غیبت صغرا و غیبت كبرا پرداخته است:
نخستین غیبت آن حضرت، غیبتی است كه در آن، نمایندگانی از طرف امام به عنوان واسطه میان مردم و آن حضرت منصوب شدهاند كه در میان مردم آشكارا به سر میبرند و به واسطه آنها مشكلات علمی مردم حل و پاسخ پرسشها و معضلهای آنها داده میشود.
این غیبت، غیبت كوتاهی است كه مدت آن به سر آمده و زمان آن گذشته است. غیبت دوم، غیبتی است كه در آن، واسطهها و نمایندگانی [كه میان مردم و امام عصر وجود داشتند]، به دلیل مصلحتی كه خداوند اراده كرده است، برداشته شدهاند.(4)
حال كه با نمونههایی از سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام) در مورد غیبت صغرا و غیبت كبرا آشنا شدید، بهتر است به پاسخ این پرسش بپردازیم كه از نظر زمانی، دو غیبت چگونه از یكدیگر تفكیك میشوند؟
علمای شیعه در مورد زمان پایان غیبت صغرا با یكدیگر اختلاف نظر ندارند، ولی در مورد اینكه غیبت صغرا از چه زمانی آغاز شده است، میان آنان اختلاف وجود دارد. برخی معتقدند این غیبت با تولد امام عصر(عج) آغاز شده است و برخی دیگر بر این عقیدهاند كه آغاز آن با وفات پدر ارجمند آن حضرت، امام حسن عسكری(علیه السلام) بوده است.
شیخ مفید، قول اول را پذیرفته است:
امام زمان
«غیبت كوتاهتر آن حضرت از زمان تولد ایشان شروع شده و تا زمانی كه رابطه شیعیان با آن جناب از طریق نمایندگان و واسطهها نیز قطع میشود، ادامه مییابد. غیبت طولانیتر نیز از زمان پایان غیبت اول تا روزی كه حضرتش قیام خود را با شمشیر آغاز كند، به درازا خواهد كشید» .(5)
طبرسی، همین قول را پذیرفته و مدت غیبت صغرا را هفتاد و چهار سال ذكر كرده است؛(6)
ولی گروهی دیگر، ابتدای غیبت صغرا را سال 260 ه . ق؛ یعنی سال وفات حضرت امام حسن عسكری(علیه السلام) گرفتهاند كه بدین ترتیب، مدت غیبت صغرا نزدیك به 69 سال خواهد بود.
نویسنده كتاب «تاریخ الغیبـه الصغری»، در كتاب خود تلاش كرده است با بیان دلایلی، قولی را كه مبدأ غیبت صغرا را تولد امام عصر(عج) میداند، رد و ثابت كند كه ابتدای غیبت صغرا در حقیقت، از زمان شهادت امام حسن عسكری(علیه السلام) بوده است. در اینجا استدلال ایشان را برای این موضوع، به اختصار میآوریم:
«تعیین نواب اربعه به عنوان واسطه میان امام عصر(عج) و شیعیان حضرتش پس از وفات امام حسن عسكری(علیه السلام) صورت میگیرد و از طرف دیگر، وجه تمایز اصلی زمان غیبت كبرا و غیبت صغرا، وجود همین نواب و واسطههای ارتباطی است كه تنها در زمان غیبت صغرا عهدهدار ابلاغ پیامهای حضرت صاحب الزمان(عج) هستند و پس از آن، ارتباط حضرتش به كلی با مردم قطع میشود. ازاینرو، باید بگوییم كه غیبت صغرا در اصل از زمان وفات امام حسن عسكری(علیه السلام) و تعیین اولین نایب خاص آغاز میشود».(7)
از آنچه تاكنون گفته شد، دریافتیم كه غیبت كبرا از نظر زمانی به آن محدوده زمانی گفته میشود كه آغازش سال 329 ق.؛ سال وفات آخرین سفیر و نماینده خاص آن حضرت؛ یعنی ابوالحسن علی بن محمد سمری است و پایانش روزی است كه به امر حق تعالی، مهدی موعود(عج) قیام خود را آغاز كند.
2. فلسفة غیبت صغرا
اگرچه غیبت آخرین امام معصوم(عج) در روایات پیشبینی شده بود، ولی زمانی كه امام حسن عسكری(علیه السلام) به شهادت رسید، شیعیان به دلیل پیشینهای 250 ساله كه از حضور یازده امام معصوم(علیهم السلام) در جامعه داشتند، به راحتی نمیتوانستند غیبت كامل امام از جامعه را بپذیرند و به همین دلیل هم بود كه برخی شیعیان پس از شهادت آن حضرت تا مدتی دچار حیرت و سرگردانی شدند.
روایت شده كه ابوالحسن عسكری [امام هادی(علیه السلام)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندكی از یاران خاصّ آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی كه امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسكری(علیه السلام)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی كه آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد
بنابراین، لازم بود كه قبل از آغاز غیبت كبرا و قطع كامل ارتباط امام با جامعه، برای مدتی رابطة امام با مردم با واسطة نایبان خاص ادامه داشته باشد، تا مردم به تدریج آمادة پذیرش غیبت كامل امام و مراجعه به فقها ـ به عنوان نایبان عامّ امام زمان(ع) ـ شوند.
