هرکه خواهد با حسین گیرد تماس
ابتدا باید شود زینب شناس
لال گردد آن زبانهای عناد
دخت حیدر کی ز سر معجر بداد
ترس دشمن از حجاب زینب است
حفظ چادر انقلاب زینب است
عارفان را نقش ماتم زینب است
عمه مولای عالم زینب است.
هرکه خواهد با حسین گیرد تماس
ابتدا باید شود زینب شناس
لال گردد آن زبانهای عناد
دخت حیدر کی ز سر معجر بداد
ترس دشمن از حجاب زینب است
حفظ چادر انقلاب زینب است
عارفان را نقش ماتم زینب است
عمه مولای عالم زینب است.
از دست نیزه دار دلم بارها شکست
از دختران تو چقدر دست و پا شکست
دروازه غلغله ست به دادم برس حسین
بین سروصدا کمرم بی صدا شکست
مارا شناختند ولی خیره میشدند
قلبم ز چشم طایفه ای آشنا شکست
زخم عمیق روی سرم را نگاه کن
باور نمیکنی که بگویم کجا شکست
من محو پیچ و تاب سرت روی نی شدم
سنگی به من رسید و سرم بی هوا شکست
پیر زنی تمام تنم را سیاه کرد
آنقدر با عصا به تنم زد عصا شکست
یک عده دور محمل ما مست کرده اند
بغض گلوی قافله را خنده ها شکست
نان بین کودکان حرم پخش میکنند
خیرات اهل شهر غرور مرا شکست
هرکس رسید چنگ سوی معجرم کشید
با ناسزا وقار مرا بی حیا شکست
از دست نیزه دار دلم بارها شکست
از دختران تو چقدر دست و پا شکست
دروازه غلغله ست به دادم برس حسین
بین سروصدا کمرم بی صدا شکست
مارا شناختند ولی خیره میشدند
قلبم ز چشم طایفه ای آشنا شکست
زخم عمیق روی سرم را نگاه کن
باور نمیکنی که بگویم کجا شکست
من محو پیچ و تاب سرت روی نی شدم
سنگی به من رسید و سرم بی هوا شکست
پیر زنی تمام تنم را سیاه کرد
آنقدر با عصا به تنم زد عصا شکست
یک عده دور محمل ما مست کرده اند
بغض گلوی قافله را خنده ها شکست
نان بین کودکان حرم پخش میکنند
خیرات اهل شهر غرور مرا شکست
هرکس رسید چنگ سوی معجرم کشید
با ناسزا وقار مرا بی حیا شکست
در مسیر کوفه و شام
اَلا ای سر، فدای خون خشک گردنت گردم
توصحرا گَرد، من قربان صحرا گَردنت گردم
تنت در کربلا تنها، سرت بر نیزه ها با ما
به دنبال سرت آیم، به قربان تنت گردم
ترا عریان به خاک کربلا بنهاده و رفتم
نشد از تار و پود هستیم پیراهنت گردم
هلال من، هلالی شد قدم از غم، بیا تا من
شبی پروانه شمع جمال روشنت گردم
زهر بام و درت سنگی به استقبال می آید
بیا بنشین به دامانم که با جان، جوشنت گردم
تو خورشید بلند عشقی و از دست ما بیرون
بیا یک نیزه پایین تر که دست و دامنت گردم
چو افکندی مرا از خطبه خواندن لب فروبستی
بخوان قرآن که من قربان قرآن خواندنت گردم
بشوق باتو بودن، از مدینه من سفر کردم
ندانستم که باید همسفر با دشمنت گردم
سیدرضا مؤید
حاج محمد طاهري از مداحان اهل بيت، شب گذشته در مراسم شام غريبان در حسينيه امام خميني (ره) شعري را خواند که چندين اشاره جالب داشت. از مذاکرات هسته اي و توافق برجام گرفته تا شهادت جمعي از هموطنانمان در منا و شهادت سردار حسين همداني.
متن اين شعر از اين قرار بود:
اي مرغک عاشق، پر پرواز طلب کن/ تا چند چنين لانه به هر بام گرفتن؟
تا چند سرا از قفس دام گزيدن؟/ تا چند سراغ هوس خام گرفتن؟
اي دل بطلب وعده ديدار چه زيباست/ آرام دل از يار دلارام گرفتن
فرمود که بايد دل از اين دام گرفتن/ عبرت ز دغل کاري ايام گرفتن
فرمود بترسيد که رايج شود اين بار/ مروان شدن و مرد خدا نام گرفتن
از مثل يزدي آيه تطهير شنيدن/ از آل اميه خط اسلام گرفتن
ماييم که از دست علي جام گرفتيم/ ما را چه نياز است به برجام گرفتن؟
از خدعه دشمن بهراسيم که دوا نيست/ پيغام به او دادن و پيغام گرفتن
قرباني جان را به منا بدرقه گفتن/ اينگونه ز تن جامه احرام گرفتن
يا مثل حبيب و وهب و عابد و عباس/ با سوختن جان و تن آرام گرفتن
يا همره سردار حسين همداني/ امضاي بهشت از سفر شام گرفتن
آخرین نظرات