درجوانی اسبی داشتم، وقتی سوار بر آن ازکنار دیواری عبور میکردیم وسایهی خودش را روی دیوار میدید خیال میکرد اسب دیگری است خرناس میکشید وسعی میکرد ازآن جلوبزند هر چه تند میرفـت، میدید هنوز ازسایهاش جلو نیفتاده، باز به سرعتش اضافه میکرد تا حدی… بیشتر »
آخرین نظرات