به بیان دیگر، دوران غیبت صغرا، دوران تمرین و آمادهسازی شیعیان برای ورود به دوران غیبت كبرا بود. در همین دوره بود كه به تدریج، همة فرقههای پراكندهای كه پس از شهادت امام یازدهم در موضوع جانشینی آن حضرت به وجود آمده بودند، از میان رفتند و همة شیعیان بر پیروی از فرزند امام حسن عسكری(علیه السلام) به عنوان امام دوازدهم به وحدت و اتّفاقنظر رسیدند.
شیخ مفید(ره) پس از نقل خبری از «حسن نوبختی»، نویسندة كتاب «فرق الشیعه»، در زمینة فرق چهاردهگانهای كه پس از شهادت امام حسن عسكری(علیه السلام) به وجود آمدند، میگوید:
«از این فرقههایی كه از آنها یاد كردیم، در زمان ما؛ یعنی در سال 373 ق. هیچ فرقهای مگر امامیه دوازده امامی باقی نمانده است؛ یعنی كسانی كه امامت فرزند حسن [عسكری] را كه به نام رسول خدا(ص) نامیده میشود، پذیرفته و به حیات و بقای او تا روزی كه با شمشیر قیام كند، یقین دارند».(8)
گفتنی است،آماده كردن مردم برای ورود به دوران غیبت از سالها پیش از غیبت امام مهدی(عج) و از زمان امام هادی(علیه السلام) و امام حسن عسكری(علیه السلام) آغاز شده بود و آن امامان بزرگوار رابطة خود را با مردم كم كرده بودند و آنها را در امور مختلف اعتقادی و فقهی به فقها و محدثان شیعه كه در مراكز شیعهنشینی چون قم حضور داشتند، ارجاع میدادند، تا به تدریج مردم با این رویه خو بگیرند».(9)
علی بن حسین مسعودی، یكی از مورخان بزرگ تاریخ اسلام، در این زمینه مینویسد:
«روایت شده كه ابوالحسن عسكری [امام هادی(علیه السلام)] خود را از بسیاری از شیعیان پوشیده میداشت و جز تعداد اندكی از یاران خاصّ آن حضرت، ایشان را نمیدیدند و هنگامی كه امر [امامت] به ابومحمد [امام حسن عسكری(علیه السلام)] منتقل شد، ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن میگفت مگر هنگامی كه آن حضرت برای رفتن به دارالخلافه از خانه خارج میشد. این شیوه تنها از سوی آن امام و پیش از ایشان از سوی پدرشان در پیش گرفته شد تا مقدمهای برای غیبت صاحبالزمان باشد و مردم با این شیوه خو بگیرند و غیبت را انكار نكنند».(10)
این سخن امام مهدی(عج) كه میفرماید: «… و امّا در رویدادهایی كه برای شما پیش میآید، به راویان حدیث ما مراجعه كنید؛ زیرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ایشان هستم».(11) نیز شاهدی بر این مدعاست كه آن حضرت در دوران غیبت صغرا، مردم را برای ورود به دورة غیبت كبرا آماده نموده و با تعیین فقها به عنوان مرجع مردم در همة رویدادهای پیش روی جامعه اسلامی، از سرگردانی و بلاتكلیفی آنها در این دوران پرابتلا جلوگیری كردند.
پینوشتها:
1. شیخ طوسی، كتاب الغیبـة، ص 261.
2. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص259.
3. محمد بن ابراهیم، الغیبـة، صص 171 و 172.
4. همان، صص 173 و 174.
5. شیخ مفید، الإرشاد، ج 2، ص 340.
6. إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 259.
7. سید محمد صدر، الغیبـة الصغری، ص 341 به بعد.
8. سید مرتضی، الفصول المختاره، مندرج در مصفات الشیخ المفید، ج 2، ص 221.
9. برای مطالعة بیشتر در این زمینه ر.ك: مسعود پورسید آقایی، تاریخ عصر غیبت، ص 164ـ171.
10. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیـة للامام علی بن ابی طالب(ع)، ص 272.
11. شیخ صدوق، كمالالدین و تمام النعمـï¼»، ج 2، ص 483، ح 4.
اگر پس از شهادت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ غیبت صغری صورت نمیگرفت و غیبت كامل صورت میگرفت، شاید وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مورد غفلت واقع میشد و كمكم فراموش میگشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام بتوانند با امام خود به وسیله نواب خاصاش تماس گرفته، علائم و كراماتی مشاهده نمایند تا ایمانشان كامل گردد.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در كجا و چگونه غایب شد؟ آیا در سرداب منزل پدرش غایب شد و هنوز نیز در آنجاست؟ در این باره به شیعه تهمت هایی زده اند؛ می گویند شیعه معتقد است مأموران خلیفه عباسی به منزل حضرت در سامرا هجوم آوردند تا او را دستگیر كنند و آن حضرت در آن هنگام در سرداب از دیده ها پنهان شد این داستان چنان شهرت یافته كه امام را «صاحب سرداب» لقب داده اند.
