تذكرات بجا
يكي از خدمات بزرگ آزادمردان و مربيان بشر، تذكرات به جايي است كه در موقع خود، به خودپرستان و ستمگران متكبر داده اند و با نصايح و اندرزهاي حكيمانه خويش آنان را ولو به قدر چند ساعت از مركب خودپرستي و غرور پياده نموده اند.اين مطلب در تاريخ اسلام سوابق بسيار دارد.
((منصور)) از خلفاي جبار و ستمگر سلسله عباسي است . روزي يك مگس ناتواني صفحه صورت آن زمامدار مقتدر را ميدان فعاليت خود قرار داد. آنقدر به لب و چشم و بيني او نشست و برخاست كه عرصه را بر وي تنگ كرد و منصور را سخت ناراحت نمود. به خدمتگزاران گفت : ((ببينيد در اطاق انتظار كيست ؟))
گفتند: ((مقاتل بن سليمان .))
مقاتل از محدثين و مفسرين بزرگ آن زمان بود. دستور داد به حضور بيايد. به محض اين كه مقاتل وارد تالار مخصوص شده ، منصور به او گفت :((آيا مي داني خداوند براي چه مگس را آفريده است ؟))0
جواب داد: ((بلي ! براي اين كه جباران و ستمگران متكبر را ذليل و خوار نمايد.))(1)
منصور از شنيدن اين جواب سكوت كرد و نسبت به مقاتل اظهار خشم و جباريت نمود. گويي سخن مقاتل در او حسن اثر داشت .
((مهلب بن ابي صفره)) از طرف عبدالملك مروان والي خراسان بود. روزي جامه خزي در بر كرده و در كمال تكبر و تبختر از رهگذر عبور مي كرد. آزادمردي او را ديد، نزديك رفت و گفت : اي بنده خدا اين طور راه رفتن متكبرانه مورد بدبيني و بغض خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم است .
و راءي بعضهم المهلل و هو يتبختر في جبة خز فقال : يا عبدالله هذه مشية يبغضها الله و رسوله
فقال له المهلب : اءما تعرفني
قال : بلي اءعرفك اولك نطفة قذرة و آخرك جيفة و انت بين ذلك تحمل عذرة مفضي المهلب و ترك مشيته تلك (2)
والي گفت : آيا مرا نمي شناسي ؟
آزادمرد فورا در جواب گفت : آري مي شناسم . اولت نطفه نجسي بوده و آخرت ، مردار خبيثي خواهد شد و بين اين دو زمان ، حامل مقداري كثافت هستي ؟
مهلب رفت و اين گفتار صريح و نافذ، او را از رفتار متكبرانه اش بازداشت .
در اسلام تكبر يكي از بزرگترين صفات ذميمه و ملكات ناپسند است و در مذمت آن آيات و اخبار بسياري رسيده است كه نقل همه آن ها وقت وسيعي لازم دارد. تنها يك حديث را به عرض مي رسانم :
عن حكيم قال : ساءلت اباعبدالله عليه السلام عن اءدني الالحاد فقال : ان الكبر اءدناه ؛(3)
راوي حديث مي گويد: از حضرت امام صادق عليه السلام كمترين مرتبه الحاد و كفر را پرسيديم . امام در جواب فرمود:
((كبر نازلترين درجات كفر است .))
ملاحظه مي كند كه امام صادق عليه السلام كبر را فقط به عنوان يك خلق ناپسند به حساب نياورده است ، بلكه آن را يكي از مراتب كفر شناخته و در واقع ، خاطرنشان كرده است كه متكبر با خوي ناپسند، به اولين درجه الحاد قدم گذارده است .
لازم است پدران و مادران در تربيت فرزندان ، كمال دقت را مبذول دارند و در تشويق فرزندان و اعمال مهر و محبت ، اندازه گيري صحيح نمايند و از زياده روي پرهيز كنند و آنان را خودخواه بار نياورند كه بر اثر شكست هاي زندگي و عقده هاي تحقير، دچار بيماري تكبر شوند و مردم را با ديده پستي و حقارت نگاه كنند.
لازم است پدران و مادران مردم را احترام نمايند و بدينوسيله درس ادب و فروتني را به فرزندان خويش بياموزند و آنان را از تكبر و تبختر كه بزرگترين سقوط اخلاقي است ، محافظت نمايند.
لقمان حكيم به فرزند خود نصيحت كرد:
و لا تصعّر خدّك للناس و لا تمش في الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور؛(4)
((فرزند عزيز! هرگز به تكبر و خودپسندي از مردم روي مگردان و بر روي زمين با غرور و نخوت قدم برندار كه خداوند خودستايان متكبر را دوست ندارد.))
