#آیتاللهناصری می فرماید:
زمانی که در نجف بودیم، حمالی در آنجا بود،روزی از یکی از محلات نجف اشرف عبور می کرد،در همان محله بچه کوچکی به پشت بام رفته بود،مادر از او غفلت کرده،بچه از بالای بام سقوط کرد. آن حمال دست هایش را بلندکرد وگفت: خدایا ! نگهش دار. کودک به آرامی روی زمین آمد. مردم دورش جمع شدند،از او پرسیدند:
چگونه به این مقام رسیدی؟
گفت:تا بحال هرچه خدا گفته،من چشم گفتم،حالا من چیزی گفتم ودعایم را مستجاب کرد.
°•کپی با ذکر #صلوات آزاد است•°
آخرین نظرات