در حالی كه در منابع شیعی هیچ نامی از سرداب نیست. نویسندگان اهل سنت بر این نظر اصرار می ورزند و متأسفانه این سخن دستاویزی برای حمله برخی از آنان به تشیع گردیده است. (منتخب الاثر، صافی گلپایگانی، ص 372) آنان پنداشته اند كه شیعیان در میان سرداب امام خود را می جویند و ظهورش را از آن نقطه انتظار می كشند.
واقع قضیه این است كه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) از هنگام ولادت در اختفا به سر می برد و بعد از نماز گزاردن به پیكر پاك پدر و دفن آن حضرت وارد منزل شد و دیگر كسی آن حضرت را در اجتماع و در جمع مردم ندید. (باقر شریف قریشی، حیاة امام المهدی، ص 115 – 120)
خانه ای كه از آن سخن گفته می شود، دو قسمت داشت، یك قسمت برای مردان و قسمت دیگر برای خانم ها و یك سرداب هم زیر اتاقها قرار داشت كه در ایام گرما اهل خانه در آن سرداب زندگی می كردند.
شیعه این خانه و سرداب را محترم می دارد؛ زیرا برخی از امامانشان در این خانه زندگی می كردند و امام هادی و امام عسكری و نیز امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در همین خانه، خداوند سبحان را عبادت می كردند. این یك امر عقلانی و طبیعی است كه به جهت علاقه ای كه به پیشوای دینی خود دارند متعلقات او را هم محترم بشمارند. پس سخن غیبت حضرت در سرداب، بهتانی بیش نیست و هیچ یك از بزرگان شیعه چنین باوری ندارند. (درسنامه تاریخ عصر غیبت، مۆلفان، آقائی، جباری، عاشوری، حكیم ، ص 177)
برای شناخت هر چه بهتر تاریخ سیاسی عصر غیبت صغری و دست یافتن به تحلیلی صحیح و جامع در مورد این دوره، و پی بردن به علل و زمینههای غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه) و در نهایت عمق موضع گیریهای امام، بررسی وضعیت سیاسی، اجتماعی و فكری این عصر در آستانه غیبت امام ـ علیه السلام ـ ضروری است.(که البته در این مجال نمی گنجد)
اما به طور خلاصه: برای پی بردن به علل و زمینههای غیبت و دست یافتن به تحلیلی جامع و صحیح، مروری به وضعیت سیاسی و اجتماعی و فكری عصر عباسیان دوّم و دوره مركزیت سامرّا در آستانه غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) لازم است و آنچه از لحاظ وضعیت سیاسی قابل توجه است، ستمگریهای خلفای عباسی، اذیت و آزار علویان و شیعیان از طرف حكومت، جایگاه نداشتن شیعیان در معادلات سیاسی، حكومت و آنچه از لحاظ وضعیت اجتماعی قابل ذكر است دو قطبی شدن جامعه و تقسیم آن به لحاظ مالی و اقتصادی به دو قشر محروم و برخوردار، همچنین از لحاظ وضعیت فكری، چرخش فكری آشكارِ متوكل از اعتزال به اهل حدیث و سركوبی معتزله و شیعیان جلب توجه میكند، حال در چنین شرایط حادّ سیاسی، اجتماعی و فكری است كه مخفی بودن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) لازم و ضرورت پیدا میكند.
چرا غیبت صغری امتداد نیافت؟
درست است كه اگر برنامه غیبت صغری ادامه پیدا میكرد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با توجّه به غیبت آن حضرت در تمام اعصار غیبت نائب خاصی داشت كه و فاتق امور و راهنمای عموم باشد و به عبارت دیگر شرایط غیبت صغری امتداد پیدا میكرد، به نظر میآید كه به نفع مردم بود، امّا آنچه مهم و قابل تذكر است این كه برنامه و روش كار امام را خداوند متعال تعیین نموده است و امام باید همان برنامه را پیاده و اجرا نماید و پس از آن كه اصل امامت را پذیرفتیم و ثابت گشت، نسبت به برنامه كار امام پرسش از ملّت به عنوان ایراد و اشكال، بیجا و بیمورد است و حتّی خود امام نیز جز تسلیم و تمكین و اجرای برنامه، وظیفه و تكلیفی ندارد و چنانچه بخواهیم این پرسش را موشكافانه بررسی كنیم آن را به دو پرسش دقیق دیگر تبدیل میكنیم كه با پاسخ به آن دو پرسش این پاسخ هم تكمیل میگردد.
