ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت بهره بیشتری ببریم، كه در اینجا به چند مورد از آن می پردازیم:
امام زمان (عج)
دعا برای امام مهدی(علیه السلام)
از وظایف عصر غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کردن برای او است، دعا برای این که خداوند آن حضرت را از شرّ شیطان های جن و انس حفظ کند، و در فرجش تعجیل فرماید، و او را بر کافران و ملحدان و امثال آنها پیروز و یاری نماید، چنان که دستور به چنین دعاهایی در روایات به ما رسیده است. چرا که این گونه دعاها نوعی اظهار محبّت و شوق سرشار به آن حضرت است، روایت شده یونس بن عبدالرّحمن گفت، حضرت رضا علیه السلام در مورد حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف امر می کرد که این دعا را که در مصباح المتهجد طوسی ذکر شده است، بخوانند: (اَللّهُمَّ ادْفَعَ عَنْ وَلِیّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ…).(1)
و در روایت دیگر به این دعا دستور داده شده است:
اَللّهم کُنْ لِوَلیِّکَ الحُجَّةَ بنِ الحَسَنِ العَسْکَری المهدِی صَلَواتُکَ عَلَیه وعَلی آبائهِ فِی هذهِ السّاعَةِ وفِی کُلِّ ساعةٍ وَلیّاً و حافِظاً و قائداً و ناصِراً و دَلیلاً و عَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوعاً، و تُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً
خدایا، تو خود حافظ و نگه دار ولیّت، حجّة بن الحسن العسکریِ مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باش، و درودهای تو بر او و بر پدران و اجدادش باد، در این ساعت و در هر ساعت، سرپرست، نگهبان، پیشوا، یاور، راهنما و دیده بان او باش، تا او را در زمین خود به میل و اشتیاق مردم بنشانی، و او را به مدّت طولانی بهره دهی.(2)
از آثار دعا
ناگفته نماند که این دعاها بی اثر نیست، و باعث افزایش ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حفظ آن حضرت می شود، و خداوند متعال، پیشوا و یاور او می گردد و دعا برای آن حضرت، پیوند ما را با او محکم تر می سازد، و اظهار ارادت ما را نسبت به او، برقرار می نماید، وانگهی دعای ما برای او، موجب آمادگی روحی ما برای یاری او، و زمینه سازی برای ظهور، و استحکام بخشیدن به روحیه آرمان طلبی و طاغوت ستیزی ما خواهد شد.
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
تضرع و راز و نیاز برای حفظ ایمان
یکی دیگر از وظایف ما در عصر غیبت این است که همواره با خضوع و خشوع به سوی خدا رو آوریم و با تضرع و زاری از درگاه اِلاهی بخواهیم تا ایمان ما، و ایمان مسلمانان و مؤمنان را از نفوذ و راهیابی شیطان ها و انحراف ها در مورد اعتقاد پاک به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حفظ کند، و با خواندن دعاهایی که در این مورد وارد شده، به ایمان خود بیفزاییم.
شیخ کلینی از زُراره روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام کودکی قبل از قیام خود، غایب می گردد) پرسیدم: چرا؟ فرمود: ترس از دشمنان دارد. آن گاه اشاره به شکم خود کرد (یعنی دشمنان اگر به او دست یابند شکم او را می درند و او را می کشند)
سپس فرمود: (ای زُراره، او همان مُنْتَظَر است، او کسی است که در مورد ولادت او، ایجاد شک و تردید می شود، بعضی می گویند: پدرش بدون فرزند از دنیا رفت، و بعضی می گویند او قبل از وفات پدر، در رحم مادرش بود و هنوز به دنیا نیامده بود،و بعضی می گویند: او دو سال قبل از وفات پدر، متولد شد، واو است مُنتَظَر (انتظار کشیده شده) ولی خداوند می خواهد شیعیان را در این مورد امتحان کند. ای زُراره، در این جاست که باطل گرایان در وادی شک و تردید قرار می گیرند.
زُراره می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: وقتی که این زمان را درک کردم، چه کاری انجام دهم؟
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که این زمان را درک کردی این دعا را بخوان:
امام زمان (عج)
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ؛. (3)
خدایا، خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی، رسول تو را نخواهم شناخت. خدایا، رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدایا، حُجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد). این دعا، طولانی است و دنباله دارد، و در کتاب مفاتیح الجنان باب غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است.
