زلال نور

شوش دانیال(علیه السلام)

زلال نور

 خانه مشخصات مدیر وبلاگ تماس  ورود
شیوه‌ های تربیت دینی دختران در جهان امروز
ارسال شده در 31 خرداد 1399 توسط زلال نور در احادیث, مطلب روز, کودکانه

شرایط زندگی در عصر حاضر، به شکلی است که حضور زنان و دختران در همه امور اجتماعی اجتناب‌ناپذیر شده است و قشر زنان و دختران، نزدیک به نیمی از نیروهای فعال و کارآمد جامعه را تشکیل می‌دهند. در این شرایط، وجود برخی مسائل و آسیب‌های فردی و اجتماعی، همچون: فرار از خانه، روابط نامشروع، ازدواج ناموفق و طلاق، دامنگیر جامعه دختران و زنان شده است که پیامدهای ناگواری را در جامعه به دنبال خواهد داشت.[1] بنابراین، در چنین شرایطی توجه به تربیت درست و اسلامی دختران، امری ضروری بوده و موجبات رشد، بالندگی و امنیت جامعه را در پی خواهد داشت.

الف. نقطه شروع

شاید بتوان گفت شروع تربیت فرزند، از زمان انعقاد نطفه آغاز می‌شود و چنین مسئولیتی، متوجه مادر است. خداوند متعال وظایف و دستورات و راهنمایی‌هایی را برای مادر در زمان بارداری و شیردهی[2] قرار داده است. در این مدت، کودک مستقیماً از مادر تغذیه می‌کند و مادر مسئول حفظ دو نفر است و دو تکلیف دارد؛ یکی برای خود و دیگر برای کودک. او موظف است که غذای حلال به کودک بدهد و خود نیز از حلال مصرف کند؛ زیرا تغذیه مادر، در شیر او اثر می‌گذارد. این قاعده، در غذای روح نیز جاری است؛ چراکه فکر و اندیشه گناه و حرام و همچنین خاطرات تلخِ مادر، در فرزند او تأثیر بدی خواهد گذاشت. بنابراین، هر مادری موظف است که اندیشه‌ها و بینش‌های خود را تعالی بیشتری بخشد.[3]

محمدتقى مجلسى که از علماى بزرگ اسلام است، در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت. شبى براى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفهان رفت و فرزند خود را نیز به همراه برد. فرزند بازیگوش در حیاط مسجد ماند و به بازی پرداخت. وى مشک پُر از آبى را که در گوشه حیاط مسجد قرار داشت، با سوزن سوراخ کرد و آب آن را به زمین ریخت. با تمام‌شدن نماز، وقتى پدر از مسجد بیرون آمد، با دیدن این صحنه، ناراحت شد. دست فرزند را گرفت و به ‏سوى منزل رهسپار شد. رو به همسرش کرد و گفت: «مى‏دانید که من در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته‏ام. امروز عملى از او دیدم که مرا به‏ فکر واداشت. با اینکه در مورد غذایش دقت کرده‏ام که از راه حلال به ‏دست بیاید، نمى‏دانم به‏ چه دلیل دست به‏ این عمل زشت زده است! حال بگو چه کرده‏اى که فرزندمان چنین کارى را مرتکب شده است.»

زن کمى فکر کرد و عاقبت گفت: «راستش هنگامى که فرزندمان را در رحم داشتم، یک بار وقتى به خانه همسایه رفتم، درخت انارى که در خانه‌شان بود، توجه مرا جلب کرد. سوزنى را در یکى از انارها فرو بردم و مقدارى از آب آن را چشیدم.» پدر با شنیدن سخن همسرش، آهى کشید و به راز مطلب پى برد.[4]

ب. اهداف تربیت

تربیت، یعنی مدیریت اراده. هدف از تربیت دختران در اسلام، علاوه بر خودسازی و پرورش باورهای دینی، آشنایی آنان با مهارت‌ها و شیوه‌های زندگی است؛ تا در زندگی آینده‌شان به عنوان یک همسر، مادر و شهروند موفقِ جامعه اسلامی نقش‌آفرینی نمایند.[5] بنابراین، در تربیت دختران، چهار هدف از اهمیت خاص برخوردار است:

1. تربیت اندیشه

از آنجایی که تربیت دختران در خانواده، غالباً جهت‌گیری احساسی و عاطفی دارد و آنان بیشتر به اطاعت و پذیرش تشویق می‌شوند، زمینه رشد عقلی و تجربه اندیشه‌ورزی کمتری نسبت به پسران دارند. بنابراین، توجه به رشد و تقویت تعقل دختران امری ضروری است؛ چرا که آنان مادران و مربیان جامعه آینده هستند و بیش از دیگران به تفکر و تعقل نیاز دارند تا بتوانند هم خود و هم فرزندان خویش را از گمراهی و لغزش بازدارند.[6]

2. تربیت ایمانی

آنچه در تریت دینی مورد توجه است، رشد و تقویت باورها و ارزش‌های دینی است. با پرورش دینی و آموزه‌های اعتقادی و عبادی، بذر ایمان در دختران نهادینه خواهد شد؛ به دیگر سخن، تربیت ایمانی، یعنی همیشه و همه جا با خدا زیستن و به یاد خدا بودن. رسیدن به چنین بینشی، موجب می‌شود تا دختران به تقوای الهی نایل شده و زیست مؤمنانه‌ای را تجربه کنند.

پیامبر گرامی اسلام9 فرموده:

افتَحوا عَلى‏ صِبیانِکم أوَّلَ کلِمَةٍ بـ لا إلهَ إلَّااللَّهُ؛[7] … زبان کودکانتان را نخستین بار با کلمه «لا إله إلّااللَّه» باز کنید.

همچنین امام باقر و امام صادق8 فرمود‌ه‌اند:

چون پسر به سه سالگى رسید، باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: لا إله إلّااللَّه. سپس، رهایش کنند تا سه سال و هفت ماه و بیست روزِ او کامل شود. سپس، باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: محمّد رسول اللَّه. پس، او را رها کنند تا چهار سالش تمام شود. آن‌گاه باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: صلّى اللَّه على محمّد وآله. سپس، رهایش کنند تا پنج سال او تمام شود. آن‌گاه از او بپرسند: دست چپ و راستت کدام است؟ اگر شناخت، باید صورتش را به سمت قبله برگردانده، به او بگویند: سجده کن. سپس، رهایش کنند تا هفت سال او تمام شود. پس، وقتى هفت سال او تمام شد، باید به او بگویند: صورت و دو دستت را بشوى.[8]

3. تربیت احساس و عاطفه

با توجه به پژوهش‌های صورت‌گرفته، علت فرار دختران، کمبود محبت و عدم احساس تعلق و وابستگی عاطفی با اعضای خانواده بیان شده است. همچنین، دلیل دوستی‌های نامشروع دختران و پسران نیز همین عامل است.[9] بنابراین، توجه به احساسات و عاطفه دختران و پرورش صحیح آن، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده که در پرتوی محبت و مهربانى اعضای خانواده، به‌ویژه مادر میسر خواهد بود. از سوی دیگر، مدیریت و رهبری صحیح احساسات و عاطفه در دختران، موجب شایستگی آنان در وظایفشان می‌شود؛ زیرا‏ دختران امروز، مادران و مربیان آینده‌اند و پرورش عاطفی در آنان برای ایفای نقش همسری مادری، از ضروریات تربیتی به شمار می‌آید.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ9 أَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَارْحَمُوهُمْ وَإِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ شَیئاً فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ لَا یدْرُونَ إِلَّا أَنَّکمْ تَرْزُقُونَهُم‏؛[10] رسول اکرم9 فرمود: کودکان را دوست بدارید و به آنها مهربانی کنید و هرگاه به آنان وعده دادید، وفا نمایید؛ زیرا آنها شما را روزی‌دهنده خود می‌دانند.

