احترام و تكريم ديگران (1)
در آيين اسلام ، سجيه پسنديده احترام و تكريم ، منحصر به مسلمين نسبت به يكديگر نيست . مردم غيرمسلمان نيز از اين خلق پسنديده بهره مند بوده و از تكريم مسلمين برخوردار بودند!
علي عليه السلام در زمان حكومت خود در خارج از شهر كوفه با مرد غير مسلماني رفيق شد. آن حضرت را نمي شناخت ، پرسيد: اءين تريد يا عبدالله فقال اءُريد الكوفة ؛(1) قصد كجا داري ؟ فرمود: ((كوفه مي روم .))
سر دوراهي كه رسيدند، مرد ذمّي از آن حضرت جدا شده و به راه خود رفت . چند قدمي نرفته بود كه برخلاف انتظار مشاهده كرد مسافر كوفه راه خود را ترك گفته و به راه او مي آيد. پرسيد: مگر قصد كوفه نداري ؟ فرمود: چرا! گفت : راه كوفه آن طرف است . فرمود: مي دانم ! سوال كرد: پس چرا از راه خود منحرف شده اي ؟
فقال له اءميرالمومنين عليه السلام هذا من تمام حسن الصحبة اءن يشبغ الرجل صاحبه هُنيئة اذا فارقه و كذلك اءمرنا نبيّنا صلي الله عليه و آله و سلم فقال له الذميّ هكذا قال قال نعم قال الذميّ لا جرم اءنّما من تبعه لاءفعاله الكريمة
علي عليه السلام فرمود: ((براي اين كه مصاحبت و رفاقت به خوبي پايان پذيرد، لازم است در موقع جدا شدن از رفيق راه خود چند قدم او را بدرقه نمايد. اين دستوري است كه پيامبر گرامي ما عليه السلام به ما آموخته است .))
مرد غيرمسلمان كه تحت تاثير اين تكريم و احترام صادقانه و غيرمنتظره ، قرار گرفته بود، با تعجب پرسيد: ((آيا پيامبر شما به شما چنين دستوري داده است ؟))
فرمود: ((بلي !))
گفت : ((آنان كه به پيروي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم قيام كردند و قدم به جاي قدم او گذاردند، مجذوب همين تعاليم اخلاقي و افعال كريمه او شدند.))
سپس از راهي كه ميخواست برود، منصرف شود و با علي عليه السلام راه كوفه را در پيش گرفت و درباره اسلام با آن حضرت گفت و گو كرد و سرانجام مسلمان شد.(2)
تكريم و احترامي كه پيشوايان اسلام از مردم مي نمودند يكي از عوامل مؤ ثر پيشرفت اين آيين مقدس بود. مسلمين نيز مكلف بودند وظيفه اخلاقي تكريم و احترام را قولا و عملا نسبت به همه مردم مراعات نمايند و هرگز موجب تحقير يكديگر نشوند.(3)
1- الكافي ، ج 2، ص 670. علي بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقة عن اءبي عبدالله عن آبائه عليه السلام اءن اميرالمومنين عليه السلام صاحب رجلا ذمّيّا فقال له الذمّي اءين تريد يا عبدالله فقال اءريد الكوفة فلمّا عدل الطريق بالذمي عدل معه اميرالمومنين عليه السلام فقال له الذميّ اءلست زعمت اءنّك تريد الكوفة فقال له بلي قال له الذميّ فقد تركت الطريق فقال له قد علمت قال فلم عدلت معي و قد علمت ذلك فقال له اميرالمومنين عليه السلام هذا من تمام حسن الصحبة اءن يشبغ الرجل صاحبه هُنيئة اذا فارقه و كذلك اءمرنا نبيّنا صلي الله عليه و آله و سلم فقال له الذميّ هكذا قال قال نعم قال الذميّ لا جرم اءنّما من تبعه لاءفعاله الكريمة فاءنا اءشهدك اءنّي علي دينك و رجع الذميّ مع اميرالمومنين فلمّا عرفه اءسلم .
2- سفينة البحار، واژه ((خلق))، ص 416.
3- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 70.
آخرین نظرات