خاطرات ناب(شهید احمدی روشن)
تو جمع خانوادگی، خیلی اهل بگو بخند بود؛ ولی تو جمع نامحرمی، ملاحظه میکرد..
به ویژه وقتی بزرگتر شد..
تا جایی که دوستای خانمش گفته بودن:
تو میخوای با این ازدواج کنی؟
این آدم اخموی و بد اخلاق که همیشه سرش پایینه؟
بعد که رفته بودن پیش بچه های خوابگاه تحقیق کرده بودن، هم خوابگاهیاش گفته بودن:
این اصلا وارد هر اتاقی میشه بمب خندس!
شهید_مصطفی_احمدی_روشن
کتاب یادگاران
آخرین نظرات