4. تربیت اخلاقی

نقش الگویی زن در جامعه، بسیار بااهمیت است؛ زیرا تأثیرگذاری او، چه در نقش همسر و مادر و چه به عنوان شهروند جامعه اسلامی، انکارناپذیر است. تربیت اخلاقی دختران، مهم است؛ چه اینکه اگر آنان پاک و مهذب باشند، پسران نیز پاک و مهذب خواهند بود.[11] بنابراین، پرورش فضیلت‌های اخلاقی همچون: صبر، حیا، عفت، گذشت، عزت نفس، بخشش، صداقت، مسئولیت‌پذیری، قناعت و آراستگی ظاهری در رشد و کمال انسانی دختران نقش بسزایی ایفا می‌کند.

ج. شیوه‌های تربیتی دختران

آنچه در تبیین شیوه‌های تربیتی فرزندان مهم است، توجه به نگرش‌‌ و رفتارهای والدین به عنوان مولفه‌ای تأثیرگذار در تربیت است؛ به عبارت دیگر، هر آنچه در سبک و شیوه‌ زندگی والدین، به‌خصوص مادر، در منظر دختر خانه است، بر تربیت او مؤثر خواهد بود. با توجه به این امر، می‌توان روش‌های تربیتی را در شش عنوان: الگودهی، احترام و تکریم، بازی، تغافل، نصیحت و موعظه، تشویق و تنبیه، بیان نمود.

1. الگودهی

الگوهای تربیتی، همان رویکردهای کلی است که شاکله و روح حاکم بر رفتار والدین و مربیان را تشکیل می‌دهد. دانشمندان چهار الگوى تربیتى برای فرزندان ارائه نموده‌اند.[12] در اینجا ضمن اشاره به این چهار مورد، الگوی پنجمی را نیز یادآور می‌شویم که به نظر نویسنده از سایر الگوها، کامل‌تر است.

یک. الگوى تربیتى مبتنى بر سخت‌گیرى

فرزندانی که با این شیوه تربیت می‌شوند، از نظر عاطفى و روانى، دچار اضطراب و افسردگى خواهند شد؛ چون کمتر محبت می‌بینند؛ البته به جهت سخت‌گیرى، شاید افرادی پُرتلاش و مسئولیت‌پذیر شوند.

دو. الگوى تربیتى مبتنى بر محبت و عدم قاطعیت

در این الگو، حق، همیشه با فرزند است و هرچه می‌خواهد، در اختیارش می‌گذارند. فرزندانی که با این شیوه تربیت می‌شوند، انسان‌هایی ضعیف النفس، وابسته و پُرتوقع خواهند شد و در برابر مشکلات، مقاوم و صبور نیستند. این افراد در زندگى خانوادگى و اجتماعى، به‌شدت دچار مشکل خواهند شد؛ هرچند از نظر عاطفى، کمتر احساس کمبود کنند.

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه مردان بلا کش باشد[13]

‏سه. الگوى تربیتى مبتنى بر عدم محبت و عدم قاطعیت‏

فرزندانی که با این شیوه تربیت می‌شوند، به لحاظ عاطفى، دچار اختلال هستند؛ زیرا محبت نمى‌بینند و به دلیل اینکه قاطعیت در تربیت آنان وجود نداشته است، احتمال بزهکارى و رفتارهای ناهنجار در آنان بسیار بالاست.

چهار. الگوى تربیتى مبتنى بر محبت و قاطعیت‏

دانشمندان، این الگو را بهترین الگوى تربیت کودک می‌دانند؛ زیرا در این شیوه، فرزندان، هم به لحاظ عاطفى تأمین می‌شوند و هم افرادی پرتلاش، صبور و مسئولیت‌پذیر خواهند شد.

پنج. الگوى تربیتى مبتنى بر محبت، قاطعیت و کرامت‏

بر اساس منابع اسلامی، الگوی پنجمی قابل ارائه است. این الگو، مبتنى بر محبت، قاطعیت و کرامت‏ است. مهم‌ترین ویژگی این الگو، «تکریم» است. تکریم، به معنای احترام‌گذاشتن به فرزند و ارزش قائل‌شدن براى اوست. کودک یا نوجوانی که محترم شمرده شود، به احساسِ خودْارزشمندى، عزت و کرامت نفس دست می‌یابد و خود را به گناه و زشتى‏ها آلوده نمى‏کند.

مَن کَرُمَت علیه نفسُهُ هانت علیه شَهَواتُهُ؛[14] هر کس احساس بزرگواری کند خواهش های نفسانی برایش بی مقدار می نماید.

اوّلین و مهم‌ترین الگوی تربیتی برای یک دختر، مادر اوست. یک مادر چه بخواهد و چه نخواهد، فرزند دخترش، به‌خصوص در دوران کودکی، از او تقلید می‌کند. شیوه الگودهی برای دختران، اثر تربیتی بیشتری دارد؛ زیرا آنان در آینده نقش‌های مادری و همسری را بر عهده خواهند گرفت. بنابراین، شاید اوّلین قدم مؤثر در تربیت فرزندان، اصلاح رفتار والدین، به‌ویژه مادر است. رفتار مادر با پدر، نوع آرایش و پوشش مادر در خانه و اجتماع، ادبیات کلامی مادر با دیگران و خلاصه شخصیت ظاهری و باطنی مادر، از جمله مواردی است که همیشه در مقابل دیدگان فرزندان است.[15]

2. احترام و تکریم

فرزند شما، دختر باشد یا پسر، زشت باشد یا زیبا، باهوش باشد یا کم‌هوش، باید او را پذیرفت و حرمت و کرامت او را ارج نهاد؛[16] زیرا این کرامت را خداوند در بدو خلقت به او داده[17] و او نیازمند احترام و تکریم است. تکریم و بزرگداشت فرزند، از شیوه‌های زمینه‌سازی و شخصیت‌دادن به جایگاه و منزلت او در خانواده و جامعه است. اهمیت این موضوع به‌ویژه در دوران نوجوانی، بسیار نمود پیدا می‌کند؛ زیرا در این دوره، او به دنبال کسب هویت است. از ویژگی مهمّ این روش، به‌ویژه در تربیت دختران، بهره‌مندی والدین از محبت کلامی و غیرکلامی در روابط خود با دختران است؛[18] به عبارت دیگر، مهرورزیدن به دختران نوجوان، نوعی تکریم شخصیت آنان است. بنابراین، تلاش کنیم که متناسب با روحیات و خلقیات نوجوان، هویت او را گرامی بداریم تا او را در مسیر صحیح هدایت نماییم.[19]

رسول اکرم9 فرمود: «أَکرِمُوا أَوْلَادَکمْ وَأَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یغْفَرْ لَکمْ؛[20] فرزندان خود را احترام کنید و با آنان مؤدّب برخورد نمائید. تا خداوند شما را بیامرزد.»

در ادامه، به نمونه‌هایی از تکریم فرزندان اشاره می‌کنیم:

˜ سلام‌کردن به کودکان؛[21]

˜ اجازه خواستن از کودکان برای استفاده از وسایل آنها؛

˜ پذیرش دعوت کودکان و دعوت از آنان برای مهمانی؛

˜ با احترام صداکردن؛

˜ شرکت در بازی کودکان؛

˜ مشورت‌گرفتن از آنها در برخی امور.

