آیات عظام خامنهاى، فاضل، صافى و نورى: مسافت شرعى تقریباً 22.5 کیلومتر است.
آیات عظام ، سیستانى و وحید: مسافت شرعى تقریباً 22 کیلومتر است.
آیت اللَّه مکارم: مسافت شرعى تقریباً 21.5 کیلومتر است.
توضیح المسائل مراجع، م 1272
آیات عظام خامنهاى، فاضل، صافى و نورى: مسافت شرعى تقریباً 22.5 کیلومتر است.
آیات عظام ، سیستانى و وحید: مسافت شرعى تقریباً 22 کیلومتر است.
آیت اللَّه مکارم: مسافت شرعى تقریباً 21.5 کیلومتر است.
توضیح المسائل مراجع، م 1272
ما در عصر غیبت، تکالیف و وظایفی داریم که عمل به آن، ارتباط ما را با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف مستحکم می کند، آن گاه می توانیم از وجود نوارنی آن حضرت بهره بیشتری ببریم، كه در اینجا به چند مورد از آن می پردازیم:
امام زمان (عج)
دعا برای امام مهدی(علیه السلام)
از وظایف عصر غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کردن برای او است، دعا برای این که خداوند آن حضرت را از شرّ شیطان های جن و انس حفظ کند، و در فرجش تعجیل فرماید، و او را بر کافران و ملحدان و امثال آنها پیروز و یاری نماید، چنان که دستور به چنین دعاهایی در روایات به ما رسیده است. چرا که این گونه دعاها نوعی اظهار محبّت و شوق سرشار به آن حضرت است، روایت شده یونس بن عبدالرّحمن گفت، حضرت رضا علیه السلام در مورد حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف امر می کرد که این دعا را که در مصباح المتهجد طوسی ذکر شده است، بخوانند: (اَللّهُمَّ ادْفَعَ عَنْ وَلِیّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ…).(1)
و در روایت دیگر به این دعا دستور داده شده است:
اَللّهم کُنْ لِوَلیِّکَ الحُجَّةَ بنِ الحَسَنِ العَسْکَری المهدِی صَلَواتُکَ عَلَیه وعَلی آبائهِ فِی هذهِ السّاعَةِ وفِی کُلِّ ساعةٍ وَلیّاً و حافِظاً و قائداً و ناصِراً و دَلیلاً و عَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوعاً، و تُمَتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً
خدایا، تو خود حافظ و نگه دار ولیّت، حجّة بن الحسن العسکریِ مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باش، و درودهای تو بر او و بر پدران و اجدادش باد، در این ساعت و در هر ساعت، سرپرست، نگهبان، پیشوا، یاور، راهنما و دیده بان او باش، تا او را در زمین خود به میل و اشتیاق مردم بنشانی، و او را به مدّت طولانی بهره دهی.(2)
از آثار دعا
ناگفته نماند که این دعاها بی اثر نیست، و باعث افزایش ولایت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و حفظ آن حضرت می شود، و خداوند متعال، پیشوا و یاور او می گردد و دعا برای آن حضرت، پیوند ما را با او محکم تر می سازد، و اظهار ارادت ما را نسبت به او، برقرار می نماید، وانگهی دعای ما برای او، موجب آمادگی روحی ما برای یاری او، و زمینه سازی برای ظهور، و استحکام بخشیدن به روحیه آرمان طلبی و طاغوت ستیزی ما خواهد شد.
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ
تضرع و راز و نیاز برای حفظ ایمان
یکی دیگر از وظایف ما در عصر غیبت این است که همواره با خضوع و خشوع به سوی خدا رو آوریم و با تضرع و زاری از درگاه اِلاهی بخواهیم تا ایمان ما، و ایمان مسلمانان و مؤمنان را از نفوذ و راهیابی شیطان ها و انحراف ها در مورد اعتقاد پاک به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حفظ کند، و با خواندن دعاهایی که در این مورد وارد شده، به ایمان خود بیفزاییم.
