خاطرات ناب ٬شهید عبدالمهدی مغفوری
احترام پدر
هر وقت منزل پدر می رفت، دستش را می بوسید. تا پدر و مادر غذا را شروع نمی کردند، دست به غذا نمی زد. همسرش می گوید: شبی مهمان منزل پدری ایشان بودیم. پدرشان هنوز نیامده بود. گفتم: چرا بیرون نشستی؟
گفت:«می ترسم بیام داخل خوابم ببره و پدرم از راه برسه. اون وقت جواب این بی احترامی رو چطور بدم؟ چطور جبران کنم؟»
خستگی از چهره اش می بارید ولی صبر کرد تا پدرش بیاد بعد بخوابه
.شهید عبدالمهدی مغفوری
منبع: جام نیوز
آخرین نظرات