غیبت
پرسش نخست: چرا برای امام ـ علیه السلام ـ دوگونه غیبت داشته و از همان اول غیبت كبری آغاز نشد؟
پرسش دوّم، پس از آن كه غیبت صغری پیش آمد و نائبان خاص تعیین شدند چرا دوران غیبت صغری پایان یافت؟
امّا پاسخ پرسش نخست این كه، غیبت صغری مقدمهای بود برای غیبت كبرا و به عنوان زمینهساز غیبت كبرا بوده است. چون در ابتدای غیبت بود و اذهان عموم مردم،انس با غیبت نداشتند، اگر چه در آن دوران و چند سال قبل حضرت امام علی النقی ـ علیه السلام ـ و حضرت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ فیالجمله برای آماده كردن اذهان مردم از نظرها غیبت میكردند، با این وجود غیبت تامّه اگر دفعتاً و یكباره صورت میگرفت، اسباب انحراف افكار جامعه میگردید و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غیبت كبرا واقع شد، برای اكثر مردم ودشوار و ناراحت كننده بود.
از آن جهت كه غائب شدن امام و رهبر جامعه، آن هم زمانی طولانی امری است بسیار غریب و نامأنوس و باور كردن آن برای مردم سخت است، از این جهت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) تصمیم گرفتند كه كمكم مردم را با این موضوع و پدیده آشنا سازند و افكار را برای پذیرش آن آماده نمایند. از این رو گاه و بیگاه از غیبتش خبر داده و گرفتاریهای مردم آن زمان، افكار و سرزنش منكرین و ثواب قدم و انتظار فرج را گوشزد مینمودند.
اگر پس از شهادت امام حسن عسكری ـ علیه السلام ـ غیبت صغری صورت نمیگرفت و غیبت كامل صورت میگرفت، شاید وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) مورد غفلت واقع میشد و كمكم فراموش میگشت، از این جهت ابتدا غیبت صغری شروع شد تا شیعیان در آن ایام بتوانند با امام خود به وسیله نواب خاصاش تماس گرفته، علائم و كراماتی مشاهده نمایند تا ایمانشان كامل گردد.
از این رو به مدت 69 سال یعنی ازسال 260 هـ . ق تا سال 329 هـ . ق (سال درگذشت آخرین نائب خاص امام زمان) غیبت صغری شكل گرفت و در این غیبت مردم به واسطه نواب خاص میتوانستند مشكلات و مسائل خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتّی گاه به دیدار امام نائل شوند ، لذا میتوان گفت در این مدت، امام ـ علیه السلام ـ هم غائب بود هم غائب نبود.( مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 673 و 674)
بنابراین علّت عدم امتداد غیبت صغری این بود كه برنامه اصلی كار آن حضرت غیبت صغری نبود بلكه غیبت صغری مقدمهای بود برای هدف اصلی كه غیبت كبرا نام داشت و این غیبت صغری تنها برای یك زمینهسازی بود وقتی نباشد نائب خاص دارای حكم نافذ و صاحب قدرت ظاهری نباشد و نتواند رسماً در كارها مداخله كند بلكه قدرتهای ظاهری به واسطه تمركز توجهات در او با او معارضه و مزاحمت داشته باشند، شیادان و جاهطلبان هم ادعای نیابت خاصه مینمایند و اسباب تفرقه و گمراهی فراهم میسازند چنانچه در همان مدت كوتاه غیبت صغری دیده شد چه دعاوی باطلی آغاز گردید و این خود یك مفسدهای است كه دفعش از حفظ مصلحت تعیین نائب خاص اهمیتش اگر بیشتر نباشد كمتر نیست، و خلاصه آن كه ادامه روش نیابت خاصه با صرف نظر از مصالحی كه فقط در همان آغاز كار و ابتدای امر داشته با این كه نوبا مبسوط الیه و نافذ الحكم نباشند و تحت سیطره زمامداران وقت مأمور به تقیّه باشند از نظر عقل مصلحت ملزمهای ندارد بلكه از آن مفاسدی ظاهر میگردد. (آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی ، ص 364)
این سوال همواره مطرح است که علت و فلسفه غیبت صغری سپس غیبت کبری چیست؟ به بیان روشن تر اینکه چرا حضرت دو نوع غیبت دارند و چرا از همان آغاز غیبت کبری شروع نشد و یا همان غیبت صغری با وجود نائبان خاص ادامه نیافت و این غیبت به دو مرحله صغری و کبری تقسیم بندی و اجرا گردید؟ در این مجال بدنبال یافتن پاسخی برای آن هستیم.
چرا دو مرحله غیبت؟
امام هادی (علیه السلام) و امام حسن عسگری(علیه السلام) در طول حیات مبارکشان کم تر با مردم ارتباط داشتند و در جمع مردم ظاهر و حاضر می شدند بلکه از طریق یاران و شاگردان خاص خویش با افراد تماس می گرفتند. شیوه این بزرگواران در واقع زمینه سازی و آگاهی بخشی مردم برای ورود به دوران غیبت بوده است. براین اساس غیبت صغری نیز مقدمه و زمینه ورود به غیبت کبری که غیبت اصلی حضرت می باشد، بوده است، چرا که اگر غیبت کبری یکباره و به طور ناگهانی و هر گونه آگاهی قبلی صورت می گرفت. مردم آن را انکار می کردند و پذیرش آن از سوی مردم کار دشواری بود. لذا لازم بود این آگاهی به طور تدریجی به جامعه داده شود تا ذهن مردم آمادگی پذیرش آن را پیدا کند.