و در روایت دیگر آمـده است: عبـدالله بن سنان گویـد امـام صادق علیه السلام فرمود:به زودی شبهه ای در شما راه یابد، و شما بدون پرچمی که دیده شود، و بدون امامی که راهنما باشد، قرار می گیرید، در این موقعیت هیچ کس، جز آن کس که دعای غریق می خواند، نجات نیابد.(4)
پرسیدم: دعای غریق چیست؟ و چگونه است؟ فرمود؛ چنین است:
(یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحیِمُ، یا مُقَلِّبُ، الْقُلُوبِ والاَبْصارِ، ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دینکَ؛ ای خدا، و ای رحمان و رحیم و ای گرداننده دل ها و چشم ها، قلب مرا در راه دینت استوار گردان).
عرض کردم: (یا مُقلِّبَ القُلُوبِ والاَبْصارِ ثبَّت قَلْبِی عَلی دِینِکَ؛ ای گـرداننده دل ها و چشـم ها، قلب مرا در راه دینت ثابت و استـوار ساز).
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال هم دگرگون کننده دل ها، و هم دگرگون کننده چشم هاست، ولی همان را بگو که من می گویم: (یا مُقلِّبُ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلبِی عَلی دِیِنکَ).(5)
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین نیز این گونه نقل می کند،(6) و این مطلب دلالت دارد که انسان نباید بر دعاهایی را که از طرف امامان (علیهم السلام) نقل شده، چیزی کم وزیاد کند.
پی نوشت ها:
1. مصباح الکفعمی، ص 406، فصل 44؛ مفاتیح الجنان، ص 895 ـ بخش آخر دعای افتتاح: که در شب های ماه رمضان خوانده می شود نیز گویای همین مطلب است.
2. البلد الامین، ص 145 و203 و359؛ اقبال سید بن طاووس، ص 85؛ مصباح کفعمی، ص 146، و586، وص 630؛ فلاح السّائُل، ص 46.
3. منظور از فَرَج؛ گشایش، ورفع همه موانع برای ظهور آن حضرت، وتحقّق حکومت جهانی ودادگستر آن حضرت است، که در پرتو آن، همه آرمان های پیامبران واوصیاء تحقق می یابد، وجهان از هر جهت، سرشار از نور وصفا می گردد. (مترجم).
4. کمال الدین، ص 485؛ کشف الغمّه، ج2، ص 531 فصل سوم، الخرائج والجرائح، ص 1113؛ اعلام الوری، ص 452.
5. کشف الغمّه، ج 2، ص 522.
6. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است).
موضوع: "امام موعود"
به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که …
جمکران امام زمان (عج)
قطب راوندی از جعفر بن محمد قولویه(1) نقل می کند که گفت: وقتی که قرامطه(2)کعبه را خراب کردند و حجرالاسود را به کوفه آوردند و در مسجد کوفه نصب نمودند. من در سال 337 هـ. ق به بغداد رفتم، و تصمیم داشتم برای انجام مراسم حج، به مکّه بروم، همان سالی بود که قرامطه می خواستند حجرالاسود را، که بیست سال قبل، کعبه را ویران و حجرالاسود را به مسجد کوفه برده و در مسجد کوفه نصب کرده بودند به مکّه باز گردانند، و در کعبه نصب کنند و این زمان، اوایل غیبت کبرا بود.(3)
در این جریان بزرگترین چیزی که فکر مرا مشغول کرده بود، این بود که چه کسی حجرالاسود را نصب خواهد کرد، زیرا مطابق احادیث می دانستم که هرگاه حجرالاسود از جای خود منتقل شود، حجّت خدا آن را در جای خود نصب می کند، چنان که (در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کعبه بر اثر سیل ویران شد و پس از بازسازی، پیامبر (صلی الله علیه و آله)حجرالاسود را در جایش نصب نمود و در عصر حَجّاج بن یوسف ثقفی و آسیب رسانی کعبه به دستور او، پس از بازسازی، امام سجّاد علیه السلام حجرالاسود را در جای خود نصب نمود، و ثابت ماند.
