گذر از صورت ها!
چرا شاد نیستیم؟ چرا گاه احساس تکرار میکنیم و ملول میشویم؟ چرا حوادث بزرونی اینقدر در تغییر حالت ما موثرند؟ چرا گاه مدتها منتظر وقوع رخدادی هستیم که خوشایند ماست و تا آمدنش دچار نگرانی و اضطرابیم؟ و ….
بنظر میرسد همه اینها یک ریشه مشترک دارند و آن اینست که ما بیش از آن که به محتوای معنوی حوادث بیندیشیم دل در گرو کالبد مادی آنها داریم! و البته مادام که توجه انسان معطوف به این صورتهای ظاهری است حالش با تغییر آنها تغییر میکند! اما اگر متوجه شود که این صورتهای ظاهری ماندنی نیستند چرا که مربوط به دنیا بوده و مثل دنیا هم در گذرند، در آنصورت نگاه متفاوتی پیدا میکند و در نتیجه میتواند زمینه شادی را در خود ببیند.پس نباید گرفتار این صور ظاهری بود چه اینکه اینها ماندنی هم نیستند.وقتی دل در گرو این ظاهر نباشد به مقام توحید میرسد و این بالاترین سرمایه اوست.
گذر از صورت ها!
آخرین نظرات