اگر این گونه باشد که هست پس ریشه ی این همه بی اخلاقی که از در و دیوار خانه و اداره و مغازه و خیابان فرو می بارد در کجاست؟! این همه ظلم و بی عدالتی و زشتی و ناپاکی و رشوه و فساد و دزدی و کلاهبرداری و کم کاری و کم فروشی و خودخواهی و قانون گریزی و تنبلی و عافیت طلبی و بی مهری و قساوت از کجا آمده است؟! چه بر سر وجدان های اخلاقی مان آمده است؟! مگر می شود این همه وجدان اخلاقی یک جا از کار افتاده باشد؟! اصلا مگر وجدان اخلاقی به این سادگی ها از کار می افتد؟! آن هم وجدان اخلاقی ما که خیر سرمان طی صدها سال از طریق آموزه های اخلاقی و انسانی و مذهبی به جا مانده از میراث عظیم فرهنگی مان، به شکل مضاعفی غنی سازی هم شده است. آن هم نه سه درصد و پنج درصد که ده ها درصد!!
پس مشکل کجاست؟! ماجرا چیست؟!
به پرسش بالا از زوایای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان پرداخت و پاسخ های فراوان علمی و تحلیلی داد. چنان که کم و بیش داده اند و شنیده ایم. از یک منظر خاص اما پاسخ تمام پرسش های بالا فقط یک کلمه است……."توجیه".
“توجیه"، کثیف ترین حقه ی شیطانی برای سرپوش گذاشتن بر ندای درون، خطرناک ترین آفت اخلاق و بزرگ ترین دشمن انسانیت است.
“توجیه"، چشم بندی ناجوانمردانه ای است برای تطهیر و پاکسازی زشت ترین و ناموجه ترین رفتارهای انسانی در یک چشم به هم زدن.
واقعیت این است که وجدان اخلاقی داریم. خوبش را هم داریم. اما با ترفندی به نام “توجیه"، خلع سلاحش کرده ایم. خاصیتش را از بین برده ایم. و الحق که چه ماهرانه این کار را انجام می دهیم. شاید اگر “توجیه” یک رشته ی دانشگاهی بود بعضی هایمان در معتبرترین دانشگاه های جهان صاحب کرسی ثابت استادی می شدند!
از بام تا شام توجیه می کنیم. همه چیز را. همه ی خبط و خطاهایمان را. همه ی بدی ها و زشتی هایمان را. همه ی کژی ها و پلشتی هایمان را.
دانش آموز و دانشجو درس نخواندنشان را. معلم و استاد مطالعه نکردنشان را. کارگر و کارمند کار نکردنشان را. پزشک و پرستار سهل انگاریشان را.
به طرز بی رویه ای توجیه می کنیم. مسوولین توجیه می کنند. مردم توجیه می کنند. دولت توجیه می کند. ملت توجیه می کند. اختلاس های میلیاردی را با تحریم. حقوق های نجومی را با اختلاس های میلیاردی. رشوه های کلان را با حقوق های نجومی. زشتی را با پلیدی. بد را با بدتر. زشت را با زشت تر. وسیله را با هدف. تکلیف را با حق. تبعیض را با تفاوت. سکوت و عافیت طلبی و دروغ را با مصلحت.
توجیه می کنیم و همچنان دوره می کنیم شب را و روز را. غافل از این که توجیه چیزی را عوض نمی کند. بد همیشه و همه جا بد است. زشت همیشه و همه جا زشت است. با دوختن آسمان و زمین به هم، نه بد خوب می شود و نه زشت، زیبا. رها کردن زباله در طبیعت بد است. بد است دیگر! جای چانه زنی هم ندارد! هیچ ربطی به سه هزار میلیارد هم ندارد. دزدیدن از کار بد است و هیچ ربطی به نجوم و ریاضیات ندارد!
اگر هنوز برای انسانیت و اخلاق اندک حرمتی قائل هستیم با احترام و تواضع کلاه از سر برداریم و دست به سینه به ندای درونمان گوش دهیم. گوش دهیم و با شرمندگی سرمان را پایین بیندازیم. قدم اول اصلاحات شاید همین باشد: مردانه پای خبط و خطاهایمان بایستیم و مسوولیتش را بپذیریم. توجیه نکنیم.
"علی ناصری مقدم
صفحات: 1· 2
قشنگ بود متشکرم