3. بازی

بازی، از نیازهای طبیعی کودک و عاملی مهم در رشد او به شمار می‌آید. توجه به بازی کودکان و همراه‌شدن با آنان، از سفارش‌های پیامبر رحمت9 است.

«مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِی فَلْیتَصَابَ لَهُ؛[22] کسی که کودکی دارد، باید با او بازی کند.»

چونکه با کودک سر و کارت فتاد
 
 
 
هم زبان کودکان باید گشاد[23]
 
 
 
 
 
این شیوه، بیشتر در مرحله تمهید و آماده‌سازی، یعنی سنین کودکی و نوجوانی فرزندان مورد استفاده قرار می‌گیرد. کودکان در هنگام بازی، بسیاری از مهارت‌های زندگی آینده‌شان را می‌آموزند؛ به بیان دیگر، بازی، ابزاری است که موجب افزایش ادراک و شناخت کودک به خود و دیگران می‌شود. همچنین، در بازی می‌توان به نقاط ضعف و قوت دختران پی برد؛ برای نمونه، دختران احساسات، عواطف و محبت خود را در بازی با عروسک‌ یا همسالانشان بروز می‌دهند. بنابراین، اگر یک مادر به جایگاه بازی در تربیت کودک خود توجه داشته، مهارت‌های لازم را در این امر فرا گرفته باشد، به گسترده ترین توانمندی دست یافته است.[24]

امام صادق7 فرمود: «دَعِ ابنَک یلعَب سَبعَ سِنینَ، وَیؤَدَّب سَبعَ سِنینَ وَألزِمهُ نَفسَک سَبعَ سِنین… ‏؛[25] بگذار فرزندت هفت سال بازى کند، هفت سال تربیت شود و هفت سال، او را با خود، همراه بدار… .»

4. تغافل

تغافل، شیوه‌ای از برخورد والدین با رفتارهای نامطلوب فرزندان است؛ یعنی چشم‌پوشی و نادیده‌گرفتن این گونه رفتارها. غالباً فرزندان دختر، شرم و حیای بیشتری نسبت به پسران دارند. ازاین‌رو، استفاده از این شیوه، تأثیر مطلوب‌تری در حذف رفتارهای منفی آنان خواهد داشت.

5. نصیحت و موعظه

انسان به دلیل ویژگی‌های مادیِ زندگی خود، همیشه در معرض جهل، غفلت، گمراهی و فساد قرار دارد. بهره‌گیری از پند، موعظه و نصیحت، در غفلت‌زدایی او بسیار مؤثر خواهد بود. دختران نیز از این قاعده مستثنا نیستند؛ بلکه به لحاظ وابستگی عاطفی به والدین، نصیحت‌پذیرترند. بنابراین، در تربیت دختران، بهره‌گیری از پند، موعظه و نصیحت، بسیار اثربخش خواهد بود. در منابع دینی، از موعظه به عنوان: زنده‌کننده قلب، بیداربخش، جلادهنده دل و برطرف‌کننده غفلت نام برده شده است.[26]

6. تشویق و تنبیه

تشویق و تنبیه، یک نوع ابزار تربیتی است؛ اما به دلیل کاربرد فراوان و نتیجه‌بخش بودن آن، به عنوان یک روش مطرح می‌شود. با بهره‌گیری از این شیوه می‌توان رفتارهای مطلوب را تثبیت کرد و رفتارهای نامطلوب را حذف نمود. برخی از والدین در استفاده از تشویق و تنبیه، زیاده‌روی می‌کنند و یا در جای مناسب، تشویق یا تنبیه مناسب را به‌کار نمی‌برند و نتیجه‌ای هم نمی‌گیرند. بنابراین، استفاده بجا و مناسب از تشویق و تنبیه، شرط لازم در این روش است تا در نهایت، رفتارهایی بر اساس تعقل و تفکر را ثمر بخشد.[27] آنچه در این شیوه حایز اهمیت است و نتیجه را دوچندان می‌کند، بهره‌گیری از ابزار محبت و مهرورزی است؛ به این معنا که هم در تشویق و هم در تنبیه، روح حاکم بر رفتار مربی، محبت و عشق باشد. از این شیوه، در بسیاری از موضوعات همچون: رعایت نظم، حیا و عفاف می‌توان بهره گرفت.

رسول اکرم9 فرمود: «جُبِلَتِ الْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیهَا وَبُغْضِ مَنْ أَسَاءَ إِلَیهَا؛[28] دل‏ها بر دوست‌داشتن کسى که به آنها نیکى کند و نفرت‌داشتن از کسى که به آنها بدى کند، سرشته شده‏اند.»

همچنین، رسول مهربانی9 فرموده: «مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَکَأَنَّما أَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ إِسْماعِیلَ؛[29] کسى که دخترش را خوشحال کند، مثل آن است که بنده‌اى از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده باشد.»

گویند خانواده‏اى از دست فرزند شرورشان کلافه شده بودند و پدر نیز هر بار او را به باد کتک مى‏گرفت؛ به امید اینکه بر اثر تنبیه، دست از کارهاى زشتش بردارد؛ اما فایده‏اى نداشت. روزى پدری که از دست فرزند شرورش به تنگ آمده بود، دست فرزند خود را گرفت و نفس‌زنان، نزد حضرت‏ ابوالحسن7 آورد و از وى شکایت کرد. حضرت فرمود: «فرزندت را نزن.» مرد از خودش پرسید: پس، چگونه فرزندم را تربیت کنم! امام ادامه داد: «براى ادب‌کردنش از او دورى و قهر کن.»[30] امام فرمود: «ولى مواظب باش که قهرت زیاد طول نکشد و هرچه زودتر با فرزندت آشتى کن.»[31]

 

نویسنده: حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم مطلبی
 

 

 
[1]. محمد احسانی، «تربیت زنان و دختران در سیره معصومین:»، ماهنامه طوبی، ش 26، ص67.
[2]. سوره بقره، آیه 233.
[3]. عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص  136.
[4]. حسین مظاهری، خانواده در اسلام، ص 161.
[5]. ر.ک: داوودی، سیره تربیتی پیامبر9 و اهل‌بیت:، ج 2، ص 34؛ حاجی ده‌آبادی و جعفری، «مسائل تربیتی دختران از منظر قرآن و روایات»، بانوان شیعه، ش 18؛ محمد احسانی، «تربیت زنان و دختران در سیره معصومین:»، ماهنامه طوبی، ش 26، ص 67.
[6]. حاجی ده‌آبادی و جعفری، «مسائل تربیتی دختران از منظر قرآن و روایات»، بانوان شیعه، ش 18.
[7]. محمد محمدی ری‌شهری، حکمت‌نامه کودک، ص 138.
[8]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 281.
[9]. فرحناز فردوسیان  و علی‌اصغر مهری، «بررسی علل فرار دختران از منزل و ارائه راهکارهایی برای مقابله با آن»، فصلنامه علمی تخصصی دانش انتظامی، ش 7؛ فاطمه زواره‌ای، «عوامل مؤثر بر فرار دختران از خانه»، پژوهشنامه مددکاری اجتماعی، ش 7.
[10]. کلینى، الکافی، ج 6، ص 49.
[11]. علی قائمی، اسلام و تربیت دختران، ص 128.
[12]. پل هاک، موفقیت در تربیت فرزندان، ص 61.
[13]. غزلیات حافظ، تصحیح: خطیب رهبر، ص 215، ش 159.
[14]. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص 278.
[15]. محمدرضا شمشیری، «تربیت دختران در آئینه روایات معصومین:»، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، ش 9، ص 139.
[16]. علی قائمی، اسلام و تربیت دختران، ص 250.
[17]. سوره اسراء، آیه 70.
[18]. طبرسى‏، مکارم الأخلاق‏، ص 221.
[19]. محمدرضا شمشیری، «تربیت دختران در آئینه روایات معصومین:»، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، ش 9، ص 139.
[20]. طبرسى‏، مکارم الأخلاق‏، ص 222.
[21]. پیامبر اکرم9فرمود: «پنج چیز است که تا هنگام مرگ از آنها دست بر نخواهم داشت: ‏… سلام‌کردن به کودکان، تا سنّتى باشد پس از من.» (صدوق، امالی، ص 71)
[22]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 483؛ همچنین، امام علی7 فرمود: «مَنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ صَبَا؛ کسی که فرزندی دارد، باید با او کودکی کند.» (کلینی، الکافی، ج 6، ص 50)
[23]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر 4، بیت 2577.
[24]. حسینی‌زاده، سیره تربیتی پیامبر9 و اهل‌بیت:، ج 1، تربیت فرزند، ص 122.
[25]. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ‏3، ص 492.
[26]. داوودی، سیره تربیتی پیامبر9 و اهل‌بیت9، ج 2، تربیت دینی، ص 194.
[27]. محمدرضا شمشیری، «تربیت دختران در آئینه روایات معصومین:»، فصلنامه تحقیقات جدید در علوم انسانی، ش 9، ص 139.
[28]. ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول‏، ص 37.
[29]. طبرسى، مکارم الأخلاق‏، ص 221.
[30]. حلى‏، عدة الداعی، ص 89.
[31]. بذرافشان، صد حکایت تربیتی، ص 18.