(بر همین اساس می خواستم به این وسیله دستم به حجّت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که نصب کننده حجرالاسود در جای خود هست برسد، و او را زیارت کنم، و از این فرصت طلایی استفاده نمایم).
متأسفانه، این مسئله زمانی پیش آمد که من چنان بیمار شدم که از جان خود ترسیدم، و فکر کردم این بیماری مرا خواهد کشت بنابر این، نمی توانم به مکّه سفر کنم و به هدف خود برسم، از این رو شخصی را که معروف به ابن هشام بود به نیابت گرفتم، تا او به نیابت از من به مکّه رود و مراسم حج را به جا آورد، نامه ای به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشتم، و در آن نامه خواستم که آن حضرت بفرماید که آیا امسال من بر اثر این بیماری می میرم؟ یا نه؟ چند سال عمر می کنم؟ همه فکرم این بود که این نامه به دست آن کسی که حجرالاسود را نصب می کند، برسد، و جواب آن را بدهد، نامه را به نایبم ابن هشام دادم، و هدفم را برای او بیان کردم، و تأکید نمودم که نامه را به نصب کننده حجرالاسود برساند، و جوابش را از او بگیرد.
آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است
ابن هشام می گوید: به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که جوانی زیبا چهره و گندم گون را دیدم به پیش آمد و حجرالاسود را گرفت و در جای خود نصب کرد، حجرالاسود آن چنان محکم در جای خود قرار گرفت که گویی همیشه در آن جا بوده است، آن گاه آن جوان از میان جمعیت رفت. خروش و صدا از مردم بلند شد، و دسته، دسته از مسجدالحرام بیرون می آمدند، من عقب آن جوان به سرعت روانه شدم، بین مردم را می شکافتم و از راست و چپ دور می کردم و می دویدم به طوری که مردم گمان می کردند دیوانه شده ام، چشمم را از آن جوان برنمی داشتم، تا مبادا از من غایب شود، تا این که از میان مردم بیرون رفتم، آن جوان با کمال آهستگی می رفت، و من با سرعت حرکت می کردم، ولی هرچه می دویدم به او نمی رسیدم، تا این که آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است.
امام زمان (عج)
وقتی که این سخن معجز نشانش را شنیدم و آن شکوه را در او دیدم، به سختی ترسیدم به طوری که نمی توانستم راه بروم، در آن هنگام آن حضرت از آن جا رفت و ناپدید شد.
ابن هشام، پیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به جعفر بن محمّد بن قولویه رسانید، و او اطمینان یافت که در آن سال نمی میرد، و بر یقینش به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف افزوده شد.
وقتی که سال 367، یعنی سی سال بعد از خبر غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرا رسید، جعفر بن محمد قولویه، بیمار و بستری شد، او وصیت کرد، و کفن و حنوط و ضروریات سفر آخرت را فراهم نمود، و با افراد خداحافظی می کرد، مردم به او گفتند، بیماری تو آنقدر سخت نیست، عجله نکن و نگران نباش، در جواب می گفت: (مولایم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده همین امسال می میرم..).
او همان سال با همان بیماری، از دنیا رفت و به لقاء الله پیوست.(4)
پی نوشت ها:
1. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی قولویه قمی (ره) از علما و محدّثین برجسته قرن چهارم، صاحب تألیفات بسیار، از جمله کتاب کامل الزّیارات است، وی استاد شیخ مفید (متوفّای 413 هـ. ق) و از رؤسای علمای شیعه بود، او در سال 368 یا: 367 هـ. ق رحلت کرد و در کاظمین پایین پای امام موسی بن جعفر علیه السلام دفن گردید. (مترجم).
2. قرامطه فرقه ای از اسماعیلیه اند، که در سال 310 هـ. ق در مراسم حج، به مکّه یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند، حجرالاسود را از جای خود کَنْده و با خود بردند و بیست سال نزد خود نگه داشتند، و بسیاری از مسلمانان و آل ابی طالب را کشتند، حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود از جنایات آنها خبر داده است، از جمله فرمود: (گویا حجر الاسود را می نگرم که در این جا (مسجدکوفه) نصب می شود، وای بر آنها (قرامطه) چرا که فضیلت حجرالاسود ذاتی نیست، بلکه به این است که در جای خود قرار گیرد). (بحار الانوار، ج 40، ص 191) ـ مترجم.