به منظور ایجاد این آمادگی در مردم مقدمات این امر مهم توسط امامان عسگری علیهما السلام پایه ریزی شد به طوری که ابتدا ایشان خود از مردم فاصله گرفته – که البته بخشی از این مسئله به فشار حاکمان بنی عباس در آن زمان باز می گردد که سخن در آن زمینه از موضوع ما خارج است و آن را به وقتی دیگر موکول می کنیم – و مسائل و مشکلات مردم را توسط یاران خویش حل و فصل می کردند، در مرحله بعد توسط امام حسن عسگری(علیه السلام) تعداد محدودی از یاران و خواص توفیق یافتند که به محضر حضرت شرفیاب شوند و این تشرف علاوه بر آنکه نشانه علو مقام و وجود سنخیت در این افراد با امامشان می باشد، علت اصلی تثبیت ولادت و حیات آن حضرت بوده، اگر امام به طور کامل از جامعه و حتی خواص مخفی بودند و هیچکس از ولادت و حیات ایشان باخبر نمی شد، خود بزرگترین دستاویز برای دشمنان بود تا بدان متوسل شوند.
تاریخ نشان داده در همان دوران کوتاه غیبت صغری صاحبان قدرت به دلیل توجه و ارادت مردم به این نواب، آنان را مورد اذیت و آزار قرار داده و برای آنها مشکلات فراوانی را ایجاد می کردند، از سوی دیگر این افراد قدرت لازم برای انجام امور و حل و فصل مشکلات نداشتند و این خود دلیلی دیگر بر آسیب پذیر شدن آنان بود
و اما مرحله بعد، که مصادف با شهادت امام حسن عسگری(علیه السلام) و آغاز امامت حضرت می باشد در واقع شروع دوران غیبت صغری است در این دوره که تقریباً هفتاد سال طول کشید رابطه امام با مردم توسط نمایندگان مشخصی صورت می گرفت و مردم توسط این نمایندگان سخنان، مشکلات و مسائل و در خواستهای خود را به امام عرضه می کردند و از طریق همین افراد جواب می گرفتند. علاوه براین نمایندگان که چهار نفر بودند و بعد از وفات هر یک، دیگری این مسئولیت را به عهده می گرفت، افرادی نیز توفیق یافتند که حضرت را زیارت کرده و به محضر ایشان شرفیاب شوند اگر چه تعداد آنها محدود بوده است. اما هدف از این مراحل و وجود نواب اربعه و دیدار یاران امام حسن عسگری و سپس افراد دیگر، صرفاً جهت اثبات ولادت حضرت بوده تاکسی چه در آن زمان و چه در آینده آن را انکار نکند.
چرا غیبت کبری؟
اما اینکه چرا غیبت صغری با وجود همان نمایندگان ویژه ادامه نیافت، آن است که همانطور که گفتیم غیبت صغری در واقع یک مقدمه و زمینه برای ورود برنامه اصلی حضرت (که همان غیبت کبری است) بوده، تاریخ نشان داده در همان دوران کوتاه غیبت صغری صاحبان قدرت به دلیل توجه و ارادت مردم به این نواب، آنان را مورد اذیت و آزار قرار داده و برای آنها مشکلات فراوانی را ایجاد می کردند، از سوی دیگر این افراد قدرت لازم برای انجام امور و حل و فصل مشکلات نداشتند و این خود دلیلی دیگر بر آسیب پذیر شدن آنان بود. همچنین در طول دوره غیبت صغری افرادی پیدا شدند که ادعای نیابت خاص از سوی حضرت را کردند که هدفی جز تفرقه و گمراهی نداشتند و شیادانی بود که ادعاهای باطلی را به نام حضرت در جامعه مطرح می کردند.
این سوال همواره مطرح است که علت و فلسفه غیبت صغری سپس غیبت کبری چیست؟ به بیان روشن تر اینکه چرا حضرت دو نوع غیبت دارند وچرا از همان آغاز غیبت کبری شروع نشد و یا همان غیبت صغری با وجود نائبان خاص ادامه نیافت و این غیبت به دو مرحله صغری و کبری تقسیم بندی و اجرا گردید؟
عده ای ادعای نیابت کردند و خود را باب امام زمان معرفی کردند برخی از این اشخاص عبارتند از: احمد بن هلال کرخی، ابو طاهر محمد بن علی بن هلال، حسین بن منصور، احمد بن عثمان (برادر زاده ی محمد بن عثمان دومین نایب امام زمان) و…..