# تربیت کودکان تربیت اسلامی تربیت اسلامی دختر دختر پدر، دختر، تربیت دختر 4 نظر »
مناظرات علمی امام صادق علیه السلام با ابوحنیفه
ارسال شده در 26 خرداد 1399 توسط زلال نور در احادیث

از امام صادق (علیه السلام) مناظرات متعددی نقل شده. یکی از مناظرات آن حضرت با ابوحنیفه رئیس مذهیب حنفی اهل سنت است که در قالب پرسش و پاسخ‌هایی  میان آن حضرت و ابوحنیفه نقل شده است . در این نوشته به دو مناظره آن حضرت با ابوحنیفه اشاره شده است.

 مسئله قیاس
عبدالله بن شبرمه همراه ابوحنیفه، امام صادق (علیه السلام) را ملاقات کرد. امام صادق (علیه السلام) از عبدالله پرسید: این کیست که همراه تو است؟ پاسخ داد: مردی بصیر و مخلص در امر دین است. فرمود: نکند همان کسی است که امر دین را به “رای خویش” قیاس می‌کند؟ پاسخ داد: آری. امام صادق (علیه السلام) رو به ابوحنیفه کرد و پرسید: نامت چیست؟ گفت: نعمان. فرمود: نعمان! آیا سرت را با بدنت قیاس می‌کنی؟ گفت: خیر، چگونه سرم را قیاس کنم؟! فرمود: سخن نیکویی گفتی. آیا می‌دانی راز شوری آب چشم، تلخی ماده درون گوش، گرمی آب بینی و گوارایی آب دهان چیست؟ گفت: خیر. فرمود: سخن نیکویی گفتی! آیا می‌دانی کدام کلمه اولش، کفر و آخرش، ایمان است؟

ابن شبرمه گفت:

یا بن رسول الله! پاسخ پرسش‌هایی را که مطرح کردی، برایمان بگو. فرمود: پدرم از جدم برایم نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:

خداوند متعال بر حسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، شوری را در دو چشم انسان قرار داد؛ زیرا آن دو چرب‌اند. اگر شوری را در چشمان آدمی قرار نداده بود، چشمان آدمی ذوب می‌شد.
خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، تلخی را در دو گوش او قرار داد تا پرده و مانعی برای ورود حشرات به درون گوش باشد. حشره وقتی با این مادی تلخ روبه‌رو می‌شود، از گوش خارج می‌شود.
خداوند متعال برحسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، گرمی را در بینی انسان قرار داد؛ زیرا انسان با بینی خویش بو را استشمام می‌کند. اگر بینی انسان گرم نبود، سر و مغز انسان بدبو می‌شد.
خداوند متعال بر حسب فضل و بخشایشش بر فرزند آدم، گوارایی را در لبان انسان قرار داد؛ زیرا به وسیلی آنها غذا می‌خورد و شیرینی غذا را حس می‌کند.
ابن شبرمه گفت: از آن کلمه‌ای که اولش، کفر و آخرش، ایمان است، بگو. فرمود: هنگامی که عبد می‌گوید: “لا إله”، همانا کافر است و هنگامی که “الاّ الله” می‌گوید، او مؤمن است.سپس رو به ابوحنیفه نمود و فرمود:

ای نعمان! پدرم از جدم رسول خدا(ص) برایم نقل کرد که فرمود: اول کسی که امر دین را به رأی خویش قیاس کرد، ابلیس بود. خداوند به او فرمود: به آدم سجده کن! گفت: من بهتر از اویم؛ مرا از آتش و او را از خاک آفریدی. پس هرکس دین را به ریی خویش قیاس کند، روز قیامت با ابلیس همنشین می شود، چون در قیاس از او تبعیت کرده است.
آنگاه فرمود: کدام یک عظیم‌تر است؛ قتل نفس یا زنا؟ ابوحنیفه پاسخ داد: قتل نفس. فرمود: خداوند در قتل نفس، دو شاهد را پذیرفته و در زنا، جز چهار شاهد را نمی‌پذیرد.
سپس فرمود: کدام یک عظیم‌تر است؛ نماز یا روزه؟ پاسخ داد: نماز. فرمود: پس چگونه است که زن حائض باید روزه‌اش را قضا کند، اما نمازش قضا ندارد؟ وای برتو! از خدا بترس و دین را با رأی خود قیاس نکن.(۱)

 

علم به اختلافات

ابوحنیفه نقل می‌کند:وقتی منصور عباسی به حیره آمد، مرا به حضور خویش طلبید و گفت: ای ابوحنیفه! مردم به جعفر بن محمد روی آورده و فتنه کرده‌اند. برایم تعدادی از آن پرسش‌ها و مسائل دشوارت را آماده کن. من هم برایش چهل پرسش و مسئله دشوار تهیه کردم. روز دیگری که جعفر بن محمد در حضورش بود، بنا بر خواست منصور به دیدنش رفتم. جعفر بن محمد در کنارش نشسته بود.
هنگامی که نگاهم به آنها افتاد، از هیبت جعفر بن محمد حالت خوفی بر من مستولی شد که از دیدن منصور چنان نشده بودم. سلام کردم و در کنارشان نشستم. منصور رو به جعفر بن محمد کرد و از او پرسید: ای اباعبدالله! آیا این مرد را می‌شناسی؟ وی پاسخ داد: بله، او ابوحنیفه است. او نزد ما می‌آید. سپس منصور به من گفت: ای ابوحنیفه! از مسائل و پرسش‌هایت بیاور و از اباعبدالله بپرس.
من پرسیدن را آغاز نمودم و او در پاسخ به هر پرسش و مسئلی من، می‌گفت: شما در این مسئله چنین می‌گویید، اهل مدینه چنان می‌گویند و ما اهل بیت این گونه می‌گوییم. آرای او گاهی موافق با آرای ما و گاهی موافق با اهل مدینه بود و گاهی نیز با هر دوی ما مخالف بود. من چهل مسئلی خویش را پرسیدم و او به تمامی آنها پاسخ داد.