3. غیبت کبرا از 329 شروع شد.
4. کشف الغمّه، ج2، ص502، باب 25؛ الصراط المستقیم، ج2، ص213، الحادی عشر صاحب الزمان وحدیث 14.
ندا آسمانى
آقاجون!
سلام. فردا تولد پدر يكى از بچههاست. از دو هفته قبل، در حال تهيه كادو است. حتما بودهاى و ديدهاى كه هر زمان بحثهاى دوستانهمان به «پدر» و «روز تولد» مىرسيد، يا موضوع را عوض مىكردم يا به بهانهاى از جمع خارج مىشدم.
حالا كه نامه را مىخوانى، حتما مثل هميشه لبانت پر از گل لبخند است. خب، مىگويى چه كنم؟ پدر ندارم، نمىتوانم كه تظاهر كنم يا دروغ بگويم.
تجسمت مىكنم: «گوشه لبت را نرم مىگزى و گرم نگاهم مىكنى». خودت بگو. به بچهها چه بگويم؟ بگويم من هم پدر دارم، اما تا به حال به ديدنم نيامده؟ بگويم پدرم سپيدى برف است و روشنايى صبح و گرمى خورشيد؟ بگويم هميشه گرمى دستان پدرم را بر شانههايم احساس كردهام اما تا بهحال او را نديدهام؟ از كجا معلوم كه بچهها معنى حرفهايم را بفهمند؟ از كجا معلوم كه به حرفهايم نخندند؟ از همه اينها گذشته، بگويم براى تولدتان چه هديهاى خريدهام؟ يك جفت جوراب، جاسوئيچى يا كيف پول؟
آخر شما با همه پدرهاى دنيا فرق دارى. كدام پدرى است كه بتواند سر امتحان رياضى، جواب مسئلههاى سخت را به ياد فرزندش بياورد، يا اينكه دعاها و گريههاى بىپايانش را پيش خدا ببرد.
بچهها مىگويند: «همه پدرها مثل هماند. همه پدرها مهربانند و بچههايشان را دوست دارند.» راستى! شما مرا دوست دارى…؟
امشب ماه خيلى زيبا شده؛ شب چهاردهم ماه است؛ يك شب مانده به تولد شما. طبق قرار هميشگىمان، بلند مىشوم و رو به ماه تعظيم مىكنم: «السلام عليك يا اباصالح المهدى(عج)» دلم نمىآيد نگاه از ماه بگيرم. احساس مىكنم باران نور بر دلم مىبارد، خورشيد در دلم طلوع مىكند.
فردا، به بچهها مىگويم: «درست است كه همه پدرها مثل هماند، اما پدر من از همه پدرها بهتر است. بيش از همه پدرها حضور دارد و اصلاً در روزمرگى غرق نمىشود. پدر من، مثل پدر مريم، وقتى كارهايش زياد مىشود مرا فراموش نمىكند. مثل پدر آيدا، شبها دير به خانه نمىآيد. مثل پدر سارا مرا كتك نمىزند و مثل پدر فاطمه مرا لوس نمىكند. من پدرم را دوست دارم و…» چشمانم را مىبندم، سرم را بالا مىگيرم و با شجاعت مىگويم: «… و پدرم هم مرا دوست دارد.» فردا به همه بچهها مىگويم: «براى روز تولد پدرم، به نيت سلامتىاش، 1000 صلوات خواهم فرستاد.»
آقاجون! پدر خوب تمام بچههاى دنيا!
كارى كن كه پدر مريم و آيدا و فاطمه و سارا هم كمى شبيه شما شوند.
كارى كن همه پدرها، بچههايشان را دوست داشته باشند.
و نگاهم كن تا هيچوقت فراموشت نكنم.
من امسال، شمع تولدت را به نيت خاموش شدن «شمع انتظار» روشن مىكنم.
منبع: نرم افزار دانشنامه مهدویت
اگر استنادتان سخن گروهی مانند شیخ مفید است باید عرض کنیم که منظور گروهی مانند شیخ مفید فقط این بوده که چون امام زمان (علیه السلام) تولدشان مخفیانه و زندگیشان مخفیانه بود و تعدادی اندکی از وجود وی اطلاع داشته اند این خود نوعی غیبت البته نسبی حساب می شود…و این سخن شیخ مفید درست و منطقی جلوه می کند و نمی توان به آن خرده گرفت زیرا ایشان غیبت نسبی امام را از زمان تولد و غیبت کامل و واقعی ایشان را از زمان وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) میدانند ….
