حدیث مفصلى از ابن عباس نقل کرده اند که :
روزى حسین گریه کنان خدمت مادرش فاطمه آمد و عرض کرد: جدم پیامبر از من سیر شده از بس که به خدمتش رفته ام ، حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) فرمود: مادرت فدایت شود مگر چه شده ؟
عرض کرد: امروز صبح برادرم حسن را به زانوى راست خود نشانید و دهان او را بوسید و مرا به زانوى چپ نشانید و از دهان من اعراض کرد زیر گلوى مرا بوسید، اى مادر بیا دهان مرا بو کن ببین بوى بدى مى دهد که جدم دهان مرا نبوسیده .
حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) فرمود: نه اى فرزندم جدت از تو ملالت پیدا نمى کند به خدا قسم بسیار شنیده ام که جدت مى فرمود: حسین از من است و من از حسین مى باشم تو در گهواره گریه مى کردى پدرم وارد خانه شد فرمود: اى فاطمه ، حسین را ساکت کن آیا نمى دانى گریه او مرا اذیت مى کند مکرر جدت مى فرمود: ((اللهم انى احبّه و احب من یحبه )) خدایا من حسین را دوست مى دارم و دوست مى دارم کسیکه حسین را دوست دارد.
حضرت فاطمه (علیهاالسلام ): دست حسین (ع ) را گرفت و حضور پیامبر(ص ) آورد و عرضکرد: بابا آیا شما نمى فرمودى حسین ریحانه من است ، آیا نفرمودى حسین زینت زمین و آسمان است ، آیا نفرمودى بوى بهشت را از حسین مى شنوم .
فرمود: بلى . عرضکرد: حسین از این رنجیده که چرا دهان او را نبوسیده اى مثل آنکه دهان برادرش را بوسیده اى فرمود در این مطلب سرّى است که مى ترسم دلت بشکند و طاقت نیاورى ، عرض کرد شما را به حق خدا سرّش را بفرما.
فرمود: اینک جبرئیل به من خبر داد که به حسن زهر مى خورانند و من محل زهر خوردن او را بوسیدم و حسین را با تیغ جفا نحر مى کنند، پس جاى نحر او را بوئیدم . همینکه حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) این قضیه را شنید بلند بلند گریه کرد و به صورت خود لطمه زد و خاک به سر کرد، فاطمه فرمود: حسین را کجا مى کشند؟ فرمود: در زمینى که آنجا را کربلا مى گویند، عرضکرد: به چه سبب او را شهید مى کنند؟ فرمود: اهل کوفه نامه هایى براى او مى نویسند که تو از جانب خدا و پیامبر خلیفه مى باشى به سوى ما بیا، همینکه مى رود او را با لب تشنه شهید مى کنند.
هر چه صدا مى زند آیا کسى هست ما را یارى کند کسى جوابش نمى دهد عاقبت او را مثل گوسفند ذبح مى کنند، برادران و فرزندان او را شهید مى کنند، سرهاى آنها را بالاى نیزه مى کنند، فاطمه فریاد برآورد پس تمام مردم به گریه درآمدند جبرئیل نازل شد یا محمد خدا به تو سلام مى رساند و مى فرماید فاطمه را ساکت کن که ملائکه آسمانها را به گریه درآورد و مى فرماید و به عزت و جلالم قسم که شیعیانى براى او خلق مى کنم که مالها و جانهاى خود را در راه عزا و زیارت او انفاق کنند، آگاه باش که هر کس او را بعد از شهادتش زیارت کند به هر قدمى که برمى دارد ثواب یک حج مقبول برایش نوشته مى شود و هر کس برایش گریه کند ملائکه اشکهاى او را در شیشه هاى بلور ضبط مى کنند و روز قیامت که مى شود و آتش جهنم شعله مى کشد به او مى گویند: اى دوست خدا بگیر این اشکى است که در مصیبت مولایت حسین ریخته اى و از آتش آزاد شدى ، پس یک قطره از آن اشکها را به آتش جهنم مى زنند آتش جهنم پانصد سال راه از آن بنده دور مى شود.
پیامبر خدا(ص ) به حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) این بشارتها را داد فاطمه سجده شکر به جاى آورد حسین عرضکرد یا جداه جزاى آنها در نزد شما چیست ؟ فرمود: من آنها را در نزد خدا شفاعت مى کنم رو به پدر بزرگوارش کرد و فرمود: شما چه مى کنى ؟ فرمود: من هم آنها را از آب کوثر سیراب مى کنم ، از برادرش امام حسن 7 پرسید شما چه مى کنى ؟ فرمود: من داخل بهشت نمى شوم مگر با آنها داخل شوم .
حضرت فاطمه (علیهاالسلام ) هم فرمود: به عزت پروردگارم قسم و به حق پدر و شوهرم من جلوى در بهشت با چشم گریان مى ایستم تا خداوند مرا شفیع آنها کند.
حضرت سیدالشهداء هم فرمود: به حق جد و پدرم قسم من هم از خدا سؤ ال مى کنم که قصرهاى آنها در بهشت مقابل قصر خودم باشد.(1)
پی نوشت : 1- ثمرات الحیوة : ج 1، ص 98
? منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام ، تالیف علی میر خلف زاده
???
آخرین نظرات