موضوع: "شعر"
امشب به ملايك خبري تازه رسيده
لبخند نجات از نفس صبح دميده
شيطان عوض جامه دل خويش دريده
اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده
قلب مکه می تپد بی اختیار
مکه سرتا پا غرور و افتخار
رخت نو پوشیده بر تن روزگار
در دل او شادمانی بی شمار
آقاي من
قرار نيست فقط غروبهاي پنجشنبه تا غروب جمعه سراغت را بگيريم
قرار نيست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشيم
آري
شنبه هم ميشود از دوريت ناله سر داد
يکشنبه هم ميشود انتظارت را کشيد
آخرین نظرات