طبق نقل تاریخ اهل سنت، عمر بن خطاب ابتدا رحلت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را منکر شد و فریاد زد، هر کس بگوید او مرده است، گردنش را میزنم. اما بعد از آمدن ابوبکر خودش اعتراف کرد که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مرده است و باید با ابوبکر بیعت کنند. آیا این رویه، غیر طبیعی نیست؟ آیا او برای این انکار هدف خاصی را دنبال نمیکرد؟!
عمر، کسانی را که قائل به رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) شدند فتنهگر و منافق خواند
نکتهی عجیبتر این است که به ادعای خود عمر، هر کس منکر رحلت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) شود، انسانی فتنهگر و منافق است!!
????احمد بن حنبل از عایشه نقل میکند که بعد از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) عمر و مغیره اجازه گرفتند و وارد خانه شدند. وقتی چشم عمر به جنازهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) افتاد، گفت: «پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بیهوش شده است و چقدر بیهوش شدنش شدید است! عمر و مغیره بن شعبه از خانه بیرون رفتند، وقتی که به نزدیک در رسیدند، مغیره بن شعبه گفت: ای عمر! پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفته است. عمر گفت: تو دروغ میگویی؛ تو یک آدم فتنهگر و به دنبال فتنه هستی! پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نمیمیرد تا تمام منافقین را نابود کند».
???? مسند أحمد بن حنبل،ج43، ص35، ح 25841.
???? ابوهریره نیز روایت کرده است: «عمر در آن روز بلند شد و گفت: مردمانی از منافقین گمان میکنند که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) مرده است! بهخدا سوگند! که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نمرده است، بلکه به نزد خدا رفته است؛ همانطوری که حضرت موسی نزد خدای عالم رفت و ۴۰ روز غائب شد و سپس برگشت در حالیکه گفته شده بود او مرده است!. به خدا سوگند! پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بر میگردد و دست و پای کسانی را که معتقد به رحلتش شدهاند را قطع خواهد کرد».
????انساب الاشراف بلاذری،ج1، ص565.
???? در جایی دیگر میگوید: «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نمرده است، بلکه خدایش او را نزد خویش برده، همچنانکه موسی را نزد خود برد و 40 روز او از قومش پنهان شد. به خدا! من امیدوارم که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) زنده باشد تا دست و پاها و زبانهای منافقینی که میپندارند یا میگویند حضرت مرده است را قطع کند».
???? مسند احمد حنبل،ج11، ص70، ح12962. و صحیح البخاری،ج ۳، ص ۱۳۴۱، ح ۳۴۶۷.
آخرین نظرات