شیخ کلینی از زُراره روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در ایام کودکی قبل از قیام خود، غایب می گردد) پرسیدم: چرا؟ فرمود: ترس از دشمنان دارد. آن گاه اشاره به شکم خود کرد (یعنی دشمنان اگر به او دست یابند شکم او را می درند و او را می کشند)
سپس فرمود: (ای زُراره، او همان مُنْتَظَر است، او کسی است که در مورد ولادت او، ایجاد شک و تردید می شود، بعضی می گویند: پدرش بدون فرزند از دنیا رفت، و بعضی می گویند او قبل از وفات پدر، در رحم مادرش بود و هنوز به دنیا نیامده بود،و بعضی می گویند: او دو سال قبل از وفات پدر، متولد شد، واو است مُنتَظَر (انتظار کشیده شده) ولی خداوند می خواهد شیعیان را در این مورد امتحان کند. ای زُراره، در این جاست که باطل گرایان در وادی شک و تردید قرار می گیرند.
زُراره می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: وقتی که این زمان را درک کردم، چه کاری انجام دهم؟
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی که این زمان را درک کردی این دعا را بخوان:
امام زمان (عج)
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ؛. (3)
خدایا، خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی، رسول تو را نخواهم شناخت. خدایا، رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت، خدایا، حُجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد). این دعا، طولانی است و دنباله دارد، و در کتاب مفاتیح الجنان باب غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ذکر شده است.
و در روایت دیگر آمـده است: عبـدالله بن سنان گویـد امـام صادق علیه السلام فرمود:به زودی شبهه ای در شما راه یابد، و شما بدون پرچمی که دیده شود، و بدون امامی که راهنما باشد، قرار می گیرید، در این موقعیت هیچ کس، جز آن کس که دعای غریق می خواند، نجات نیابد.(4)
پرسیدم: دعای غریق چیست؟ و چگونه است؟ فرمود؛ چنین است:
(یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحیِمُ، یا مُقَلِّبُ، الْقُلُوبِ والاَبْصارِ، ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دینکَ؛ ای خدا، و ای رحمان و رحیم و ای گرداننده دل ها و چشم ها، قلب مرا در راه دینت استوار گردان).
عرض کردم: (یا مُقلِّبَ القُلُوبِ والاَبْصارِ ثبَّت قَلْبِی عَلی دِینِکَ؛ ای گـرداننده دل ها و چشـم ها، قلب مرا در راه دینت ثابت و استـوار ساز).
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند متعال هم دگرگون کننده دل ها، و هم دگرگون کننده چشم هاست، ولی همان را بگو که من می گویم: (یا مُقلِّبُ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلبِی عَلی دِیِنکَ).(5)
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین نیز این گونه نقل می کند،(6) و این مطلب دلالت دارد که انسان نباید بر دعاهایی را که از طرف امامان (علیهم السلام) نقل شده، چیزی کم وزیاد کند.
پی نوشت ها:
1. مصباح الکفعمی، ص 406، فصل 44؛ مفاتیح الجنان، ص 895 ـ بخش آخر دعای افتتاح: که در شب های ماه رمضان خوانده می شود نیز گویای همین مطلب است.
2. البلد الامین، ص 145 و203 و359؛ اقبال سید بن طاووس، ص 85؛ مصباح کفعمی، ص 146، و586، وص 630؛ فلاح السّائُل، ص 46.
3. منظور از فَرَج؛ گشایش، ورفع همه موانع برای ظهور آن حضرت، وتحقّق حکومت جهانی ودادگستر آن حضرت است، که در پرتو آن، همه آرمان های پیامبران واوصیاء تحقق می یابد، وجهان از هر جهت، سرشار از نور وصفا می گردد. (مترجم).
