قال علي - عليه السلام - : اوصيكم بالصلاة و حفظها ، فانها خيرالعمل و هي عمود دينكم ؛ شما را به نماز و مراقبت از آن سفارش مي كنم ، زيرا نماز برترين عمل و ستون و اساس دين شما است . (ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 468 ، بحارالانوار ، ج 82 ، ص 209)
آيا در دوران غيبت، ما وظيفه ايم هم داريم؟ آيا وجود نازنين امام زمانمان از ما هم انتظار دارند؟ برخي از افراد در دوران غيبت تشرفاتي به محضر حضرت مهدي داشته اند و در اين ديدارها ، اماممان نكاتي را بيان فرموده اند كه برخي از وظايف ما را مشخص مي كند؛ كه يكي از آنها حلال خوري است داستانك: در دامغان در میان سادات محترم شاه چراغی، یک نفر عارف وارسته به نام سید طاهر شاه چراغی بود، که هم واعظ و هم شاعر بوده و به عشق و شیدایی نسبت به امام عصر(عجل الله فرجه) شهرت داشت. او چهل بار امام زمان (عجل الله فرجه) را در عالم خواب زیارت کرده بود، و این مطلب را در اشعار زیبای خود بیان نموده بود.ولی یک وقتی رابطه او با امام عصر(عجل الله فرجه) قطع شد بسیار ناراحت شده و فریاد جانکاهش از فراق آن حضرت، بلند بود، همواره از عمق جان می سوخت که چرا از او سلب توفیق شده، از ته دل گریه ها و ناله ها کرد تا اینکه پس از یک سال فراق، در عالم خواب به سعادت زیارت آن بزرگوار نایل گردید، عرض کرد:آقا جان!من که سوختم، و نزدیک است از فراقت جان بسپارم، چه شد که ناگهان از من بریدی، و با من قطع رابطه کردی؟ رازش چیست؟ قربانت گردم! امام(عجل الله فرجه) در پاسخ او به این مضمون فرمود: «ای سیّد طاهر!چرا به هر منزلی می روی؟چرا از هر غذایی می خوری؟تو به خانه کسی رفتی که غذایش مشکل داشت و حرام بود، از آن خوردی، نتیجه اش جدایی من از تو شد، سرانجام تا یک سال پاک سازی کردی و آب از دست رفته را به جوی خود باز گرداندی و در نتیجه به مقصود رسیدی» [مجله پاسدار اسلام شماره 294؛ صفحه 15]
خلیفه زمینى قادر بر تحمل و ایفاى آن است و این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است، بطورى که مفسده فساد و سفک دماء را جبران مىکند، ابتداء در پاسخ ملائکه فرمود: (من می دانم آنچه را که شما نمی دانید)، و در نوبت دوم، بجاى آن جواب، این طور جواب می دهد: که (آیا به شما نگفتم من غیب آسمانها و زمین را بهتر می دانم؟) و مراد از غیب، همان اسماء است، نه علم آدم به آن اسماء، چون ملائکه اصلا اطلاعى نداشتند از این که در این میان اسمایى هست، که آنان علم بدان ندارند، ملائکه این را نمی دانستند، نه این که از وجود اسماء اطلاع داشته، و از علم آدم به آنها بى اطلاع بودهاند، و گر نه جا نداشت خداى تعالى از ایشان از اسماء بپرسد، و این خود روشن است، که سؤال نامبرده بخاطر این بوده که ملائکه از وجود اسماء بى خبر بودهاند.
و گر نه حق مقام، این بود که به این مقدار اکتفاء کند، که به آدم بفرماید: (ملائکه را از اسماء آنان خبر بده)، تا متوجه شوند که آدم علم به آنها را دارد، نه این که از ملائکه بپرسد که اسماء چیست؟
پس این سیاق بما مىفهماند: که ملائکه ادعاى شایستگى براى مقام خلافت کرده، و می گفتند آدم این شایستگى را ندارد، و چون لازمه این مقام آنست که خلیفه اسماء را بداند، خداى تعالى از ملائکه از اسماء پرسید، و آنها اظهار بى اطلاعى کردند، و چون از آدم پرسید، و جواب داد به این وسیله لیاقت آدم براى کسب این مقام، و عدم لیاقت فرشتگان ثابت گردید.
نکته دیگر این که، خداى سبحان دنباله سؤال خود، این جمله را اضافه فرمود (إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ، اگر راستگو هستید)، و این جمله اشعار دارد بر این که ادعاى ملائکه ادعاى صحیحى نبوده؛ چون چیزى را ادعا کردهاند که لازمهاش داشتن علم است.[4]
از مطالب بالا روشن شد؛ چون ملائکه مقام معلوم دارند، و هر چه دارند به صورت بالفعل است، و از استعداد تهی هستند، امکان تغییر و تحول در آنها وجود ندارد، نه منع الهی که با جود منافات داشته باشد؛ یعنی داشتن تمام مراتب کمال با حضور در جهان مادی همراه است و راه دیگری ندارد و عدم تعلیم به دلیل نبودن مقتضی است؛برای ملائکه تحمل چنین مقامی امکان نداشت؛ ولی انسان هر چند از نظر فعلیت محدود است ولی از نظر قابلیت نا محدود است، به این جهت توانایی دریافت علومی را داشت که ملائکه توان تحمل آن علوم را نداشتند.
[1] الصافات : 164 وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ
[2] این مطلب از حدیث معرفت نفس که مضمونش این است که هر کس خود را شناخت پروردگار خود را شناخته، استفاده می شود
[3] طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 317،موسسه نشر اسلامی، قم،
[4] موسوى همدانى، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص180، چاپ پنجم،دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش.(با تلخیص)
مجمع جهانی شیعه شناسی
آخرین نظرات