نخست باید تفکیکی بین مسیحیت حقیقی و آنچه امروزه با نام مسیحیت مطرح است، قائل شد.
مسیحیت حقیقی، مسیحیتی است که عیسی (علیه السلام) رهبر و پیامبر آن بود و ما مسلمانان نیز پیامبری عیسی(علیه السلام) از جانب خداوند را قبول داریم. البته، علاوه بر این نیز معتقدیم که آنچه عیسی آورد، توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) تکمیل و عرضه شده و اسلام کامل کننده ادیان سابق است.
همان گونه که می دانید، تکمیل دین مسیحی، از سوی پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به این معنا نیست که آموزه های عیسی خلاف واقع بوده اند، بلکه ما معتقدیم او آموزه های صحیح و درستی را ترویج کرده است. به عنوان مثال آنچه عیسی در مسئله توحید بیان داشته، تماما درست و واقعی بوده اند و پیامبر ما آنها را قبول داشته و با آموزه هایی؛ چون وحدت درونی و … آنها را تکمیل کرد. بنابر این، خدایی که ما و مسیحیان حقیقی بدان معتقدیم یکی است.
اما مسیحیان امروزی به جهت بدعت هایی که در دینشان روی داده، آموزه های نادرستی را معتقد شده اند که برای ما مسلمانان قابل قبول نیست. از جمله این دیدگاه مسئله تثلیث است که نشان از اعتقاد به خدای سه گانه دارد. بنابر این خدای مورد اعتقاد ما با اعتقاد آنها یکی نیست، و ما در اصلی ترین مسئلۀ اعتقادی یعنی توحید، با آنها مخالفیم.
نکته ای که در این مقال توجه به آن قابل دقت است؛ این است که اتحاد میان ادیان از دو زاویه قابل تحلیل و بررسی است:
1. اعتقاد اول این است که اصل این ادیان را یکی بدانیم و مشترکات و حقایق اصیل دین را گرفته و مابقی را رها کنیم و از این طریق به یک الاهیات جهانی برسیم. این نظریه توسط فیلسوفان غربی مطرح شده است که مورد قبول ما نیست و در این مختصر نیز مجالی برای بیان آن وجود ندارد.
2. هر یک از ادیان با حفظ عقاید خود تلاش کنند اتحادی با دیگر ادیان به وجود آورند و نوعی هم سنخی را در میان خود مستقر کنند. این مطلب تقریباً مورد اتفاق بسیاری عالمان بوده و در جهان امروز تأکید بسیاری بر آن است.
حال اگر منظور شما از اتحاد میان ادیان، نوع دوم از موارد مذکور است، باید گفت که این سیر، امروزه در حال پی گیری بسیاری بوده و حتی همایش ها و کنفرانس های بسیاری نیز برای آن برگذار می شود.
شایان توجه است که اختلاف داشتن ادیان اسلام و مسیحیت، مسئله ای است که بر هر کسی آشکار بوده و تنها می توان اتحاد میان پیروانشان را خواستار شد و این منافاتی ندارد که علمایی دین اسلام را حق دانسته و در ترویج آن تلاش کنند، این نه از روی دنیا طلبی که از روی حقیقت خواهی و خداجویی است. البته ما منکِر این نیستیم که دنیا طلبی و منفعت طلبی عده ای سبب تأیید دینی و تکذیب دین دیگری است، اما این سیر عمومیت نداشته و در مورد اکثر علما، موضوعیت ندارد.
مناابع مطلب
آخرین نظرات