چه قدر خوب است پدران و مادران علاوه بر اعمال روشهاي صحيح تربيتي به فرزندان خويش نصيحت كنند و مانند لقمان حكيم قبح تكبر و تحقير مردم را گوشزد آنان نمايند. از اين راه دين خود را در تربيت فرزندان به خوبي و به طور كامل ادا كنند.
و لله العزة و لرسوله و اللمومنين (5)
شكسته نفسي و فروتني ، چاپلوسي و تملق يكي ديگر از عكس العمل هايي است كه مبتلايان به احساس حقارت از خود نشان مي دهند.
بعضي از كساني كه در باطن ، گرفتار ضعف نارسايي و شرمساري ، پستي ، ترس و خلاصه به نوعي حقارت هستند، براي جبران نقايص و پنهان نگه داشتن حقارت خويش به تواضع ذلت آميز و چاپلوسي متوسل مي شوند.
اين اظهار زبوني و ذلت ، از نظر ديني و علمي يكي از صفات ناپسنديده است و متاسفانه مردم بسياري به اين بيماري اخلاقي و انحطاط روحي گرفتارند.
يكي از صفات حميده و سجاياي پسنديده در علم اخلاق ، ((تواضع)) است . هر مسلماني در طرز معاشرت با ديگران نه تنها مكلف است ، كه از نخوت و تكبر اجتناب نمايد و دامن خويش را از آن پليدي محفوظ دارد، بلكه علاوه بر آن موظف است نسبت به عموم مردم فروتني نمايد و به شخصيت آنان از هر طبقه و در هر مقامي كه هستند، احترام كند.
درباره تواضع و ارزش اخلاقي و اجتماعي آن روايات بسياري رسيده و علماي حديث در كتب اخبار آورده اند.
اولياي گرامي اسلام ، خودشان داراي اين خوي پسنديده بودند و عملا با تمام طبقات مردم از فقير و غني ، سياه و سفيد، با فروتني و احترام برخورد مي كردند.
روي عن موسي بن جعفر عليه السلام انه مرّ برجل من اهل السواد دميم المنظر فسلم عليه و نزل عنده و حادثه طويلا ثم عرض عليه السلام عليه نفسه في القيام بحاجة ان عرضت له فقيل له : يابن رسول الله ! اء تنزل الي هذا ثم تساءله عن حوائجك و هو اليك اءحوج فقال عليه السلام : عبد من عبيد الله و اءخ في كتاب الله و جار في بلاد الله يجمعنا و اياه خير الآباء و افضل الاديان الاسلام ؛(6)
حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بر مرد سياه چهره و بدمنظري گذر كرد، بر وي سلام نمود و كنارش نشست . مدتي با او سخن گفت و سپس آمادگي خود را در قضاي حوايجش اعلام فرمود.
بعضي كه ناظر جريان بودند، عرض كردند: يابن رسول الله ! آيا با چنين شخصي مي نشيني و از حوايج او سوال مي كني ؟
حضرت در جواب فرمود: ((اين مرد سياه چهره ، بنده اي از بندگان خدا است و برادري است به حكم كتاب خدا، همسايه اي است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترين پدران و آيين اسلام بهترين اديان ما و او را به به هم ربط داده است .))
عن رجل من اءهل بلخ قال : كنت مع الرضا عليه السلام في سفره الي خراسان فدعا يوما بمائدة له فجمع عليها مواليه من السودان و غيرهم فقلت : جعلت فداك لو عزلت لهؤ لاء مائدة ؟
قال : مه ! ان الرب تبارك و تعالي واحد و الاءمّ واحدة و الاءب واحد و الجزاء بالاعمال ؛(7)
((مردي از اهل بلخ مي گويد: در سفري كه علي بن موسي الرضا عليه السلام به خراسان مي رفت ، من با آن حضرت بودم . روزي در كنار سفره خود، تمام نوكرها و غلامان سياه و سفيد را براي صرف غذا جمع كرد.
عرض كردم : بهتر بود براي غلامان و نوكرها سفره جداگانه اي مي گستردند.
فرمود: ساكت باش ! خداي همه يكي است مادر و پدر همه يكي ، پاداش و كيفر هر كس بسته به طور عمل اوست .))
روايات بسياري نظير اين دو حديث به اخبار مذهبي رسيده و عموما حاكي از كمال تواضع رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليهم السلام نسبت به تمام طبقات مردم است .
پيشوايان اسلام عليهم السلام علاوه بر آن چه درباره فروتني به پيروان خود گفته اند، عملا نيز اين درس اخلاق را به مردم آموخته اند.(8)
1- حيوة الحيوان ، ج 1، ص 255.
2- مجموعه ورام ، ج 1، ص 199.
3- الكافي ، ج 2، ص 309.
4- سوره مباركه لقمان ، آيه 18.
5- سوره مباركه تغابن ، آيه 8.
6- تحف العقول ، ص 413.
7- سفينة البحار، ص 667.
8- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 419.
آخرین نظرات