زیارت امام زمان (عج)
عده ای از شیعیان مانند شیخ مفید(ره) آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت حضرت مهدى(عج) به شمار آورده اند(1). زیرا از همان سالهاى آغازین ولادت آن حضرت غیبت نسبى داشت و شمارى اندک از یاران وى را مشاهده کردند. و مدت طول آن را تا زمان وفات چهارمین سفیر میدانند بنابراین نظر دوره غیبت صغرا تقریباً 74 سال مى شود یعنى از آغاز ولادت تا پایان سفارت آخرین سفیر حضرت.
اما جالب است که بدانیم اهل سنت با غرض ورزی یا از روی جهالت همین سخنان را تغییر داده و به دروغ و داستان سرایی شیعیان را مسخره میکنند که: شیعیان اعتقاد دارند امام زمان در بدو تولد در آغوش مادرش غایب شده است حتی این ریشخند سالها قبل هم وجود داشت مثلا :
ابن خلدون نویسنده سنی مذهب در این زمینه مینویسد:
«غلو کنندگان شیعه مخصوصاً دوازده امامیها میپندارند: دوازدهمین امامشان که محمد بن حسن العسکری است که از او به لقب مهدی یاد میکنند، داخل سرداب خانهشان در شهر حله متولد شد و در حالی که در آغوش مادرش مخفی بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمین را از عدل و داد پر میکند…»(2) و در ادامه گفتارش اضافه میکند که:
«…شیعیان هماکنون نیز بعد از نماز مغرب جلو در این سرداب، با اسبهای آماده جمع میشوند و او را به اسم صدا میزنند که: ای سرور ما اکنون ما آمادهایم ظهور کن…!!!»
من با صراحت میگویم اگر کتب اهل سنت و شیعیان را بررسی کنیم در می یابیم که این سخن مسخره ای است که اولین بار دشمنان حضرت و اهل سنت آن را ساخته و پرداخته اند و به شیعیان نسبت داده اند تا با مضحک نشان دادن آن وجود مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال ببرند !!!
رفع اتهام :
اولا سئوالی که از دانشمندان اهل سنت داریم این است که شما در کدام یک از کتب اهل تشیع این سخن (غایب شدن در آغوش مادر در سرداب ) را دیده اید که آن را به آنها نسبت میدهید ؟!!در تمامی کتب شیعیان چنین سخنی دیده نمیشود که امام زمان در آغوش مادرش هنگام تولد غایب گشته چه برسد به اینکه این واقعه در سرداب رخ داده است در ثانی شیعیان اعتقاد راسخ دارند امام زمان (عج) در سامراء بدنیا آمدند و فقط در خفا زندگی می کردند و هیچ وقت در آغوش مادرش در سرداب غیب نشدند !!!! و بودند کسانی که ایشان را چند روز پس از تولد در حضور پدرش ملاقات می کردند سخنان حکیمه خاتون و بسیاری دیگر در این زمینه آمده است . و حتی امام زمان (عج) در زمان شهادت پدر بزرگوارشان بر پیکر پدر نماز خواندند و همگی شاهد این واقعه بودند و همه اینها مدارکی قابل استناد است که حتی در بسیاری از منابع اهل سنت هم به آن اشاره شده !!
امام زمان
اگر استنادتان سخن گروهی مانند شیخ مفید است باید عرض کنیم که منظور گروهی مانند شیخ مفید فقط این بوده که چون امام زمان (علیه السلام) تولدشان مخفیانه و زندگیشان مخفیانه بود و تعدادی اندکی از وجود وی اطلاع داشته اند این خود نوعی غیبت البته نسبی حساب می شود…و این سخن شیخ مفید درست و منطقی جلوه می کند و نمی توان به آن خرده گرفت زیرا ایشان غیبت نسبی امام را از زمان تولد و غیبت کامل و واقعی ایشان را از زمان وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) میدانند ….
