سید بن طاووس می نویسد: “امام زمان(علیه السلام) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(علیه السلام) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند امام زمان (عج) چگونه میتوان ادعا کرد که نامه هایی که سفیران به عنوان نامه امام به مردم نشان میدادند واقعا از طرف امام زمان (عج) بوده است و چگونه میتوان اثبات کرد که آنها واقعا نایب امام بودند و دزد و شیاد نبوده اند ؟ پاسخ : 1- از لحاظ اخلاقی و رفتاری سفیران اسوه کامل و شناخته شده برای شیعیان بودند که در آن هیچ تردیدی نیست 2- نایبان خصوصا دو سفیر اول قبلا توسط امام هادی و امام حسن عسکری(علیه السلام) و خود امام زمان (عج)معرفی شده اند و مورد اطمینان بودن آنها و سفارتشان مورد تایید قرار گرفته . 3- توقیعات کاملا مطابق دست خط امامان بود که مردم آن را می شناختند و با جوهر مخصوصی نوشته می شد. از این طریق وکلا مى توانستند از طریق این خط به صداقت ارتباط بین نایب با امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) پى ببرند. نامه و توقیعات بسیار بر صدق و امانت و درستی ادعاهای آنها دلالت می کند. شیخ طوسى در این باره مى نویسد: «توقیعات صاحب الامر علیه السلام ، توسط او و فرزندش محمد به شیعیان و خواص پدرش مى رسید. این توقیعات شامل اوامر و منهیات امام و پاسخ مسائل شیعیان بود. دست خط توقیعات عینا مشابه دست خط نامه هاى امام حسن عسکرى علیه السلام بود. شیعیان بر عدالت هر دو نفر اتفاق نظر دارند».(1) مردم دقیقا با دستخط امام آشنا بودند. به همین سبب، شیعیان در عدالت و امانت پدر و پسر تردید روا نمی دارند. لازم به ذکر است که نامه های که از طرف امام زمان (عج) به دست عثمان بن سعید و فرزندش می رسید در کتب تاریخی متن کامل آنها آمده است. در طول تاریخ هیچگاه امامان و وکیلان آنها پولی را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختیار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها میدادند، و تمامی این وجوهات در راه اسلام و برای مردم جامعه خرج می شد 4- کرامات بسیاری از آنها از جانب و دستور امام دیده می شد که هرگونه شک و شبهه ای را برطرف می ساخت . کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه ی سفیران به شیعیان بیان می شد؛ تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی (عج) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. امام زمان (عج) سید بن طاووس می نویسد: “امام زمان(علیه السلام) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(علیه السلام) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(صلی الله علیه و آله) روایت کرده بود، نقل کرده اند(2) اکثرا این کرامات در تاریخ ثبت شده است. 5- چه دلیلی دارد در آن جو و فشار حکومت، شخصی بی دلیل جان خود را به خطر اندازد و خود را نایب امام معرفی کند تا آنجا که می دانیم نایبان زندگی ساده و بی آلایشی داشتند و به شیعیان کمکهای فراوانی می کردند کدام ثروت را آنها برای خود اندوختند که بگوییم آنها دزد و شیاد بودند و ادعایشان دروغی بیش نیست. در آن دوران شیعیان ادعای آنها را بادلیل و مدرک قبول کردند و شکی به خود راه ندادند حال چگونه است که در زمان حاضر عده ای در مقام قاضی و کاردان که از همه جا خبر دارد نشسته اند و قضاوت می کنند که چون نایبان از مردم پول می گرفتند آنها دزدند !! در طول تاریخ هیچگاه امامان و وکیلان آنها پولی را به زور از مردم نگرفته اند و مردم با اختیار کامل و با عشق و علاقه کامل خود وجوهات را به عنوان نذر و خمس و زکات در راه اسلام به آنها میدادند، و تمامی این وجوهات در راه اسلام و برای مردم جامعه خرج می شد. پی نوشت ها: 1. غیبة شیخ طوسی 2. الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ج 1، ص 183 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.
