باز باران با ترانه ..با نوایی از خراسان ارسال شده در 24 مرداد 1395 توسط زلال نور در شعر, ۱۴ معصوم اشکبار شوق یارم بیقرارِ بیقرارم خانهء موسی بن جعفر شد گل افشان از حضورش چشم نجمه گشته روشن از فروغ فوق نورش باز آمد نوبهاری بر زمین از لطف یزدان نسل هفتم را خدا زد گوییا بر نام ایران شد خراسان کوی جانان از شمیم و عطر قرآن باقدوم مهربانی خاک ما شد آسمانی در خراسان چون حرم زد خانه نه بیت الکرم زد سایه گستر شد به خاکم عشق او راسینه چاکم حاجی سلطان طوسم زائرش را پای بوسم تا قدم را در سرایِ ضامن آهو کشیدم بی هوا بین حریمش نعرهء یا هو کشیدم مست گشتم روبرویِ گنبد و صحن امامم بستم احرامی که گفتم زائر بیت الحرامم شکر میدارم خدارا زائرم کوی رضا را سر به سجده دیدم آنجا خیل شاهان و گدا را گر مهیا نیست من را طاق و فرش کعبه بوسم حاجی سلطان عشقم خادم دربار طوسم دیدم آن نقاره خانه نغمه ای از او گرفته دم ز سلطان خراسان ضامنِ آهو گرفته جمله شاهان و فقیران همرهِ نقّاره داران از سرِ شب دم گرفته تا به وقتِ بامدادان یا رضا جان یا رضا جان یا رضا جان یا رضا جان صفحات: 1· 2· 3
آخرین نظرات