“امروز،مهدی فاطمه عج ظهور نکرد…”
آری،امروز صدای” اناالمهدی” از کنار خانه ی کعبه به گوش نرسیده؛پس با خیال راحت به زندگی خود ادامه دهید…
اگر مثل هر هفته،برنامه ی رفتن به مهمانی و گروش و تفریح دارید؛ اگر امروز صبح،مثل بعضی از مردم،برای دعای ندبه خواب ماندید؛
اگر قرار برای انجام معامله ای پرسود،ذوق و شوق قرار ملاقات را امامتان را از دلتان برده؛ اگر عشق های زودگذر زمینی،در دل شما جایی برای عشق مهدی فاطمه نگذاشته؛
اگر برنامه های تلویزیون،آنقدر سرگرمتان کرده که دیگر جذابیت نگاه آقای خوبی ها را از یادتان برده؛ اگر آنقدر صداهای دنیا گوشتان را پر کرده که دیگر صدای “هل من ناصر” امام زمانمان را نمی شنوید؛ اگر آنقدر در فضای مجازی درگیر جذب لایک هستید که دیگر وقتی برای جلب محبت عزیز زهرا ندارید؛ اگر… اگر تمام این “اگرها” دغدغه ی زندگیتان شده و زمینگیر دنیا شده اید،آنقدر که چشمان منتظر اماممان را فراموس کرده اید،اشکالی ندارد… خیالتان راحت..امروز آقا ظهور نکرد؛با آسودگی خاطر به زندگیتان ادامه دهید… اصلا به این فکر نکنید که او،پدر مهربان ماست،پدری که هرروز دعایمان میکند و برای سلامتی و آسایش “ما” خدا را میخواند… لازم نیست به خاطر بیاورید نامه ی ایشان به شیخ مفید را که فرمودند: ” ما از اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفی نمی ماند. ما در رسیدگی [به شما] و سرپرستی شما کوتاهی و سستی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم که اگر جز این بود،دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند…” نمی خواهد با این فکر که” امام مهربانم،دائما به یاد من است و من حتی روزی یک بار،ایشان را یاد نمی کنم” ،خود را اذیت کنید… اصلا بی خیال بعد از ظهر جمعه و دوشنبه شوید که نامه ی اعمالمان را به محضر ارباب دلسوزمان می برند و ایشان به خاطر گناهان “ما” ،چشمانشان بارانی می شود… آری،مهم نیست که چشمان یوسف زهرا (س) ،از شدت گریه کوچک و فرورفته شده… مهم نیست که امام مهربانمان فرمودند: “اگر شیعیان به اندازه ی یک جرعه آب مارا میخواستند،ما ظهور می کردیم…” اصلا مهم نیست که خبر های شیعه کشی؛مسلمان کشی و اصلا انسان کشی ها به بدترین وضع،چه بر سر آقایمان آورده است… اصلا مهم نیست که سالهاست یهودیت و صهیونیست و… ،برای مقابله، مهجور داشتن و نیامدن “امام غریب ما” ،شبانه روز بی وقفه تلاش میکنند و ما… و ما تمام عمر،سر در زندگی خود فرو برده ایم و از یاد برده ایم اربابمان را،صاحبمان را،پدر دلسوز و دوست مهربانمان را… و سر گرم بازی های زمین شده ایم،آنقدر که فراموش کردیم کسی هست که لحظه لحظه انتظار بازگشت مارا میکشد،منتظر تک تک ماست… آ�
آخرین نظرات