ابوحنیفه پس از نقل این رویداد، می‌گوید:

آیا این چنین نیست که ما روایت می‌کنیم که عالم‌ترین مردم، کسی است که داناترین آنها به اختلاف مردم باشد؟!(۲)

ابو‌حنیفه می‌گوید: در دوران امام صادق ـ علیه‌السلام ـ به حج رفتم و چون به مدینه رسیدم، به خانه آن حضرت درآمدم و به انتظار اجازه ورود در دهلیز نشستم، ناگاه کودک نوپایی بیرون آمد؛ به او گفتم: ای پسر بچه، شخص غریب که در شهر شما آید، کجا قضای حاجتکند؟ گفت: «آرام باش»، سپس نشست و به دیوار تکیه کرد و گفت: «از کنار نهرها و زیر درختان میوه و سایه‌انداز مساجد و وسط جاده دوری کن، و پشت دیواری مخفی شو و جامه را بالا زن و رو به قبله و پشت به قبله مباش، و هرچه خواهی قضای حاجت کن.» آنچه از این کودک شنیدیم، مرا به شگفت آورد. به او گفتم: نامت چیست؟ گفت: «موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب». به او گفتم: ای پسر بچه، گناه از کیست؟ در پاسخ گفت: «از سه حالت بیرون نیست: یا از خداست، که از او نیست؛ زیرا سزا نیست پروردگار بنده را به آنچه نکرده عذاب کند، و یا از خدا و بنده با هم است، و همچنین هم نیست؛ زیرا برای شریک نیرومند، سزاوار نیست که شریک ناتوان را ستم کند و یا از خود بنده است، که از اوست؛ پس اگر خدا بگذرد، از کرم اوست و اگر کیفر دهد، به‌خاطر گنه و جرم بنده است.» ابوحنیفه گوید: امام صادق ـ علیه‌السلام ـ را ملاقات نکرده و برگشتم و بدانچه شنیدم بی‌نیاز شدم.(۳)

پی نوشت:


۱ . حلیه الاولیاء، ابونعیم اصفهانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج۳، ص۱۹۶ و ۱۹۷، چ۴، ۱۴۰۵ق.
۲ . طبقات الحنفیه ی، عبدالقادر بن ابی الوفاء، ج۱، ص۴۸۶؛ تاریخ‏ الاسلام، ذهبی، ج‏۹، ص۸۸-۹۰؛ سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۶، ص۲۵۸.

۳٫ بحرانی، تحف العقول، اسلامیه، ص۳۴۳، کتابفروشی اسلامیه،۱۳۵۴ش .

منبع: فرهنگ کوثر ۸۶  (بخشی از مقاله محمد حسین پور امینی)

امام-صادق اوحنیفه مسئله-قیاس مناظرات-امام-صادق مناظره-علمی 4 نظر »
مناظرات امام صادق(ع) در عصر برخورد اندیشه ها و عقاید علمی
ارسال شده در 26 خرداد 1399 توسط زلال نور در احادیث

عصر امام صادق (علیه السلام)، عصر برخورد اندیشه ها، آراء و عقاید علمی بود.
در این زمان، نشاط علمی فوق العاده ای در جامعه اسلامی پیدا شد. محیط صددرصد مذهبی، ورود نژادهای مختلف به دین اسلام با سابقه علمی و فکری و احساس اخوت و برادری در میان این گروه های مسلمان، سه عامل مهم برای ایجاد شور و نشاط علمی بودند. ذکر اسامی چهار هزار شاگرد برای امام صادق (علیه السلام)، در تاریخ مؤیّد همین مطلب است. امام (علیه السلام) با تشکیل دانشگاه و حوزه علمیه و تربیت شاگردانی ارزشمند در برابر سیل هجوم عقاید انحرافی ایستاد تا از اسلام واقعی دفاع کند.

از فعالیت های علمی امام صادق (علیه السلام) انجام مناظرات علمی بود که یا شخصا انجام می داد و یا به شاگردان خویش محول می کرد.در این مختصر به چند مناظره از حضرت اشاره می کنیم.

محکوم شدن کسی که ادعای خدایی می کرد
شخصی به نام «جعفر بن درهم» به بدعت گذاری و مخالفت با اسلام معروف بود و طرفدارانی را نیز با خود همراه نمود.او روزی مقداری خاک و آب در میان شیشه ای ریخت، پس از چند روز حشرات و کرم هایی میان آن شیشه پدیدار شد. آن گاه به میان مردم آمد و ادعا کرد که این حشرات و کرم ها آفریده من است؛ زیرا من سبب پیدایش آن ها شده ام، بنابراین من آفریدگار آن ها هستم!

گروهی از مسلمانان این موضوع را به امام صادق (علیه السلام) خبر دادند. آن حضرت فرمود: به او بگویید تعداد حشرات داخل شیشه چقدر است؟ تعداد نر و ماده آن ها چقدر است؟ وزن آن ها چقدر است؟ و از او بخواهید که آن ها را به شکل دیگری تغییر دهد؛ زیرا کسی که خالق آن ها است، توانایی تغییر شکل آن ها را نیز خواهد داشت.آن گروه با طرح همین پرسش ها با آن شخص مناظره و وی را محکوم کردند.

مناظره با ابو شاکر دَیصانی دهری
ابو شاکر، از پیشوایان مکتب مادّی گرایی، روزی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و گفت: پدران تو مردمی دانشمند و با اندیشه های درخشان بودند، تو که از چنان نسلی پدید آمده ای، و امروز در آسمان دانش چون آفتاب می درخشی به من پاسخ بده: ما اعتقاد داریم که جهان ازلی است و آغاز ندارد و قدیم است. شما که جهان را حادث می شمارید، چه دلیل عقلانی برای آن دارید؟

امام (علیه السلام) با مهربانی و آرامش، تخم مرغی را از زمین برداشت و فرمود: می دانید این چیست؟ جواب داد: تخم مرغ است.

امام فرمود: خوب نگاهش کنید، در زیر این پوست نقره فام، دو مایع غلیظ تکوین یافته که از چهار طرف زرده ای همچون زر مذاب را در میان گرفته است. جواب داد: آری چنین است!

امام فرمود: ما امروز این تخم مرغ جامد و ساکن و بی حس و حال را در زیر بال های گرم مرغی می گذاریم، و در پایان چند روز، این تخم مرغ از هم می شکافد و از میان سفیده و زرده اش طاووسی رنگین پروبال سر در می آورد، چنین نیست؟ جواب داد: آری چنین است.

امام ادامه داد: این تخم مرغ تا دیروز وجود خارجی نداشت. از نطفه پرنده نر در دل پرنده ماده تکوین یافته و پس از چندی طاووسی که اکنون وجود خارجی ندارد از میانش بدر می آید. آیا با این همه می توانیم این تخم مرغ یا جوجه را ازلی و قدیم بنامیم؟! این تخم مرغ و طاووس و آنچه در جهان مشاهده می کنید، اجزایی نیستند که در مقام کل، وجود عالم را تشکیل می دهند و تاریخ همه آن ها به روزی بر می گردد که اصلاً وجود نداشته اند. این جهان اگر قدیم و ازلی بود، باید اجزائش از قدیم وجود می داشتند. باید کوهش، دشتش، صحرایش، نهرش، دریایش، همه چیزش، یا خودش که جز این چیزها نیست، در عالم موجود می بودند. باید تخم مرغش همیشه تخم مرغ بود. جوجه اش همیشه مستغنی از وجود تخم مرغ، بال و پر می افراشت، این جاست که به حدوث جهان پی می بریم.

