روضه(كريمي)
عين عمه جانش،بلا ديد ،هفده نفر از بني هاشم و مقابل چشم مبارك خانم معصومه سلام الله عليها،كشتند و سر بريدند،خانم مريض شد، عرض كردند خانم جان شهري در اين نزديكيه،نامش قمه،اگه دستور بديد،خيلي محب شما و اهلبيتند،تشريف ببريد قم،خانم فرمود،قم و مي شناسه،روايت شنيده،مگه امام صادق نفرمود،حرم تمام ما اهلبيت قمه، دختري از من در قم دفن مي شه،اسمش فاطمه است ،هركي زيارتش كنه ،بهشت براش واجب مي شه،ياد حديث جدش اُفتاد،فرمود بريم قم ،پيش قراولا رفتند، داد مي زدند تو كوچه ها ،مردم قم از چه نشستيد،وقت و اقبال به شما رو كرده،مردم قم پاشيد گل و شيريني بديد،خواهر امام رضا عليه السلام داره مي ياد،
مردم قم هركي قربوني مي خواد بده بياره،مردها همه دروازه شهر ايستادند،يه عده جلوتر،جمعيتي اُمد،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله مي كردند،هر كي مي گفت چه خبره، مي گفت: مگه نمي دوني دختر موسي بن جعفر داره مي آد،خواهر امام رضاعليه السلام داره مي آد پيش ما بمونه،ديدند،ماشاءالله با چه جمال و جبروتي،محملي از دور داره مي آد،همه مي گن الله اكبر،فاطمه داره مي آد،محمل و گل باران كردند،بوي گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بي بي دم در خونه موسي بن خضرج ، محمل ايستاد،همه مردها از كوچه رفتند بيرون، تملم زنهاي با كمال، مجلله ،زنهاي متدينه،همه چاكر و نوكر ايستادند،كنيزها ايستادند،ناقه زانو زد،همچين آرام پا گذاشت رو زمين،سكينه و آرامش خاطري به دل و وجود اهل قم داد،تا پا اُمد رو زمين،صدا زدند صلوات بفرستيد،با مشغله اي ،دختر موسي بن جعفر رو مي خوان ببرند داخل خونه ،خوب مردم مي ريزند دورش،چندين نفر دورش و گرفتند،خانم كسالت داره،بريد كنار،همه ايستادند،هي نگاه مي كنند،خانم جان منزل ما ميايد،قربوني آوردند بكشند،بي بي فرمود اين كارو نكنيد،با يك عزت و احترامي،خواهر امام رضا عليه السلام آمد تو قم،آقا در مثل مناقشه نيست،امام راحل اُمد چقدر شلوغ بود،حالا عمه جان امام خميني آمده،كسي كه برا ما حضرت زهرا سلام الله عليهاست،خود بي بي فرمود:هرچي از من مي خواهيد،سر قبر دخترم معصومه بريد،دنبال قبر من نگرديد،با عزت و احترام وارد شد،چيه كجا مي خواي بري،اين داستان قبلاًهم تكرار شده،يه شهر ديگه سراغ دارم،مثل قم آذين بستند،مثل قم مردم جمع شدند،مثل قم زنها هلهله كردند،مثل قم دروازه هاي شهر آدم ايستاد،اما يه فرقايي داشت،آه،تو قم ،رو پشت بومها گل بردند،تو شام تو پشت بومها سنگ بردند،گلم بردند،اينقده از اون بالا گل آتيش مي ريختند،امون از دل زينب،امشب مجلس زنونه است برا،حضرت معصومه گريه مي كني بايد،مثل زنها گريه كني،آي خواهر امام رضا،برگرديم قم،اينقده حال بي بي خراب شد،آخه آدمي كه،بترسه به يارش نرسه،ديگه از غذا خوردن مي افته،ديگه لبخند رو لبش نمي آد،داغ ديده نيست كه هست،يكي يه دونه خواهر امام رضا عليه السلام نيست كه هست،عزيز همه ي اهلبيت نيست هست،وسط راه مونده،خدا نياره كسي وسط راه بمونه،آي جوونايي كه وسط راه مونديد،آي اونايي كه دنبال گره گشا مي گرديد،آروم آروم حالش رو به وخامت رفت،لحنش عوض شد،
به شوق ديدن يار از ديار آمده ام،
به اشك چشم و دل بي قرار آمده ام
هواي روي برادر مرا كشيد اينجا
چه مي شود به من او را نشان دهيد اينجا
غريبه اي به هواي غريب آمده است
مريض عشق به شوق طبيب آمده است
خودم ميان قم و نبض جان من در طوس
ميان آتش هجران نشست اين ققنوس
رسيده وقت سفر جان به دوست بسپارم
رضا كجاست سرم را به پاش بگذارم
بيا برادر از جان عزيز تر به سرم
كه زهر هجر تو سوزانده گوشه ي جگرم
تمام قوت من جمع در صدا شده است
به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده است
ديشب يه حرفي ،يكي برام زد،ديروز خيلي باهاش گريه كردم،فرمود:مگه نيست هر كسي به پابوس امام رضا عليه السلام بياد،امام رضا دم مردن بدادش مي رسه،چرا خودش فرموده،مگه نيست الاعمال و به نيات،كسي نيت زيارت كنه ،انگار رفته،پس امام رضا بالا سر اون كسي كه نيت داره بره مشهد،مياد،مگه نيست اين بي بي داشت مي رفت،مشهد،وسط راه موند،پس بايد لحظه ي آخر امام رضا اُمده باشه، و اُمده، اُمد بالا سرش،سر خواهرشو به دامن گرفت،گذشت وقتي مي خوان غسل بدن،دستاي ميت و باز مي كنن،امام رضا عليه السلام ديد يه كاغذي تو دست خواهره،دست و باز كرد،ديد همون نامه اي است كه نوشته،خواهر يه سري به من بزن،
آخرین نظرات