زینب این بار خودش کرب وبلایی دارد
دشنه و راس نی و تشت طلایی دارد
سوریه گر که شده کرب وبلا باکی نیست
جنگ در زینبیه حال و هوایی دارد
شاه بیت غزل زینبیه عباس است
نام او بر همه آلام دوایی دارد
زینب این بار خودش کرب وبلایی دارد
دشنه و راس نی و تشت طلایی دارد
سوریه گر که شده کرب وبلا باکی نیست
جنگ در زینبیه حال و هوایی دارد
شاه بیت غزل زینبیه عباس است
نام او بر همه آلام دوایی دارد
خوش بحال کسانی که
هم زنجیر میزنند !!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند …
????هم سینه میزنند !!
و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند ..
????هم اشک میریزند !!
و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند ..
????هم سفره می اندازند !!
هم نان از سفره کسی نمیبرند ..
آنوقت با افتخار میگویند :
” یـا حسیـــن “
سربدارزینبم:
اصلا رقــیہ نہ، مثلاً دختــر خودتــــ
یڪ شب میان ڪوچہ بماند، چہ مےشود؟؟
اصلابدون ڪفش، توے بیابان، پیاده نہ…!!
در راه خانہ تشنہ بماند چہ مےشود؟؟
السلام علیک ﯾﺎ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ (ﻉ)
ﻧﯿﺎﺯ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻏﻢ ﺗﻮ… ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﺍﺳﺖ…!
ﺍﮔﺮ ﻏﻢ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﺪ ، ﺗﻨﻔﺴﻢ… ﻫﻮﺱ ﺍﺳﺖ…!
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻏــــــــــــــﻣﺖ ﺻﻼﺡ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ…!
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ، ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ ، بیش ﻭ ﺑﺲ است…!
ﺍﻓﺎﻗﻪ ﺍﯼ ﻧﮑﻨﺪ همنشينی ﻣـــــــــــﺮﺩﻡ…!
ﻣﺮﺍ ﺭﻓــــﺎﻗﺖ ﯾﮏ ﻋـــــﻤﺮ ﺑﺎ ﻏــــﻢ تو بس است…!
آخرین نظرات