ابو شاکر که در مقابل استدلال ساده ولی بسیار عالمانه و عمیق امام اظهار عجز می نمود، گفت: همین طور است، بسیار روشن و نیکو گفتی. آن گاه گفت: پرسش دیگری دارم و گفت: چشم های ما می بیند، گوش های ما می شنود، ذائقه ما مزه را حس می کند، و بویایی ما بوها را می یابد و بوی بد و خوب را تشخیص می دهد. معنای این حواس چیست؟ این حواس ما را به این حقیقت نزدیک می سازد که ملاک حقیقت در جهان، ادراک های ماست. پس آنچه را که ما با حواسّ مادی خود نمی توانیم ادراک کنیم، موهومی بیش نیست، آیا جز این است؟

امام فرمود: این طور نیست. این طور نیست… ابا شاکر می دانی چرا؟

آنچه را از حواس پنجگانه تعریف کردی، جز وسیله بی حس و حال نیست… چشم وسیله دیدن، گوش وسیله شنیدن، زبان واسطه درک مزه ها و پوست مخصوص لمس و بینی برای استشمام است. ما درخت را با ارّه و تبر می برّیم.

اما ملاک بریدن درخت تنها ارّه و تبر نیست، و تا دستی به ارّه و تبر نچسبد تا نیرویی این فلز تیز و صیقل شده را تکان ندهد خود به خود نمی تواند گیاهی را فرو اندازد تا چه رسد به درختی. آن چنان که ظلمت را بی چراغ نشاید پیمود، این اسباب پنجگانه را نیز بدون نیروی معنوی و الهی نمی توان به کار انداخت. نیرویی که از فیّاضی بخشنده، قدرت و توان می گیرد.

مناظره با زندیق
در ادبیات دینی زندیق فردی است که به خدا اعتقادی ندارد و جهان را بر پایه ماده می داند.

زندیقی، نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و درباره برخی مسائل سؤالاتی مطرح کرد.

دیدن خدا، اثبات این که پیامبران فرستاده خداوند هستند، منشأ خلقت موجودات، ازلی یا ابدی بودن اشیاء و… سؤالاتی است که این فرد از امام (علیه السلام) پرسید و حضرت نیز با جواب های زیبا و محکم و متقن به آن ها پاسخ داد. بخشی از این مناظره به قرار زیر است:

زندیق از امام پرسید: چگونه مردم خدای را عبادت می کنند، در حالی که او را ندیده اند؟

امام فرمود: دل ها خدا را با نور ایمان می بینند، و خردها با بیداری شان او را مانند امور آشکار ثابت می کنند، و دیدگان با دیدن زیبایی ترکیب و استواری جهان او را می بینند. از طرفی پیامبران و آیاتش و کتاب ها و محکماتش وجود او را اثبات می کنند، و دانشمندان از نشانه هایش بر عظمت او بی آن که دیده شود بسنده کرده اند.

زندیق: آیا خداوند نمی تواند خود را بر مردم بنمایاند تا او را ببینند تا بعد از آن با یقین کامل عبادت شود؟

امام (علیه السلام) فرمود: برای امور محال پاسخی نیست.

زندیق: از کجا پیامبران و فرستادگان را اثبات می کنی؟

امام فرمود: وقتی که ثابت کردیم خالقی صانع و متعالی وجود دارد، و این صنع حکیم است، روا نیست که آفریدگانش او را نظاره کنند و بر او دست سایند و او با خلایقش مباشرت کند و آنان نیز با او مباشرت کنند. او به آنان نیازمند باشد و آنان نیز بدو نیازمند باشند.

ثابت شد که خداوند بندگانی را سفیران خود گرفت که مردم را به مصالح و منافع خویش و چیزهایی که پایداری ایشان در آن ها است و فنایشان در ترک آن ها، دلالت کنند. پس وجود آمران و ناهیان از جانب خداوند حکیم و دانا در میان مخلوقاتش ثابت شد. در این جا ثابت می شود که برای مخلوقات معبرانی هستند؛ آنان پیامبران و برگزیدگان خلق اویند؛ حکیمانی که به حکمت تأدیب شده و از جانب او مبعوث گشته اند، در احوال مردم با آنان شریکند.

زندیق: خدا، موجودات را از چه خلق کرد؟

امام (علیه السلام) فرمود: از هیچ.

زندیق: چگونه شی ء از لا شی ء به وجود می آید؟

امام (علیه السلام) فرمود: اشیاء از چند وجه برون نیستند. یا از چیزی خلق شده اند و یا از غیر چیزی. پس اگر از چیزی خلق شده اند، آن چیز قدیم است، و قدیم، حادیث نیست و تغییر نمی کند، و یا این که این شی ء جوهری واحد و رنگی واحد باشد، در این صورت این رنگ های مختلف و این جوهرهای فراوان و موجود در این جهان از انواع و اقسام گوناگون چگونه پدید آمده اند؟ اگر چیزی که از آن اشیاء پدید می آید زنده باشد مرگ از کجا آمده است؟ و اگر چیزی که از آن اشیاء پدید می آید مرده باشد، پس حیات از کجا آمده است؟ و نیز ممکن نیست از زنده و مرده پدید آمده باشند؛ زیرا زنده تا هنگامی که زنده است، از او، مرده پدید نیاید و نیز میّت نمی تواند قدیم باشد؛ چرا که همواره مرگ ملازم با اوست و مرده نه قدرتی دارد و نه بقایی.

زندیق: این سخن از کجا آمده است که اشیاء ازلی هستند؟

امام (علیه السلام): این سخن کسی است که گرداننده اشیاء را انکار کرده و پیامبران و سخنان آنان و انبیاء و اخباری را که از آن خبر داده اند، دروغ پنداشته و کتاب هایشان را خرافه خوانده و برای خود دینی مطابق با آرا و خواسته های خویش وضع کرده است. اشیاء از گردش فلک بدانچه در آن است، بر حدوث خود دلالت دارند.

نکته جالب و آموزنده در این مناظره و نظایر آن از ائمه اطهار (علیهم السلام) آن که انسان باید برای سؤالات فطرت حقیقت جوی خویش در جست جوی پاسخ باشد و از کنار آن به سادگی عبور نکند.

بسیاری از این سؤالات به نظر ساده می آیند ولی با دقت در آن در می یابیم که این سؤالات مهم و برخورد منطقی و علمی با آن خواست فطری هر بشر است.

مناظره با عبدالملک
عبدالملک مصری منکر خدا بود. وی اعتقاد داشت جهان خود به خود به وجود آمده است. او برای اثبات ادعای خود، به مکه سفر کرد تا امام را - که برای حج به مکه آمده بود - پیدا کند.

او حضرت را در مسجد الحرام یافت. در ابتدای ملاقات برخورد وی با امام تند و زننده بود، امّا امام با ملایمت و رفتار منطقی بحث و مناظره را چنین آغاز کرد:

نامت چیست؟ گفت: عبدالملک (بنده سلطان)

امام فرمود: این مَلِکی که تو بنده او هستی - آن گونه که از نامش بر می آید - از حاکمان زمین است یا آسمان؟ وانگهی، پسر تو بنده خداست، بگو بدانم، او بنده خدای آسمان است یا بنده خدای زمین؟ هر پاسخی که بدهی محکوم هستی!

او چیزی نگفت. هشام بن حکم که در آنجا حاضر بود به عبدالملک گفت: «پس چرا جواب امام (علیه السلام) را ندادی؟» چهره عبدالملک از سخن هشام درهم شد، امام (علیه السلام) با کمال ملایمت به عبدالملک فرمود: صبر کن تا طواف من تمام شود. آن گاه نزد من بیا تا به گفت گو بنشینیم.

