حرم لبریز هز زائرها....
حرم لبریز زائرها مسافرها… مجاورها گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها يکی از پای قالی و يکی از بين شالی ها و حالا هر کدام آرام زبان واکرده در اين ازدحام، آرام: ببين اين دست پينه بسته را آقا ببين اين شانه های خسته را آقا به بی خوابی دو چشم خويش را مجبور کردم به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايی را به سمتت باز کردم دست خالی گدايی را يکی درد دلـش را با امام مهربان می گفت يکی بالای گلدسته اذان می گفت يکی بغض ميان آه را می گفت يکی هم خستگی راه را می گفت جوان زائری هم در گريه هايش “آمدم ای شاه"… را می گفت خلاصه عده ای اينجا و خيلی ها ز راه دور، دلگير حرم هستند همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصوير حرم هستند السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
آخرین نظرات