که در این رابطه توقیعی از امام زمان به منظور دوری و برائت از این افراد از سوی نواب به مردم عرضه شد، اما این مفسده ای بود که ادامه آن به مصلحت جامعه نبود لذا دفع آن از سوی امام ضروری و لازم بود. بنابر آنچه گفته شد اگر چه غیبت صغری زمینه خوبی برای آمادگی مردم جهت امر عظیم غیبت بود اما به دلیل وجود چنین مفاسدی که به نفع مردم نبود بلکه امکان ظهور و بروز مفاسد دیگری را نیز داشت لازم بود خاتمه یابد. تا امکان هر نوع سوء استفاده ای از دشمنان گرفته شود.
خلاصه سخن …
برنامه اصلی امام زمان غیبت کبری است اما برای ورود به این هدف اصلی احتیاج به زمینه سازی های بود جهت آگاهی بخشی به مردم و پذیرش این امر از سوی آنان که این زمینه ابتدا در حیات امامان عسگریین(علیهما السلام) و سپس توسط غیبت صغری، پایه گذاری شد.
« هوالجمیل »
ز وصف حسن تو حافظ چه گونه نطق زند که همچو صنع خدایی ورای ادراکی
بی شک شناخت امام و حجت هر زمان ارزش حیاتی دارد. این شناخت ابعاد گوناگونی دارد. یکی از گونههای شناخت، مربوط به شکلظاهری حضرت (علیه السلام) است.
مطالب زیر با کاوش در روایات فراوان و دسته بندی آنها مشخصات ظاهری اعضاء بدن حضرت را نمایانده است. اما خلاصهای از روایات و احادیثی که در این مضامین آمده است را بطور اختصار میآوردیم؛
1) سر:
سر مبارک ایشان گرد و بزرگ که شبیه سر مبارک نبی گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) میباشد و خالی در سر دارند.
2) موی سر:
موی حضرت زیبا است و رنگی صاف و واضح و خوش منظر دارد. رنگ موی امام « سحماء » یعنی لیالی رنگ است البته سرخی است که به سیاهی میزند، یعنی موی زیبای حضرت سیاه ِخالص نیست بلکه سرخی کمی هم دارد. البته سیاهی غلبه دارد و سیاهدیده میشود.
موی حضرت بلند است که تا نرمه ی گوش میرسد حضرت وقتی فرق باز میکنند و موها را به دو طرف شانه میکنند تا نرمه ی گوش میرسد.
حالت موهای حضرت نه کاملاً مجعد و پرچین است و نه کاملاً سخت و بی حالت است.
تذکر: باید توجه کرد که گیسو و موی بلند که برای حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) نقل شده است مربوط به زمانی است که درجامعه، داشتن چنان مویی، متداول و معمول است.
3) صورت:
صورت مبارک امام کشیده و گونههای ایشان کم گوشت و دارای پوستی لطیف است و از نشانههای صورت ایشان خالی درگونه ی راست که مانند ستارهای درخشان نمایان است و همچنین میان دو پیشانی حضرت اثر سجده نمایان است.
ای آفتاب، آیینه دار جمال تو مشک سیاه مجعد گردان خال تو
در مورد دهان و لب مبارک امام(علیه السلام) نقلی وارد نشده است اما چون امام (علیه السلام)شبیه پیامبر هستند لذا روایات آمده درمورد پیامبر را برای امام(علیه السلام) نیز نقل میکنیم. لبهایی سرخ و عقیق و دهانی بزرگ که در مردان نشان زیبایی است از مشخصات دهان و لب ایشان است
4) پیشانی:
واضح و روشن و بلند و درخشان از توصیفاتی است که در مورد پیشانی مبارک حضرت بیان شده است؛
موهای حضرت چون به طرفین شانه شدهاند. پس پیشانی با وضوح و روشنی نمایان است و همچنین پیشانی ایشان دارای پوست لطیف و صاف است که اثر سجده نیز بر پیشانی مبارک نمایان است.
5) ابرو:
حضرت ابروانی کشیده و کمانی دارند که بلند و پرپشت هستند؛ ابروان حضرت به هم پیوسته نیست ولی فاصله کمی از همدارند که موجب زیبایی و گشادگی چهره ی ایشان میشود.
6) چشم:
چشمان حضرت درشت و سیاه که شفافیت و درخشندگی جذابی دارد و همچنین به طور طبیعی سرمه کشیده و سیاه هستند.
چشمان زیبای ایشان کمی فرو رفته و گود افتاده هستند که شاید این نیز مانند زردی چهره ی مبارک امام(علیه السلام) در اثر شب زنده داریهای مداومباشد.
به خاطر شباهت امام (علیه السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) میتوان گفت امام (علیه السلام) دارای مژههای فراوان و پرپشت و بلند و دراز هستند و همچنین در سفیدیچشم، رگههایی از سرخی وجود دارد.
7) بینی:
بینی ایشان کشیده و بلند است و همچنین تیز و باریک، بالای بینی یعنی قسمت استخوان بینی برآمده و مرتفع است به گونهای کهزشت نباشد؛ نوک بینی کم ارتفاع و سوراخ بینی کوچک است یعنی بینی بسیار کم، حالت تحدب و گوژی دارد.