پس از اتمام طواف، مناظره این گونه آغاز شد.

امام (علیه السلام): آیا قبول داری که زمین زیر و رو و ظاهر و باطن دارد؟

عبدالملک: آری

امام: آیا زیر زمین رفته ای؟

عبدالملک: خیر

امام: پس چه می دانی زیر زمین چیست؟

عبدالملک: چیزی از زیر زمین نمی دانم، امّا گمان می کنم که در زیر زمین چیزی وجود ندارد.

امام: گمان و شک، یک نوع درماندگی است.

عبدالملک: خیر

امام: آیا می دانی در آسمان چه می گذرد و چه چیزها در آن وجود دارد؟

عبدالملک: خیر

امام: عجبا! تو که نه به مشرق رفته ای، و نه به مغرب، نه به داخل زمین فرو رفته ای و نه به آسمان بالا شدی و نه بر صفحه آسمان عبور کرده ای تا بدانی در آنجا چیست و با آن همه جهل و نا آگاهی، باز منکر می باشی، آیا شخص عاقل چیزی را که به آن ناآگاه است انکار می کند؟

عبدالملک: تاکنون هیچ کس با من این گونه سخن نگفته است.

امام: بنابراین تو در این مسئله، شک داری، که شاید چیزهایی در بالای آسمان و درون زمین باشد، یا نباشد؟

عبدالملک: آری شاید این چنین باشد.

امام: کسی که آگاهی ندارد، بر کسی که آگاهی دارد، نمی تواند برهان و دلیل بیاورد. ای برادر مصری! از من بشنو و فرا گیر، ما هرگز درباره وجود خدا شک نداریم. مگر تو خورشید و ماه و شب و روز را نمی بینی که در صفحه افق آشکار می شوند و به ناچار در مسیر تعیین شده خود گردش کرده و سپس باز می گردند، و آن ها در حرکت مسیر خود مجبور می باشند، اکنون از تو می پرسم: اگر خورشید و ماه نیروی رفتن (اختیار) دارند پس چرا باز می گردند؟ و اگر مجبور نیستند پس چرا در شب روز نمی شود و به عکس، روز، شب نمی شود.

ای برادر مصری! همه مجبور و ناگزیرند. چرا آسمان بر زمین نمی افتد؟ و چرا زمین از بالای طبقات خود فرو نمی آید و به آسمان نمی چسبد و موجودات روی آن به هم نمی چسبند؟

هنگامی که استدلال های محکم امام (علیه السلام) به این جا رسید، عبدالملک از شک و تردید، به یقین رسید و در حضور امام (علیه السلام) ایمان آورد و گواهی به یکتایی خدا و حقانیت اسلام داد. سپس از حضرت خواست او را به عنوان شاگرد بپذیرد!

امام (علیه السلام) به هشام بن حَکَم فرمود که او را نزد خود ببرد و احکام اسلامی را به وی بیاموزد.

 پی نوشت ها:
1. سفینة البحار، ج 1، ص 157.

2. اصول کافی، ج 1، ص 180.

3. اصول کافی، ج 1، ص 72.

جعفربن-درهم زندق علم-ائمه مناظرات-امام-صادق مناظره نظر دهید »
گلچین مداحی شهادت امام صادق(علیه السلام)
ارسال شده در 26 خرداد 1399 توسط زلال نور در احادیث, زندگینامه, ویژه نامه ها(موضوعات پیشنهادی), شیعه شناسی, ۱۴ معصوم, روضه

بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم

 در دین و علم این همه منصب نداشتیم

نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم

ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم

 آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است

 از فيض قال باقر و از قال صادق است

 با گوشه نگاه تو زائر درست شد

با روضه خوانی تو شعائر درست شد

از ذوق توست این همه شاعر درست شد

 از قطره ای ز علم تو جابر درست شد

هرکس بدون توست به محشر معطل است

 توحید ما طفیلی درس مفضل است

درهاي شهر علم به دست تو باز شد

اسلام پاي مكتب تو سرفراز شد

 از شرق و غرب با تو جهان بي نياز شد

اصلي ترين وصيت تو بر نماز شد

در فكر شيعه بود هميشه دل شما

 ماييم از اضافه آب و گل شما

شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود

از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟

دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود

مثل علی همیشه به چشم تو خار بود

پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی

بیش از سه چار شیعه تنوری نداشتی

خفاش هاي نیمه شب تار آمدند

تو در نماز، در پی پیکار آمدند

مانند دزد از سر دیوار آمدند

اینگونه در مدینه همه بار آمدند

بر روی خاک از نفس افتاده می کشند

اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند

در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت

 آتش گرفته است دري در برابرت

اما نبود پشت در خانه همسرت

پیچیده است ناله “ای وای مادر"ت

 

این حال و روز و صحنه برای تو آشناست

در کوچه پابرهنه… برای تو آشناست

 

در کوچه دست بسته… علی بود و فاطمه

تنها ، غریب، خسته… علی بود و فاطمه

 

در بین خون نشسته… علی بود و فاطمه

 با پهلویی شکسته… علی بود و فاطمه

 

آنكه فرشته بود پي هم نشيني اش

 آمد به گوش ناله فضه خذینی اش

 

 

شعری درباره شهادت امام جعفر صادق

 

غمزده شد دل هر عاشق ، در عزای امام ِ صادق

واویلا واویلا واویلا

جان عالم ز غم بر لب شد ، عزای رئیس مذهب شد

 

دهم با سوز سلامش ، دین شده زنده از کلامش

خانه اش بسوزد واویلا ، ذکر اودر آتش یا زهرا

در آتش دیده گریان کرده ، یاد شام ِ غریبان کرده

طراحی وچاپ کارت ویزیت/بهترین قیمت وکیفیت
باکس های همه کاره / مقاوم وقابل شستشو
 

یاد بچه های بی بابا ، یاد کعب نی های اعدا

یاد آن سر ِ از تن جدا ، آن سر ِ به روی نیزه ها

یادِ آن قلوب شکسته ، یاد آن نماز نشسته

 

در عزای ولیّ سرمد ، عطر ناب شهیدان آمد

یازهرا یازهرا یازهرا

عزیزان دل خاص و عام ، شهیدان غوّاص و گمنام

لاله های پرپر السّلام ، عزیزان رهبر السّلام

 

حالتان نینوایی باشد ، عطرتان کربلایی باشد

بین تشییعتان گریانیم ، غصه دار ِ شه عطشانیم

تن ِ پاک عزیز زینب ، گشته تشییع به زیر مرکب

 

 

نوحه شهادت امام جعفر صادق (ع)

 

مُصحف ناطق،حضرت صادق

جان فدایت،دل برایت،مرثیه خواند

جانِ پیغمبر،آیهٔ کوثر

در عزایت،دل برایت،مرثیه خواند

حُجّت داور هستی و حقیقتِ عنایتی

برای خَلقِ عالَمین،طَلیعهٔ هِدایتی

ای آبروی دنیا،عصمت حیّ اعلا

نور دو چشم زهرا،یا مولا

مولا امامِ صادق…

 

