حکایت زن دوم
میره صحبتهاشو میکنه میگه روز جمعه میام برا عقد…
زن اول میفهمه
مرد شب جمعه شامش رو میخوره و میگیره میخوابه
صبح پا میشه بهترین لباسش رو میپوشه،بهترین عطرش رو میزنه،میخواسته بره بیرون زنش بهش میگه کجا؟
میگه من میخوام برم نماز جمعه دیر میام…
زنش بهش میگه بیا بشین امروز دوشنبه است
من قرص خواب بهت دادم چهار روزه خوابیدی
اگه دوباره تکرار کنی،قرصی بهت میدم که وقتی پا شدی روز قیامته
آخرین نظرات