4. کمال الدین، ص 485؛ کشف الغمّه، ج2، ص 531 فصل سوم، الخرائج والجرائح، ص 1113؛ اعلام الوری، ص 452.
5. کشف الغمّه، ج 2، ص 522.
6. چنان که روایت شده؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترین اعمال امت من انتظار فرج است).
به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که …
جمکران امام زمان (عج)
قطب راوندی از جعفر بن محمد قولویه(1) نقل می کند که گفت: وقتی که قرامطه(2)کعبه را خراب کردند و حجرالاسود را به کوفه آوردند و در مسجد کوفه نصب نمودند. من در سال 337 هـ. ق به بغداد رفتم، و تصمیم داشتم برای انجام مراسم حج، به مکّه بروم، همان سالی بود که قرامطه می خواستند حجرالاسود را، که بیست سال قبل، کعبه را ویران و حجرالاسود را به مسجد کوفه برده و در مسجد کوفه نصب کرده بودند به مکّه باز گردانند، و در کعبه نصب کنند و این زمان، اوایل غیبت کبرا بود.(3)
در این جریان بزرگترین چیزی که فکر مرا مشغول کرده بود، این بود که چه کسی حجرالاسود را نصب خواهد کرد، زیرا مطابق احادیث می دانستم که هرگاه حجرالاسود از جای خود منتقل شود، حجّت خدا آن را در جای خود نصب می کند، چنان که (در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کعبه بر اثر سیل ویران شد و پس از بازسازی، پیامبر (صلی الله علیه و آله)حجرالاسود را در جایش نصب نمود و در عصر حَجّاج بن یوسف ثقفی و آسیب رسانی کعبه به دستور او، پس از بازسازی، امام سجّاد علیه السلام حجرالاسود را در جای خود نصب نمود، و ثابت ماند.
(بر همین اساس می خواستم به این وسیله دستم به حجّت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که نصب کننده حجرالاسود در جای خود هست برسد، و او را زیارت کنم، و از این فرصت طلایی استفاده نمایم).
متأسفانه، این مسئله زمانی پیش آمد که من چنان بیمار شدم که از جان خود ترسیدم، و فکر کردم این بیماری مرا خواهد کشت بنابر این، نمی توانم به مکّه سفر کنم و به هدف خود برسم، از این رو شخصی را که معروف به ابن هشام بود به نیابت گرفتم، تا او به نیابت از من به مکّه رود و مراسم حج را به جا آورد، نامه ای به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشتم، و در آن نامه خواستم که آن حضرت بفرماید که آیا امسال من بر اثر این بیماری می میرم؟ یا نه؟ چند سال عمر می کنم؟ همه فکرم این بود که این نامه به دست آن کسی که حجرالاسود را نصب می کند، برسد، و جواب آن را بدهد، نامه را به نایبم ابن هشام دادم، و هدفم را برای او بیان کردم، و تأکید نمودم که نامه را به نصب کننده حجرالاسود برساند، و جوابش را از او بگیرد.
آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است
ابن هشام می گوید: به سوی مکّه حرکت کردم و به مکّه رسیدم، مبلغی پول به خدمتکاران کعبه دادم، تا هنگام نصب حجرالاسود، مرا یاری کنند، و کسی جلو مرا نگیرد تا بتوانم خود را نزدیک نصب کننده حجرالاسود برسانم. وقت نصب حجرالاسود فرا رسید، خدمتکاران مرا فرا گرفتند و یاری کردند، در میان ازدحام جمعیت، جلو رفتم، دیدم هر کسی جلو می آمد و حجرالاسود را نصب می کرد، امّا حجرالاسود در جای خود قرار نمی گرفت و می لرزید و می افتاد، تا این که جوانی زیبا چهره و گندم گون را دیدم به پیش آمد و حجرالاسود را گرفت و در جای خود نصب کرد، حجرالاسود آن چنان محکم در جای خود قرار گرفت که گویی همیشه در آن جا بوده است، آن گاه آن جوان از میان جمعیت رفت. خروش و صدا از مردم بلند شد، و دسته، دسته از مسجدالحرام بیرون می آمدند، من عقب آن جوان به سرعت روانه شدم، بین مردم را می شکافتم و از راست و چپ دور می کردم و می دویدم به طوری که مردم گمان می کردند دیوانه شده ام، چشمم را از آن جوان برنمی داشتم، تا مبادا از من غایب شود، تا این که از میان مردم بیرون رفتم، آن جوان با کمال آهستگی می رفت، و من با سرعت حرکت می کردم، ولی هرچه می دویدم به او نمی رسیدم، تا این که آن جوان به جایی رسید که غیر از من و او کسی در آن جا نبود، آن گاه به من توجه کرد و فرمود: (آن نامه را که همراه داری به من بده). نامه را به دستش دادم، آن را باز نکرد، و فرمود: (به او (جعفر بن محمّد بن قولویه) بگو از این بیماری، ترسی بر تو نیست، و سلامتی خود را باز می یابی، و سرانجامِ عمر تو، بعد از سی سال است.
امام زمان (عج)
وقتی که این سخن معجز نشانش را شنیدم و آن شکوه را در او دیدم، به سختی ترسیدم به طوری که نمی توانستم راه بروم، در آن هنگام آن حضرت از آن جا رفت و ناپدید شد.
ابن هشام، پیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به جعفر بن محمّد بن قولویه رسانید، و او اطمینان یافت که در آن سال نمی میرد، و بر یقینش به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف افزوده شد.
وقتی که سال 367، یعنی سی سال بعد از خبر غیبت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرا رسید، جعفر بن محمد قولویه، بیمار و بستری شد، او وصیت کرد، و کفن و حنوط و ضروریات سفر آخرت را فراهم نمود، و با افراد خداحافظی می کرد، مردم به او گفتند، بیماری تو آنقدر سخت نیست، عجله نکن و نگران نباش، در جواب می گفت: (مولایم حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرموده همین امسال می میرم..).
او همان سال با همان بیماری، از دنیا رفت و به لقاء الله پیوست.(4)
پی نوشت ها:
1. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی قولویه قمی (ره) از علما و محدّثین برجسته قرن چهارم، صاحب تألیفات بسیار، از جمله کتاب کامل الزّیارات است، وی استاد شیخ مفید (متوفّای 413 هـ. ق) و از رؤسای علمای شیعه بود، او در سال 368 یا: 367 هـ. ق رحلت کرد و در کاظمین پایین پای امام موسی بن جعفر علیه السلام دفن گردید. (مترجم).
2. قرامطه فرقه ای از اسماعیلیه اند، که در سال 310 هـ. ق در مراسم حج، به مکّه یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند، حجرالاسود را از جای خود کَنْده و با خود بردند و بیست سال نزد خود نگه داشتند، و بسیاری از مسلمانان و آل ابی طالب را کشتند، حضرت علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود از جنایات آنها خبر داده است، از جمله فرمود: (گویا حجر الاسود را می نگرم که در این جا (مسجدکوفه) نصب می شود، وای بر آنها (قرامطه) چرا که فضیلت حجرالاسود ذاتی نیست، بلکه به این است که در جای خود قرار گیرد). (بحار الانوار، ج 40، ص 191) ـ مترجم.
3. غیبت کبرا از 329 شروع شد.
4. کشف الغمّه، ج2، ص502، باب 25؛ الصراط المستقیم، ج2، ص213، الحادی عشر صاحب الزمان وحدیث 14.
در برزخ هم باید خونه درست کنیم؟
●سوال:
یکی از فامیلامون خواب پدرش و دید که توی صحرایی یا بیابونی نشسته و از گرمای زیاد نای صحبت کردن نداره!
بچش ازش میپرسه چرا اینطوری شدی چرا حرف نمیزنی و اینا که پدر مرحومش میگه هوا خیلی گرمه نفسم بالا نمیاد!
( این یعنی چون خدا دید اون بنده خدا در برزخ حال بدی داره و چون خدا همزمان تمام ساکنین تمام عالم هایی رو که ما در اول سوره حمد می خونیم مکانشون و بلده و همزمان همه رو می بینه ) دلش براش سوخت و به بچش جاش و نشون داد تا براش دهایی چیزی بخونن تا از اون وضعیت در باید نه؟!
حالا با این توضیحات سوالی که من دارم اینه که:
1-ما باید توی برزخ هم از همینحا خونه درست کنیم؟ چطوری یعنی؟
2-مصالح ساخت خونه چیا باید باشه؟(برای ما مردم عادی منظورمه…مثلا توی خونه یخجال هست نوشابه هست تلوزیون هست …اینا رو چطوری باید درست کنیم؟)
3-با توحه اینکه آقای بهجت ره گفتن«هر شب که شما می خوابید به یکی از سکنات قبر می روید » الان اگه خواب ببینم توی بیابونی جایی هستیم که خشک و بی اب و علف هست این یعنی اینکه اگه الان خدای نکرده تصادفی چیزی کردیم مردیم مستقیم میریم همونحا دیگه نه؟!
4-ایا میشه طی یک سال اون خونه رو ساخت؟یا نه یک عمر طول می کشه؟(یعنی اول باید تموم ناخالصی ها رو از بین ببریم و شهوات خودمون و خشک خشک کنیم تا مثلا اون طرف باغی سبزه ای درختی رودخونه ای قصری آهویی چیزی تولید بشه نه؟
5-انسان مجرد میتونه؟یا نه حتما باید ازدواح کنیم؟
(با توجه به این ایه قران که خدا میگه «انسان مجرد ملعون است اگر بدون زن شهوت رانی کند!»
یعنی میره حهنم دیگه نه؟چه برسه به اینکه اعمالش تبدیل هم بشه!
6-و در ادامه سوال قبلی اینکه اگر ما مثلا پول جمع کنیم بریم حرمی جایی که یه سال مثلا همون تو بمونیم شهواتمون خشک بشه و همینطور نماز و قران و روزه بگیریم و بخونیم ،این درست هست یا اصلا برای خدا قابل قبول هست؟
(منظورم اینه که تبدیل به دیوی چیزی نمیشیم ؟(یهویی ورم میکنیم میگم!)
و اینکه در بین مردم باشیم و با ناخالصی ها امیخته باشیم و کسب روزی حلال کنیم بعد بیفتیم توی اون بیابون و گرمی سردی ببینیم بهتر هست یا اینکه از مردم جدا بشیم و بریم حوزه ای حایی تقوا کنیم تا بیابون برزخی تبدیل به باغ بشه!)
با تشکر
●پاسخ:
باسلام وتقدیر از شما که در فکر فردا وآینده ابدی خود هستید .
در باره پرسش شما به طور کلی باید گفت :
عوالمی مانند برزخ برای ما تنها از دریچه نقل و کلام مرتبطان با وحی مانند انبیا و امامان علیهم السلام قابل دسترسی و شناختند. عملا عقل و استدلالات برهانی و تجربی و مانند آن چندان کارایی برای ادراک ویژگی های این امور ندارند؛ به همین خاطر نباید توقع داشته باشیم که همه جزییات و زوایای عالم برزخ و حیات آن برای ما روشن باشد .
اصولا ذهن ما به پدیدههای هستی، از دریچه ویژگی های دنیایی مانند زمان و مکان و… مینگرد. چیزی که دارای زمان و مکان نباشد یا زمان و مکانی متفاوت از زمان و مکان دنیوی داشته باشد، درک نمیکند و یا دیرتر درک میکند. به همین خاطر درک ویژگی های عالم برزخ چندان برای ما آسان نیست. عالم برزخ و نظام حاکم بر آن شرایط و ویژگی های خاص خود را داراست. (1)
در ترسیم حیات برزخی این بیان حکیمانه شنیدنی است که حکیم مفسر علامه طباطبایی گفته است:
انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در دنیا انجام داده، بازپرسی خصوصی میشود. پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجهای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر میبرد. حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از او سر زده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پروندهاش بپردازند، آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سر برد.
روح انسان در برزخ، به صورتی که در دنیا زندگی میکرد، به سر میبرد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار میشود. اما اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و همنشینی شیاطین و پیشوایان گمراه برخوردار میگردد. (2)
انسان در برزخ نوعی تجربه کم رنگ و موقت از حیات اخروی و زندگی پیش از قیامت را پشت سر می گذارد . بسته به وضعیت رفتاری خود در دنیا با محاسبه ای مختصر ،وضعی خاص را دارا می گردد؛ یعنی اگر از اهل خیر و خوبی بود، زندگی خوب و خوشی را خواهد داشت و نوعی بهشت برزخی را تجربه خواهد نمود . اگر از اهل شقاوت و بدی بود، زندگی بد و دردناکی را خواهد دید و گرفتار نوعی عذاب برزخی است . اگر مخلوطی از نیکی و بدی را در دنیا گذراند، در برزخ چنین وضعیتی آشفته و متغیر را پیش روی خود خواهد دید.
پینوشتها:
1. ناصر مکارم، تفسیر نمونه، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 14، ص 314.
2. سید محمد حسین طبا طبایی، شیعه در اسلام، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1348 ش ، ص 100 ـ 101.
زندگی پس از مرگ
●سوال:
آیا بعد از مرگ و پایان زندگی ، امکان دیدن و زیر نظر داشتن دنیا و اتفاقاتی که در دنیا روی خواهد داد ، هنوز هم وجود خواهد داشت؟ اگر بله ، به چه صورت؟ و تا کی این امر ادامه خواهد داشت؟
اگر ممکن است بصورت کامل توضیح دهید با سپاس فراوان
●پاسخ:
با سلام خدمت شما دوست گرامی
ارتباط مردگان با انسانهاى دنيوى در روايات و احاديث رسيده از پيشوايان اسلام به صورت زيارت و ملاقات آنان با انسانهاى دنيوى مطرح و ذكر گرديده است چنانكه اسحاق بن عمّار كه يكى از ياران امام موسى كاظم عليه السلام مى باشد، مى گويد:
«به امام كاظم گفتم: آيا مؤمن بعد از مردن، در عالم برزخ، اهل و عيال و خويشاوندان خويش را ملاقات مى كند؟ پاسخ دادند: آرى»(1).
حال اين سؤال مطرح است كه آيا اين ملاقات و برقرارى رابطه انسانهاى مرده، در قالب مثالى با انسانهاى زنده در دنيا منحصر به مؤمنين است چنانكه ظاهر روايت بالا حكايت از آن دارد؟
پاسخ آن منفى است. زيرا روايات زيادى وارد است كه مؤمن و كافر در اصل ملاقات، با يكديگر فرق ندارند، كفار و بدكاران و غير آنان نيز اصل رابطه با عالم دنيا با خويشاوندان و فرزندان خويش را مى توانند داشته باشند منتها طبق روايات و احاديث منقول، چگونگى ملاقات مؤمنين با كفّار و مشركين و بدكاران و غير آن با يكديگر فرق دارد و نتيجه آن دو نيز متفاوت است.