و ما در این سخنان هرگز کلمه سرداب و غیبت کامل در آغوش مادر را نمی بینیم !!!پس اهل سنت این سخن احمقانه را از کجا در آورده اند !!!سخنی که متاسفانه دست آویزی برای فرقه های مختلف دشمن اسلام مانند وهابیون و غیره شده و در فرصتهای مختلف برای استهزاء شیعیان استفاده می شود !!
من با صراحت میگویم اگر کتب اهل سنت و شیعیان را بررسی کنیم در می یابیم که این سخن مسخره ای است که اولین بار دشمنان حضرت و اهل سنت آن را ساخته و پرداخته اند و به شیعیان نسبت داده اند تا با مضحک نشان دادن آن وجود مقدس امام زمان (عج) را زیر سئوال ببرند !!!
پی نوشت ها:
1. ارشاد مفید ج2ص 340
2. مقدمه ابن خلدون، صفحه 157.
شیعه اعتقاد ندارد که غیبت امام در سرداب است و خودشان او را در سرداب مخفى کردهاند و از همان جا نیز ظهور خواهد کرد، بلکه اعتقاد شیعه -که با احادیث تأیید شده- آن است که او از مکه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد کرد. هرگز کسى قائل نشده که سرداب مقدّس، آن نور را در خود مخفى کرده است.
مسجد جمکران
نویسندگان متقدم اهل سنت تنها این افتراء را می زدند که شیعه سرداب را محل ظهور میداند اما نویسندگان بعدی آنان به جای تتبع و رفع خطا و اشتباه سلف خود و بیان حقیقت، پا را فراتر نهاده و بهتانی دیگر اضافه نموده و ظلمی مضاعف نمودهاند. اینها می گویند (علاوه بر محل ظهور) شیعه معتقد است امامشان در این سالیان متمادی در سرداب به سر می برد و محل سکونت او نیز می باشد
ذهبی(م747): درمورد فرزند امام حسن عسگری می گوید: والرافضة تقول:لم یمت بل اختفی فی السرداب. (1) ابن حجر(م825) در مورد مسألهای، سخن ذهبی را تکرار می کند که کسی این مسأله را باور نمی کند. الا من یؤمن بوجود محمد ابن حسن فی السرداب ثم بخروجه الی الدنیا فیملأ الأرض عدلا.(2)
و در معاصرین، نویسنده اهل سنت یعنی عبد الله علی القصیمی ساکن قاهره صاحب کتاب سراسر افتراء و دروغ (الصراع بین الاسلام و الوثنیه )که معتقدین به خدا و پیامبر اسلام را بت پرست می خواند در مورد سرداب می گوید: از همه کودنها کودنتر و از تمامی اهل جمود، جامدتر و خشکمغزتر کسانی هستند که امامشان را در سرداب غایب کرده و قرآن و مصحفشان را همراه او در سرداب، مخفی داشتهاند. کسانی که همه شب با اسبها و الاغهایشان کنار سردابی که امامشان در آنجا غایب شده میروند و به انتظارش مینشینند و او را برای خروج میخوانند و بیش از هزار سال است که آنان پیوسته چنین میکنند…. (3)
رفع اتهام:
در هیچ یک از احادیث و متون شیعی چنین سخنی به چشم نمیخورد و هیچ عالم شیعی چنین مطلبی را نگفته است؛ بلکه اعتقاد شیعه در مورد مکان حضرت ولیعصر (علیه السلام) در دوران غیبت این است که کسی از محل اقامت حضرت در دوران غیبت، اطلاع ندارد. و جریان جزیره خضراء افسانهای بیش نیست. تنها در روایات شیعه اشاره شده که در دوران غیبت صغری برخی از خواص شیعه و در دوران غیبت کبری بعضی از موالیان خاص حضرت از مکان وی مطلع هستند درجواب کسانی مثل «عبد الله علی القصیمی» ، مرحوم علامه امینی صاحب اثر گران سنگ الغدیر چه نیکو پاسخ داده است که می فرماید:
شیعه اعتقاد ندارد که غیبت امام در سرداب است و خودشان او را در سرداب مخفى کردهاند و از همان جا نیز ظهور خواهد کرد، بلکه اعتقاد شیعه -که با احادیث تأیید شده- آن است که او از مکه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد کرد. هرگز کسى قائل نشده که سرداب مقدّس، آن نور را در خود مخفى کرده است. بلکه آن سرداب، خانه امامان در سامرّا بوده است. و این مسألهاى همگانى در خانههاى عراق است که به جهت حفاظت از گرما مىسازند. این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانهاى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته و در آن اسم و ذکر خدا برده شود».(4)
براى [حضرت] قائم(عج) دو غیبت است. یکى کوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.