موضوع: "امام موعود"
ما با صراحت عنوان میکنیم که مساله غیبت امری عجیب نیست و در دوران گذشته در بسیاری از انسانها منجمله پیامبران الهی وجود داشته است. مـسـاله غـیـبـت هـر چـنـد در تـاریـخ 250 سـاله امامت شیعی به طور کامل و آشکار سابقه ای نداشته ، ولی مسأله ى غیبت مختص به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نیست
جمکران
آیا مسأله ى غیبت مختص به امام زمان(عج) است؟
یکی از مباحث غیبت امام زمان (عج) عدم باور آن از طرف بسیاری از مردم جهان بوده است آنها عنوان می کنند که چنین امر عجیبی تا بحال سابقه نداشته و باور آن بسیار مشکل است مادر این مقاله سعی داریم به همین شبهه جواب دهیم و ثابت کنیم که مخالفان نه تنها اشتباه می کنند بلکه ما از میان پیامبران آنها این مورد را به اثبات می رسانیم .
پیشینه غیبت و عادی بودن این امر :
ما با صراحت عنوان میکنیم که مساله غیبت امری عجیب نیست و در دوران گذشته در بسیاری از انسانها منجمله پیامبران الهی وجود داشته است. مـسـاله غـیـبـت هـر چـنـد در تـاریـخ 250 سـاله امامت شیعی به طور کامل و آشکار سابقه ای نداشته ، ولی مسأله ى غیبت مختص به امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نیست در تاریخ زندگی امّتهای پیشین در ارتباط با انبیا و جانشینان آنان کم و بیش به چشم می خورد. طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان، تعدادى از پیامبران گذشته، از جمله: صالح، یونس، موسى، عیسى و خضر(علیهم السلام) نیز به عللى، هم چون امتحان امت خود، غیبت اختیار کرده، از انظار مردم پنهان شده اند
در پاره ای از روایـات رسـیـده از امـامـان عـلیـهـم السـّلام از مـساله غیبت رهبران الهی به عنوان یک سنّت پـروردگـار یـاد شـده کـه در مـیـان تـمـامـی امـتها به وقوع پیوسته و جریان داشته است.در این رابطه احادیث فراوانی وجود دارد که در زیر به چند نمونه اشاره می شود :
بنی امیه و بنی عباس چون باخبر شدند که زوال و پایان سلطنت آنها به دست قائم اهل بیت (عج) خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت را شروع کردند تا بتوانند به کشتن مهدی (عج) دست یابند لیکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند
1- سدیر صیرفی می گوید: با مفضل و ابوبصیر و ابان بن تغلب خدمت امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدیم. آن حضرت بر روی خاک نشسته بود و لباس خیبری بر تن داشت و همچون مادری فرزند مرده، گریه می کرد و حزن و اندوه سراسر وجود حضرت را فرا گرفته بود و در حالی که اشکهایش جاری شده بود می فرمود: ای آقای من! غیبت تو خواب را از دیدگانم سلب نموده و زندگانی را بر من تنگ کرده و آرامش را از قلبم گرفته است. ای آقای من! غیبت تو، مصائب و اندوه مرا برای همیشه دردآور نموده است. به آن حضرت عرض کردیم: ای فرزند بهترین انسانها! چرا این قدر گریان و اندوهناک هستید؟ حضرت فرمود: امروز در کیفیت تولد و غیبت طولانی قائم (عج) و گرفتاری مؤمنان و تردیدهایی که به واسطه طولانی شدن غیبت در آنان پیدا می شود و اکثر آنها از دینشان بر می گردند، تأمل کردم. رقت، قلبم را فراگرفت و غم و اندوه بر من چیره گشت. از حضرت تقاضا کردیم بیشتر توضیح دهد. فرمود: خداوند متعال در قائم ما، سه سنت از سه پیامبر قرار داده است؛ تولدی شبیه موسی (علیه السلام)، غیبتی چون عیسی (علیه السلام)، عمری مانند نوح (علیه السلام) و دلیل بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی، عمر حضرت خضر (علیه السلام) است.
