#تولیدی
«یدعونی الی قله الحیاء سترک علی، و یسر عنی الی التوثب علی محارمک معرفتی بسعة رحمتک، و عظیم عفوک»
پرده پوشی و ستاریتت به بی شرم و حیایی میخواند و معرفتم به رحمت بی انتهایت و عفو بی حسابت مرا جسور کرده و به سرعت به آنچه حرام کردی می گمارد»
به سراغ حرامت میرم چون حرمت نگه داری!!
بی حیایی میکنم چون باحیا هستی!!
گناه میکنم چون غفارالذنوبی!!
میبینم آنچه را نباید ببینم چون ستارالعیوبی!!
خدایا در محضرت گستاخانه گناه میکنم حالا آنکه اگر حتی کودکی خردسال نظاره گرم باشد دست از پا خطا نمیکنم که از چشمش نیفتم!!!
خدایا اگر از چشمت بیفتم؟
اگر پرده را بدری؟
اگر حرمت نگه نداری؟
اگر نبخشی؟؟؟؟
بیچاره می شوم بی چارهی بی چاره….
خدایا جای ندارم جزء درگاهت برای پناه بردن…..
خدایا کسی راهم نمی ده….
خدایا همیشه به اینجا که میرسم فقط خودم را اینگونه امیدوار میکنم که خدایا خوب یا بد بنده ات هستم
و حال بنده نادم وپشیمانت از همه جا رانده به درگاهت امده
خدایا مگر نگفتی« عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آوره صحرا نشد
گفتمت عاقل شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک «یاربت»
غیر لیلا برنیامد از لب
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم«بلی»
خدایا امشب فقط با توام و برای تو
خدایا امشب توبه میکنم فردا فراموش میکنم اما من مقصر نیستم.
کرم و احسان و غفاریت توست که فراموش کارم کرده…..
خدایا مانده ام چه کنم و چه بگویم
بگویم دیگر با من کریمانه رفتار نکن
بگویم پرده پوشی نکن بگویم با عدلت با من رفتار کن……
نمیشود که نمیشود که نمیشود
آخر من بنده ضعیف و ناچیزت کجا و تحمل عدلت کجا؟؟
بدن ناتوان من کجا و تحمل جباریت تو کجا؟؟؟
اجرنا من النار یا مجیر
خدایا کم آورده ام تو خود چاره ای بحال بیچاره ام کن
مگر نه اینکه گفتی
«مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم»
خدایا خودم را به خودت سپرده ام تا مرد راهم کنی……
آخرین نظرات