ما به لُطفِ حَق،وَ شما آقا

زنده ایم از بَرْکتِ این قالَ صادق ها

آرزو داریم،که چُنان خوبان

جمله باشیم رَهرُوانِ وادیِ تقویٰ

باید شود به کامِ ما،بَندگی اَحلا مِنْ عَسَل

قدم نَهیم به جادهٔ،دانش و اِخلاصِ عَمَل

اگر چه غرقِ آهیم،با شهدا همراهیم

دعا کن آقا ما را،یا مولا

مولا امامِ صادق…

 شد مدینه در،سوگِ جانسوزَت

غرقِ حُزن و ماتم و غم آه و واویلا

فاطمه نالد،در عزای تو

مادرانه با قدِ خم آه و واویلا

پاره جگر شدی تو در،راهِ هدایتِ بشر

مرثیه خوانِ تو شده،فاطمه با دو چشمِ تر

قرآن ناطق مولا امامِ صادق مولا

قتیل ظلمِ اَعدا،واویلا

مولا امامِ صادق… 

نمایش فایل های پیوست:

  • _-_.mp3 (4.9 مگابایت)
  • _-_-1.mp3 (6.9 مگابایت)
  • _-_-2.mp3 (5.7 مگابایت)
  • _-_-3.mp3 (8.0 مگابایت)
شهادت-امام-صادق مداحی میثم مطیعی نظر دهید »
چه کسی محبوب دلهای مفاسد اقتصادی کلان است؟؟
ارسال شده در 22 خرداد 1399 توسط زلال نور در بصیرت سیاسی

​مردم رفیق دارند، ما هم رفیق داریم 

? #اکبر_طبری معاون اجرایی سابق آیت الله صادق لاریجانی در حین محاکمه خیلی پُررو می‌گوید: ما ۳۵ سال دوستیم، من اگر بجای ۸ میلیارد، ۸۰۰ میلیارد بخوام هم میدن. اگه بخوام کل لواسون رو بنام بکنند، می‌کنند.

اگه هر کارخانه بخوام بنام کنن، میکنن!

?این سطح از اعتماد به نفس و قلدری در دادگاه جلوی قاضی و دوربین‌ها و افکار عمومی خیلی عجیب است. برخی متهمین وقتی فکر می‌کنند کارشان تمام است خیلی بهم می‌ریزند، مدام عرق می‌کنند، به لکنت زبان می‌افتند، اما طبری هیچ! با قلدری و اعتماد به نفس میگه، دوستیه آقا! شما رفیق نداری من چه کنم!

?متهمینی که سالهای سال با هم رفیقند در دادگاه علیه هم حرف میزنند. هرکس میخواهد خودش را نجات دهد. اما طبری اینگونه نیست! او از رفقای خود حمایت می‌کند از مرام و معرفت آنها تعریف می‌کند! براستی چرا؟

?نظر شما چیه دوستان؟ واقعاً به یک شخصیت‌شناسی و روانشناسی نیاز داریم.

اکبر_طبری رئیسی قوه_قضاییه_نجفی_دادگاه مفاسد_اقتصادی 6 نظر »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 796

آخرین مطالب

  • شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • *غذاتون سرد نشه*
  • مستحب است؛ شد، شد؛ نشد، نشد
  • دانی چرایی حجاب را  ؟؟؟؟؟
  • سفری که پر ماجرا شد
  • سردار حجازی را بیشتر بشناسیم
  • جنگ احزاب در پیش است
  • آیا "سیزدهم فروردین" نحس است؟
  • یَنْهَى وَلاَ ینْتَهِیَ، وَیأْمُرُ بِمَا لاَ یَأْتِیَ
  • شب نیمه شعبان، اولین شب قدر و مقدمه شب‌های قدر ماه رمضان است.

آخرین نظرات

  • حسنا  
    • یک لقمه عشق
    در مبانی حجاب در قرآن
  • حسنا  
    • یک لقمه عشق
    در دلواپسی مردان غربی برای زنان چادری
  • آفتاب مهربانی  
    • آفتاب مهربانی
    در شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • حسن کریمی صدیق  
    • http://hasankarimisedegh@gmail.com>
    در جنگی که فقط ۳ ساعت طول کشید!!!!!
  • محدثه در دیزی_سفالی_در_فر (آبگوشت سنتی ایرانی) 
  • رهگذر در داستان طلبه ای که 15سال نان خشک میخورد 
  • دیگچه  
    • https://digche.com>
    در *غذاتون سرد نشه*
  • آریاپی  
    • https://www.youtube.com/channel/UCCoJEao2WNpfdxSxkK9N2Bg>
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • دفتر ترجمه رسمی  
    • https://parsistrans.com/>
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • رامین  
    • http://yahoo.co.jp>
    در "لن ترانی"سه بیت، سه نگاه، سه برداشت
  • بویکا  
    • https://worldbook.blogix.ir/>
    در شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • آشنا  
    • شب های بی ستاره
    • حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها )
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • زلال نور  
    • زلال نور
    • معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا‌سلام.الله علیها شوش
    در طرز تهیه لواشک غوره
  • شادی  
    • https://shadima.com/>
    در طرز تهیه لواشک غوره
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در *غذاتون سرد نشه*
  • یاس کبود  
    • یاس کبود
    در مستحب است؛ شد، شد؛ نشد، نشد
  • شكوفه چين  
    • آسمان
    در *غذاتون سرد نشه*
  • مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار  
    • مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار
    در *غذاتون سرد نشه*
  • Shafiee در ذکر علی عباده
  • زلال نور  
    • زلال نور
    • معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا‌سلام.الله علیها شوش
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

زلال نور

زلال نور گستره ای است به پهنای زلالیت نور برای رسیدن به آرامش ناب الهی
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • احادیث
  • زندگینامه
  • ویژه نامه ها(موضوعات پیشنهادی)
    • محرم
    • فاطمیه
    • ماه رمضان
  • طب سنتی و اسلامی
  • بهجت خوبان
  • شایعه
  • احکام
  • شعر
  • امام موعود
  • با شهدا
  • خبرنامه
  • سخنرانی
    • حجت السلام انصاریان
    • خطبه آغازین
    • پی نوشت های سخنرانی
    • حجت السلام قرائتی
    • حجت السلام فرحزاد
    • حاج آقا پناهیان
  • مطلب روز
  • نماز
    • پی نوشت ها
    • آثار و اسرار نماز
    • ارزش نماز واجب
    • افعال و اذکار نماز
    • اهمیت نماز جماعت
    • حضور قلب و کمال نماز
    • اهمیت وقت نماز
    • نماز معصومین
    • نماز در خانواده
    • نماز شب
    • نماز جمعه
    • اهمیت نماز مستحبی
    • اهمیت وجایگاه مسجد
    • شهدا و نماز
  • همراه با زائران حسین.علیه السلام
  • حکایت
  • پاسخ به شبهات
  • تغذیه سالم
  • شیعه شناسی
  • ۱۴ معصوم
  • پرسش و پاسخ طبی
  • روضه
    • توسل
  • مناجات نامه ی آیت الله حسن زاده آملی
  • تفسیر
    • پی نوشت های تفسیر
  • کودکانه
  • معادشناسی
  • داستانهای مفید
  • ادعیه
  • مدافعان حرم
  • توحید مفضل
  • مناجات
  • بصیرت سیاسی
  • غدیریه
  • شبهات محرم
  • سبک زندگی عاشورایی
  • آیینه خدا
  • (مطالب روز-بیانات رهبری-احادیث
  • شمش الشموس
  • سی شب-سی آیه
  • مطالب ناب
  • بیانات رعبری
  • به قلم خودم
  • بیانات ناب رهبر
  • وحدت حوزه و دانشگاه
  • وحدت حوزه و دانشگاه
  • انقلاب در قاب خاطرات
  • سبک زندگی و روایت الگوی زن مسلمالن در فضای مجازی
  • آشپزی
  • سواد رسانه ای
  • کلام امیر بیان(نهج البلاغه)
  • حجاب و عفاف
  • خنده حلال
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان