حق نماز را چه كساني مي شناسند ؟
قال علي - عليه السلام - :
و قد عرف حقها (الصلوة ) رجال من المؤ منين الذين تشغلهم عنها زينة متاع ، و لاقرة عين من ولد و لا مال ، يقول الله سبحانه : (رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزكوة ) ؛
حق نماز را مؤ منين شناخته اند كه نه زينت هاي دنيا ، نه نور چشمي ها از فرزند و مال ، آنان را از عبادت پروردگارشان باز نمي دارد زيرا كه خداوند سبحان ميگويد : (مرداني هستند كه تجارت و داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زكات باز نمي دارد) .
(نهج البلاغه ، خطبه ، 199)
تاءثير تكبيرة الاحرام
قال الباقر - عليه السلام - :
اذا احرم العبد المسلم في صلوته ، اقبل الله اليه بوجهه و وكل به ملكا يلتقط القران من فيه التقاطا فاذا اعرض ، اعرض الله عنه و وكله الي الملك ؛
هنگامي كه بنده اي مسلمان تكبيرة الاحرام نماز را مي گويد ، خداوند به طرف او توجه مي كند ، و موكل مي كند بر او ملكي را تا آن چه كه قرائت مي كند از او دريافت كند ، پس وقتي از نماز فارغ شد خداوند او را به همان ملك مي سپارد .
(مستدرك الوسائل ، ج 1 ، ص 173)
نماز ، فروتني كامل
قال علي - عليه السلام - :
و عن ذلك ما حرس الله عبده المؤ منين بالصلوات و الزكوات ، و مجاهدة الصيام في الايام المفروضات . . . لما في ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا ؛
خداوند بندگان با ايمانش را از تبهكاري و ستمگري و گردنكشي به وسيله نمازها و زكات ها و سعي در گرفتن روزه ها در روزه هايي كه واجب نموده است ، حفظ مي كند . . . . ؛ زيرا در نماز انسان صورتهاي آزاده و نيكو را از روي فروتني در پيشگاه الهي بر خاك مي مالد .
(نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، ص 798)
سرالله اكبر
عن اميرالمؤ منين - عليه السلام - انه قال :
و الوجه الاخر (الله اكبر) فيه نفي كيفيته ؛ كانه يقول (اي المؤ ذن ) : الله اجل من ان يدرك الواصفون قدر صفته الذي هو موصوف به ؛ انما يصفه الواصفون صفته علي قدرهم لاقدر عظمته و جلاله . تعالي الله عن ان يدرك الواصفون صفته علوا كبيرا ؛
وجه ديگر (الله اكبر) اين است كه كيفيت و چگونگي را از او نفي مي كند ؛ گويي اذان گوينده مي گويد : (خدا والاتر از آن است كه وصف كنندگان صفت او را(آن چنان كه هست ) ادراك كند) . وصف كنندگان به قدر ادراك خود او را وصف مي كنند نه به قدر عظمت و جلال او . خدا بسيار برتر از آن است كه وصف گويان صفت او را دريابند . . . .
(بحارالانوار ، ج 81 ، ص 131)
تاءثير (الله اكبر) گفتن
قال العسكري - عليه السلام - في تفسيره :
فاذا رفع يديه و قال : (الله اكبر) و اثني علي الله ، قال الله تعالي لملائكته : يا عبادي ! اما ترونه كيف كبرني و عظمني و نزهني عن ان يكون لي شريك او شبيه او نظير و رفع يده و تبرء عما يقوله اعدائي من الاشراك بي ؟ اشهدكم اني ساكبره و اعظمه في دار جلالي و انزهه في متنزمات دار كرامتي و ابرئه من اثامه و من ذنوبه ومن عذاب جهنم و من نيرآنها ؛
پس وقتي كه نمازگزار دو دستش را(جهت گفتن ) : (الله اكبر) بالا برد و ثناي خدا گويد ، خداي تعالي به ملائكه خود چنين ميفرمايد : اي عبادت كنندگان من !آيا نمي بينيد بنده ام را كه چگونه مرا بزرگ و عظيم شمرد و از شريك و تشبيه و نظير پاك دانست و دستش را(هنگام گفتن تكبير) بلند كرد و دوري جست از گفته هاي دشمنان من كه براي من شريك قائلند ؟ شما را شاهد مي گيرم ، به درستي كه به زودي من او را در دار جلالم بزرگ و عظيم خواهم كرد و پاك مي گردانم او را در پاكيزگي دار كرامتم و او را از گناهان پاك مي سازم و از عذاب جهنم وآتش آن او را حفظ مي كنم .
(بحارالانوار ، ج 82 ، ص 221)
آخرین نظرات