امام زمان
8 و 9) دهان و لب:
در مورد دهان و لب مبارک امام(علیه السلام) نقلی وارد نشده است اما چون امام (علیه السلام)شبیه پیامبر هستند لذا روایات آمده درمورد پیامبر را برای امام(علیه السلام) نیز نقل میکنیم.
لبهایی سرخ و عقیق و دهانی بزرگ که در مردان نشان زیبایی است از مشخصات دهان و لب ایشان است.
10) دندان:
دندانهای پیشین حضرت از هم فاصله دارند و دندانهای ایشان براق و درخشنده است.
11) ریش:
پرپشت و کوتاه ریش؛ محاسن حضرت پرپشت و فراوان است و بلند نیست؛ یعنی در عین فراوانی محاسن موهای محاسنکوتاه است.
12) گردن:
در مورد گردن حضرت نیز نقلی وارده شده است اما از اینکه در مورد پیامبر وارد شده است میتوان گفتکه گردن امام (علیه السلام) دارای مشخصات زیر است؛
بلند و کشیده و بسیار زیبا و موزون است به گونهای که دست ساز و غیر طبیعی مینماید، بسیار سفید ودرخشان است به مثل درخشش نقره؛ و زیر گردن و قسمت ترقوه،طلایی و براق است.
13) کتف و شانه:
استخوانهای شانه ی حضرت درشت و بزرگ است؛ شانههای حضرت افتاده و پایین است.
در کتف مبارک امام علامت نبوت هست و یک خال در کتف راست و یک خال دیگر در میان دو کتف حضرت قرار دارد.
زیر کتف چپ حضرت برگی مانند برگ درخت آس هست.
« آس، درختی شبیه درخت انار است که دارای برگهایی ضخیم و همیشه سبز و معطر است. بنابراین بوی عرق ایشان مانند مشک و شبیهبوی برگ درخت «آس» است و شانههای حضرت موی فراوان دارد.
14) سینه:
فراخ سینه و بزرگی سینه از نشانههای سینه ی ایشان است و میان دو کتف حضرت پهن است.
15) پشت:
در پشت اش دو خال است خالی به رنگ پوست اش و خالی شبیه خال پیامبر(صلی الله علیه و آله).
16) ساق:
ساقهای پای حضرت باریک و نازک است که نشان اندام زیبا و قوی است؛ساقهای دست امام(علیه السلام) بلند وپهن میباشد وهمچنین ساقهای ایشان دارای موی فراوان و نیز صاف و کشیده است.
بر ساق دست راست حضرت آیه ی «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان ذهوقا ً» نوشته شده است.
موی حضرت زیبا است و رنگی صاف و واضح و خوش منظر دارد. رنگ موی امام « سحماء » یعنی لیالی رنگ است البته سرخی است که به سیاهی میزند، یعنی موی زیبای حضرت سیاه ِخالص نیست بلکه سرخی کمی هم دارد. البته سیاهی غلبه دارد و سیاهدیده میشود
17) کف دست و پا:
انگشتان و کف دست و پای حضرت درشت و ستبر است چنانکه خشن بودن کف و انگشتان در مردان نشان قوتِ قبض و مایه یِ مدح است.
یک خال در کف دست راست حضرت(علیه السلام) هست.
علامتی نیز در کف دست حضرت(علیه السلام) وجود دارد که این علامت ممکن است همان خال باشد یا نوشتهای که بر کف حضرت (علیه السلام) وجود دارد.
بر دو کف دست حضرت(علیه السلام) نوشته شده است (بایعوه؛ فان السیعة لله عزوجل) یعنی « با ایشان بیعت کنید زیرا؛ بیعت فقط مخصوصخداوند است ».
18) شکم:
حضرت امام (علیه السلام)، ستبر دل و فراخ دل هستند که به تناسب سینه ی فراخ حضرت میباشد که در این صفت شبیه جد بزرگوارشحضرت امیرالمومنین(علیه السلام) است.
یک رشتهی باریک مو از وسط سینه ی مبارک امام(علیه السلام) و زیرگلو تا ناف مبارک امام(علیه السلام) امتداد دارد که به رنگ سبز است نه سیاه.
19) رانها:
رانهای حضرت عضلانی و ستبر است که نشان قوت و قدرت بدنی امام(علیه السلام) است و یک خال در ران است حضرت(علیه السلام) وجود دارد.
20) زانو:
زانوی مبارک امام(علیه السلام) به خاطر بزرگی و درشتی آن، میل به پایین دارد؛ یعنی سراستخوانهای حضرت درشت بوده و میتوان اینشباهت را میان امام(علیه السلام) و حضرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) دانست.
جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله ضامن تداوم حیات دین و پاسخگوی نیازهای بشر است. او شخصیت ممتازی است که به تناسب جایگاه والای پیشوایی و رهبری، دارای صفت تقوا و پرهیزکاری و برخوردار از ملکه عصمت است. علم و دانشش از علم پیامبر صلی الله علیه و آله سرچشمه گرفته و متصل به علم الهی است.