چنانكه در روايتى از «حفص بن بخترى» از امام صادق عليه السلام چنين وارد است(2):
امام صادق عليه السلام فرمود:
«مؤمن اهل و عيال و خويشاوندان خود را ديدار مى كند و مى بيند آنچه را كه دوست دارد و از او مخفى مى شود آنچه را كه آن را دوست ندارد و كافر نيز اهل و عيال خويش را ديدار مى كند و لكن مى بيند آنچه را كه آن را دوست ندارد و از او مخفى مى شود آنچه آن را دوست دارد (يعنى درست نقطه مقابل ديدگاه مؤمن، زيرا اين نحوه ملاقات، موافق روحيه و اَعمال مؤمن و كافر است چون اين حالت را از همان دنياى مادى به ارمغان آورده اند و درست نتيجه مستقيم افعال آن دو مى باشد».
مؤمن و كافر در اصل ملاقات با زندگان دنيائى با خويشاوندان و اهل و عيال خويش، مساوى و برابر هستند و لكن در نحوه ملاقات و نتيجه حاصل از آن با يكديگر فرق دارند، مؤمن آنچه را كه دوست دارد مى بيند و آنچه را كه از آن كراهت دارد نمى بيند يعنى مؤمن يك حالت وجد و شادمانى و آرامش روح دارد و لكن كافر آنچه را كه دوست ندارد مى بيند و آنچه را دوست دارد نمى بيند چون روحيّه كافر با اين نوع نمايش و شرح حال و ملاقات، تناسب دارد چنانكه در روايتى از ابى بصير از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده است(3):
امام صادق عليه السلام فرمود:
«هيچ مؤمن و كافرى نيست جز اينكه اهل و عيال خويش را به هنگام ظهر ديدار مى كند و مؤمن موقعى كه مى بيند اهل و عيالش، عمل نيكى انجام مى دهند، ستايش خدا مى كند ولى كافر هنگامى كه مى بيند كه وابستگان او عمل شايسته اى انجام مى دهند در عالم مثال، ناراحت شده و در نتيجه حالت حسرت به او دست مى دهد».
البته ملاقات مؤمن و كافر نيز آزادانه و بدون محدوديّت انجام نمى گيرد، بلكه همراه آنها، دو فرشته مأمور الهى نيز هستند چنانكه در روايتى از امام ابوالحسن اول(امام موسى بن جعفرعليه السلام) سؤال شده است:
آيا مؤمن با اهل و عيالش ديدار مى كند؟(4).
امام در پاسخ سؤال مذكور فرمود:
«آرى مؤمن با اهل و عيال خود ملاقات مى كند زيرا خداوند به او اجازه مى دهد همراه و فرشته اى كه با او هستند و اعمال او را تحت كنترل دارند، با افراد فاميل خود ديدار كند».
مقدار اين ملاقات و فاصله زمانى بين ديدارها با ملاحظه ديدگاه پيشوايان اسلام ممكن است هر روز يا هر دو روز و يا هر سه روز و يا روز جمعه و… انجام پذيرد و زندگانى در عالم مثال و برزخ از اين جهت با يكديگر مختلف بوده، يكنواخت نيستند و مقدار اين ملاقات و كيفيّت آن بستگى به مقدار و كمى و زيادى اعمال خوب و يا بد ميّت در دنيا دارد چنانكه از امام صادقعليه السلام وارد شده است كه فرمود:
«از مردگان كسانى هستند كه هر روز جمعه، خويشاوندان خويش را ديدار مى كنند و برخى از آنان بر اساس اندازه و قدر اعمال و رفتارى كه داشتند برنامه ديدار آنان با انسانهاى دنيائى، قرار داده شده است»(5).
