غزل عاشورا شرمندهام، زبان دلم وا نمى شود احساس لالِ من به تو گويا نمى شود درمانده ام ز وصف تو اى سرخِ سرخِ سرخ! خون واژه اى به وصف تو پيدا نمى شود مى خوانمت به نام و نمى دانمت هنوز فهميدنت نصيب دلِ ما نمى شود در كربلا نبوده… بیشتر »
کلید واژه: "شعر"
در مسیر کوفه و شام خمیده ارتفاع کوهساری وزیده باد سرد سوگواری شکسته قامت پر بار طوبی رسیده موسم پر برگ و باری گرفته مرگ چشم حیدری را نشسته خاک روی ذوالفقاری به روی عرش روی اسم اعظم به زیر فرش جسم ذات باری زمین و آسمان صورت به صورت عرق ریزان ز فرط… بیشتر »
بسم رب الشهید ؛ اول کار یک روایت بگویم از شخصے قالَ رزمنده اے که جامانده : #هرکسے_لایق_شهادت_نیست به خداوندے خدا سوگند به زمینے که آفریده قسم زیر این آسمان چرخ کبود #هرکسے_لایق_شهادت_نیست بچه بازے که نیست دادنِ جان جگرے همچو شیر میخواهد منِ بی عرضه ادعا… بیشتر »
آخرین نظرات