بنابراین او پاسخگوی همگان در تمام زمینه های مادی و معنوی، دینی و دنیوی است. آراستگی به فضیلتها و کمال های اخلاقی در بالاترین درجات، توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزه های دینی، و منصوب بودن از سوی خدا، از مهم ترین ویژگیهای امام معصوم به شمار می رود.
اما به طور کلی امام زمان علیه السلام در سیرت رفتار و شخصیت دارای ویژگی های برجسته ای است که در این نوشتار به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
1 . بنده خدا
از بزرگترین صفات انبیا و اولیای الهی که در قرآن به آن بسیار توجه شده است «عبودیت» و «بندگی» ایشان است ، طوری که نامی از پیامبری به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان بنده = عبد معرفی کرده است.
امام مهدی علیه السلام که خاتم اولیاست، در برابر خدا بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی خاشع است.
خدا و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره بیم خدا به دل دارد و به مقام تقربی که نزد خدا دارد، مغرور نمیشود. در حکومت او به احدی بدی نمی رسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد.(خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود ، ج 1/280 )
در احادیث فراوان این نکته بازگو شده است که عدالت مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود . نخستین نشانه عدل او اینکه سخنگویان حکومت او در مکه فریاد می زنند: «هر کس نماز فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف ، خوانده است و اکنون می خواهد نماز نافله بخواند به کناری رود تا حق کسی پایمال نگردد و هر کس می خواهد نماز فریضه بخواند بیاید و بخواند
2 . خلق محمدی
قرآن کریم، پیامبران و از جمله ابراهیم خلیل و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله را به عنوان «الگو» و «اسوه» در همه شۆون زندگی معرفی می کند. رسول خدا در قول و فعل مفسر آیه به آیه قرآن است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است «وَ إِنَّک َ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ».
آری مهدی علیه السلام هم صاحب حشمت، سکینه و وقار است. مهدی جامه هایی درشت بر تن می کند و نان ساده می خورد. علم و حلم او از همه مردم بیشتر است. او همنام پیامبر و صاحب و دارنده خلق محمدی است. (خورشید مغرب ، به نقل از المهدی الموعود ، ج 1/280 )
امام علی علیه السلام روزی به امام حسین علیه السلام نگاهی کرد و فرمود «این پسر من آقاست. چنانکه پیامبر نیز او را آقا نامیده؛ خداوند از دودمان او مردی هم نام پیامبر به وجود آورد که در خوی و سیرت مانند خود آن حضرت است به هنگامی که مردم از همه جا غافل و حق از میان برود و ظلم سراسر گیتی را فراگرفته باشد، ظهور کند … او زمین را پر از عدل کند، همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد.» (بحارالانوار ، ج 51 ، باب 4 ، ح 119)
3 . اهل جود و کرم
از جمله ویژگیهای امام مهدی علیه السلام صفت جود و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش «وَ عادَتُکمُ الاْءِحْسانُ وَ سَجِیتُکمُ الْکرَمُ»است.(مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره)
او پاسخگوی همگان در تمام زمینه های مادی و معنوی، دینی و دنیوی است. آراستگی به فضیلتها و کمال های اخلاقی در بالاترین درجات، توان اداره جامعه بشری و مدیریت صحیح آن بر اساس آموزه های دینی، و منصوب بودن از سوی خدا، از مهم ترین ویژگی های امام معصوم به شمار می رود
بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک فرهنگ در بین مردمان رواج می یابد . حتی در روایت آمده است که در آن زمان مۆمنان در معاملات از یکدیگر سود نمی گیرند.
امام علیه السلام اهل بخشش است و بدون سختگیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده می سازد. او نسبت به عمال و کارگزاران و مأموران دولت خویش سخت گیر ، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است. (خورشید مغرب ، 30 .9 . آینده بشریت از نظر مکتب ما ، ص 49-50)
امام عصر علیه السلام در برنامه خویش اساس کارش نیز بر تزکیه و تعلیم بنا نهاده شده است.
4 . برپاکننده دولت عدالت
از خصوصیات بارز امام مهدی علیه السلام و حکومت او عدالت گسترده در همه زمینه ها است. طوری که سراسر زمین از عدل و داد پر شود. هیچ جای زمین باقی نماند، مگر اینکه به برکت عدل و احسان او فیض برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این برکت و عدالت و دادگری و … بهره مند می گردند. (بحارالانوار ، ج 52 ، ص 304)
در احادیث فراوان این نکته بازگو شده است که عدالت مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچ کس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه عدل او اینکه سخنگویان حکومت او در مکه فریاد می زنند: «هر کس نماز فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف ، خوانده است و اکنون می خواهد نماز نافله بخواند به کناری رود تا حق کسی پایمال نگردد و هر کس می خواهد نماز فریضه بخواند بیاید و بخواند. (اصول کافی ، ج 4/427)
آخرین نظرات