داستان نوشتن توحید مفضل
مفضل داستان نوشتن کتاب را این گونه نقل می کند: «یک روز عصر من در مسجد مدینه در کنار قبر مطهر حضرت رسول خدا - صلی الله علیه وآله -نشسته بودم و در مقام و منزلت آن حضرت فکر می کردم که ناگهان ابن ابو العوجاء و یارانش وارد شدند و در کناری نشستند و شروع به صحبت کردند. آنان از حضرت رسول خدا - صلی الله علیه وآله - به عنوان یک فیلسوف، که با زیرکی فراوان نام خود را در جهان زنده نگه داشت، نام بردند و گفتند، این جهان خدایی ندارد و همه چیز خود به خود به وجود آمده و این جهان همیشه بوده و خواهد بود. من نتوانستم خشم خود را فرو بنشانم و بر سر آنها فریاد زدم و گفتم: ای دشمنان خدا آیا کافر شده اید؟! آنان در پاسخ من گفتند: اگر تو از یاران جعفر بن محمد - علیه السلام - هستی، او این گونه با ما سخن نمی گوید. من از نزد آنها خارج شدم و به نزد امام جعفر صادق - علیه السلام - رفتم و ماجرا را برای آن حضرت تعریف کردم. آن حضرت فرمود: فردا صبح به نزد من بیا و قلم و کاغذی نیز بیاور تا برای تو از حکمت خداوند متعال در آفرینش جهان سخن بگویم… . من هم فردا صبح به نزد آن حضرت رفتم و ایشان نیز این کتاب را به من املا فرمود».امام - علیه السلام - در آغاز، علت اینکه عده ای وجود خداوند متعال را انکار و یا در او شک می کنند، ناآگاهی از اسباب و شیوه آفرینش جهان هستی بیان می فرماید. سپس به بیان آفرینش جهان و خلقت انسان و اعضای بدن او، مانند دستگاه گوارش و حواس پنج گانه ، می پردازد و از آنها به حکمت و قدرت و علم خداوند متعال، که آفریننده آنها است، استدلال می کند; امام در جلسه دوم به بیان شگفتیهای جهان حیوانات، مانند خزندگان و چهارپایان مانند اسب ، فیل ، زرافه ، میمون ، سگ و پرندگان مانند مرغ و خفاش و حشراتی مانند زنبور عسل ، ملخ ، مورچه و ماهی می پردازد; در جلسه سوم شگفتیهای آسمان و زمین مانند رنگ آسمان و طلوع و غروب خورشید، و فصلهای سال و خورشید و ماه و دیگر ستارگان و حرکت بسیار سریع آنها در آسمان و آفرینش سرما و گرما و باد و هوا و چگونگی ایجاد صدا و کوهها و گیاهان و… را بیان می نماید; جلسه چهارم هم به بیان حقیقت مرگ و زندگی و علت آفرینش انسان و راه شناخت جهان هستی و بیان فرق میان حس و عقل در شناخت جهان و حقایق هستی اختصاص یافته است
آخرین نظرات