همچنين اسحاق بن عمّار از امام ابوالحسن اول(موسىبن جعفرعليه السلام) چنين نقل مى كند:
«راوى مى گويد: از امام معصوم ابوالحسن اوّل عليه السلام سؤال كردم آيا مؤمن با اهل و عيال و خويشاوندان خويش بعد از مردن ملاقات مى كند؟ فرمود: آرى سپس سؤال كردم: مدت اين ملاقات چه مقدار است؟ فرمود: مقدار اين ملاقات وابسته است به اندازه فضائل و نيكى هاى آنان، برخى از مردگان در هر روز با خويشاوندان خويش ملاقات دارند و برخى از آنان در هر دو روز و برخى ديگر هر سه روز. راوى سپس مى گويد: امام عليه السلام در ضمن كلماتشان فرمودند: كمترين افرادى كه مى توانند ملاقات با خويشاوندان خويش داشته باشند، همان روز جمعه مى باشد. سپس راوى سؤال مى كند كه اين ملاقات در روز جمعه در كدام ساعت مى تواند باشد؟ فرمود: به هنگام ظهر»(6).
مردگان در عالم مثال با جسد مثالى، از علوم دنيائى و كارهاى موجود و انجام شده اطّلاعاتى دارند و ارواح مردگان همان ارواحِ داراى حوّاس باطنى و داراى حافظه و ذهن و علم و غير آن مى باشند كه در دنيا داشته اند بلكه مقدارى نيز به جهت تجرّد ارواح از مشكلات و محدوديّتهاى جسمى و جسمانيّت و مادّه و مادّيت وسيعتر گشته است. لذا از كارهاى خوبِ خويشاوندان خويش مسرور و شادمان مى گردند و از انجام اعمال بد آنان نيز اندوهناك و ناراحت مى شوند و از اينجا نيز روشن مى گردد كه اعمال خويشاوندان و فرزندان و فاميل مردگان در آرامش و آسودگى آنان تأثير بسزائى دارند.
البته این ارتباط با دنیا به میزان سعه روحی افراد بستگی دارد و به این که فرد در دنیا چقدر به فکر تعالی روحی خود و گذر از این تمثلات مادی بوده نیز بستگی دارد در روایات داریم که برخی تا زمان زیادی هنوز باور ندارند که مرده اند و بر سر جنازه خود به نظاره می نشینند و از آن جدا نمی شوند و برخی که در این دنیا اهل مراقبه از روح خود بوده اند به راحتی از بدن خود قطع تعلق می کنند و در دنیا به سیر و نظر می پردازند آری بعد از مرگ موانع مادی دیگر در سر راه نیست و به راحتی از جاهای مختلف مطلع بوده و میزان ان اطلاع به سعه وجودی آنها بستگی دارد تا آنجا که توسط برخی از اولیای الهی بعد ازمرگ گره از زندگی ها باز شده تا آنجا که آیه الله بهجت فرمودند که دوستان خدا بعد از مرگشان کارایی شان برای هدایت و گره گشایی بندگان خدا بیشتر از زمان حیاتشان است.
پى نوشت:
1) قلت له: المؤمن يزور اهله؟ فقال: نعم… . فروع كافى، ثقةالاسلام كلينى رازى متوفّاى، 328 - 329، ه.ق، ج3، ص230.
2) قال: ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب و يسترعنه ما يكره و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره و يسترعنه ما يحب. (همان، ح 1).
3) ما من مؤمن و لا كافر الا و هو يأتى اهله عند زوال الشمس فاذا رأى اهله بالصالحات حمدالله على ذلك و اذا رأى الكافر اهله يعملون بالصالحات كانت له حسرة. (همان، ح2).
4) المؤمن يزور اهله؟) «فقال نعم يستأذن ربّه فيأذن له فيبعث معه ملكين…»(همان، ح1).
5) و منهم من يزور كل جمعة و منهم من يزور على قدر عمله، (همان، ح1).
6) قلت لابى الحسن الاولعليه السلام يزور المؤمن اهله؟ فقال: نعم فقلت: فى كم؟ قال: على قدر فضائلهم منهم من يزور فى كل يوم و منهم من يزور فى كل يومين و منهم من يزور فى كل ثلاثة ايام قال: ثم رأيت فى مجرى كلامه انه يقول: ادناهم منزلة يزور كل جمعة قال: فى اى ساعة؟ قال: عند زوال الشّمس…».
آخرین نظرات