خاطرات ناب، شهید علی نوروزی
خلوت نیمه شب
نیمه های شب بود که از شدت تشنگی از خواب بیدار شدم .
داشتم اولین جرعه از آب را می نوشیدم که صدایی توجه مرا به خود جلب کرد کمی که دقت کردم متوجه صدای گریه ی آرامی شدم . رفتم سمت صدا …
مقابلم برادری را دیدم که پتویی بر سرش کشیده بود !
مناجات و مداحی حاج مهدی سلحشور همنوا با هق هق گریه ی علی ما شده بود …
✔خاطرات شهید علی نوروزی
✔برگرفته از نرم افزار رهیافتگان
آخرین نظرات