حتی در گذشته نیز کسی از شیعیان به این معتقد نبوده است که حضرت در سرداب سکونت دارد بنابر این این نسبت نیز کاملا ناروا است و نه تنها حدیث یا مطلب موافق این مسئله در کتب شیعه یافت نمی شود بلکه احادیث وارد در منابع تشیع درست مخالف و ضد این مسئله است. و احادیث بیانگر حضور امام در اماکن مختلف ودیدار ایشان بامردم است مخصوصا در ایام حج.
اگر چه به روشنى محل زندگى آن حضرت در این دوران غیبت صغری مشخص نیست ولى از روایات و قرائن به دست مى آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى کرده اند: یکى منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارد:
1- ابوهاشم جعفرى مى گوید:
به امام عسکرى(علیه اسلام) عرض کردم: بزرگوارى شما مانع مى شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: اى آقاى من! آیا فرزندى دارید؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه.(5)
امام زمان (عج)
2- از امام صادق(علیه اسلام) در این زمینه نقل شده است که فرمود:
براى [حضرت] قائم(عج) دو غیبت است. یکى کوتاه و دیگرى طولانى. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند. (6).
3- امام باقر(علیه اسلام) در این باره فرمود:
«به ناگزیر براى صاحب این امر عزلت و گوشه گیرى خواهد بود… و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبى است.»(7)
همین روایت در کتاب شریف اصول کافى با اندک تفاوتى از امام صادق(علیه اسلام) این گونه روایت شده است:
«به ناچار صاحب الامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه گیرى کند، چه خوب منزلى است طیبه (مدینه).» (8)
از برخى روایات نیز استفاده مى شود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى برد
1- از امام باقر (علیه اسلام) نقل شده است که وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(علیه اسلام) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند:
« اما شباهت حضرت مهدى(علیه اسلام) به حضرت عیسى(علیه اسلام) جهانگردى [و نداشتن مکانى خاص] است.» (9)
2- على بن ابراهیم بن مهزیار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(علیه اسلام) به نقل از ایشان چنین مى گوید: آن حضرت فرمود:
«همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومى که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم… و به من فرمود که در کوهها ساکن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهاى متروکه و بى آب و علف.
پدرم مرا وصیّت کرده که در سرزمینهاى مخفى ودور سکنى گزینم تا امرم از مردم مخفى بماند و محلّم از کیدهاى اهل ضلالت و ارتداد و از حوادث امتّهاى گمراه محفوظ بماند. لذا این سفارش، مرا به تپههاى بلند کشانده است».(10)
در تمامی روایات بالا دیدیم که محل زندگی امام زمان (عج) مشخص نیست و هیچگونه اشارهای به زندگی امام زمان (علیه السلام) داخل سرداب نشده است. و وجود ایشان در سرداب را نفی می کند و نشان می دهد این سخن، افترائی بیش نیست. بنابراین، سزاوار نیست که عدّهای در اثر بیاطلاعی، شیعه را متهم کنند که اعتقاد به زندگی حضرت، در سرداب سامراء دارد.
پی نوشت ها:
1- سیراعلام النبلاء، ج12، ص391
2- الاصابة، ج2، ص438
3- الصراع بین الاسلام و الوثنیه عبد الله علی القصیمی ج1، ص374.
4- الغدیر ج3ص309و308
5- اصول کافى، ج2، ص118؛ ؛ کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص232. (مرآة العقول فى شرح اخبار آل الرسول) علامه مجلسى ج4/2 دارالکتب الأسلامیة تهران. . ؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛
6- اصول کافى، ج2، ص141
7- شیخ طوسى، کتاب الغیبة، ص162.
8- اصول کافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زینب، غیبت نعمانى، ص188.
9- طبرى، دلائل إلامامه، ص291.
10- بحارالأنوار، ج 99، ص 108) 14. کتاب الغیبة، شیخ طوسى، ص263
آخرین نظرات