اما سنت موسی (علیه السلام) - فرعون دریافته بود که زوال حکومت او به دست موسی (علیه السلام) خواهد بود. دستور داد کاهنان جمع شوند و او را از نسب موسی (علیه السلام) با خبر نمایند. کاهنان خبر دادند موسی از بنی اسرائیل است.لذا فرعون دستور داد تا شکم زنان حامله را دریدند و بیش از هزار مولود از بنی اسرائیل را کشتند، ولی به موسی (علیه السلام) که در حفظ و حمایت خداوند متعال به سر می برد، دست نیافتند . سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود:همچنین بنی امیه و بنی عباس چون باخبر شدند که زوال و پایان سلطنت آنها به دست قائم اهل بیت (عج) خواهد بود، به عداوت و دشمنی با اهل بیت برخاسته و قتل و کشتار اهل بیت را شروع کردند تا بتوانند به کشتن مهدی (عج) دست یابند لیکن خداوند مانع شد که ستمگران از آن حضرت با خبر شوند.
امام زمان (عج)
اما سنت حضرت عیسی (علیه السلام) - یهود و نصارا گفتند که عیسی کشته شد. لیکن خداوند آنان را تکذیب نمود و فرمود: «نه او را کشتند و نه به دار آویختند لیکن امر بر آنها مشتبه گردید».( سوره نساء ،آیه ???) همین طور است غیبت قائم، زیرا امت به واسطه طولانی شدنش، آن را انکار می کنند.
اما راجع به شباهت طولانی شدن عمر امام زمان با حضرت نوح (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) فرمود: وقتی نوح (علیه السلام) برای قوم خود درخواست عذاب نمود، خداوند برای وی پیغام فرستاد که من بندگانم را هلاک نمی کنم مگر بعد از اتمام حجت بر آنان و تو صبر و تحمل پیشه کن و آنان را به سوی من دعوت کن که ثواب و پاداش تو را عطا خواهم کرد. این آزمایش الهی به قدری طولانی شد که عده بسیاری از دین خدا برگشتند، تا جایی که فقط هفتاد و دو نفر از امت بر دین نوح (علیه السلام) باقی ماندند. آن گاه امام صادق (علیه السلام) فرمود: برنامه غیبت قائم (عج) نیز چنین است. زیرا به قدری طولانی می شود که برای بسیاری از شیعیانی که دارای نفاق هستند تردید حاصل می شود و مؤمنان خالص از دیگران جدا می گردند.
اما طولانی شدن عمر بنده صالح خدا، خضر (علیه السلام) نه به نبوت و امامت اوست، بلکه چون خداوند عمری طولانی برای حضرت مهدی مقدر نمود می دانست که طولانی شدن غیبت او، موجب انکار می شود، عمر خضر را طولانی گردانید تا بدین وسیله بر طولانی شدن عمر حضرت مهدی (عج) استدلال شود و حجت خدا بر منکران تمام گردد.(1)
2. امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ این سؤال که وجه حکمت غیبت حضرت قائم(عج) چیست؟
« وجه حکمت در غیبت او، همان وجه حکمت در غیبتهایى است که توسط حجّتهاى الهى پیش از او صورت گرفته، به عبارت دیگر میتوان وجه غیبت حضرت مهدى (عج) را استمرار همان سنّت حکیمانهاى دانست که در ادوار گذشته تاریخ به غیبت بسیارى از انبیا و اولیا انجامیده است»(2)
3. امام صادق ـ علیه السلام ـ به حنان بن سدیر فرمود:«مشیت خدا بر این استقرار یافته که سنتهای پیامبران پیشین ـ علیهم السلام ـ را در مورد غیبت قائم ما جاری سازد، پس حاصل جمع مدت غیبت های آنان درباره او واقع خواهد شد.»(3)
اما شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است
4. امام باقر(علیه السلام) فرموده اند:« به خدا سوگند آن سنت خداست و مو به مو اجرا خواهد شد هر آنچه در میان امتهای پیشین واقع شده بدون تردید در میان شما نیز واقع خواهد شد و اگر جز این بود شما بر خلاف اقوام قبلی میشدید در صورتیکه سنت خدا تغییر ناپذیر است …»(5)شبیه همین سخن از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است
5. در مورد شباهت آن حضرت به انبیا و رسولان سلف، باقر آل محمد(علیهالسلام) فرمود: «ابه راستی در قائم از آل محمد(صلی الله علیه و آله) شباهتی است به پنج تن از رسولان، یونس و یوسف و موسی و عیسی و محمد علیهمالسلام.، اما شباهتش به یونس بن متی(علیهماالسلام)، بازگشت او از غیبت است در حالی که با وجود سن زیاد، جوان باشد. و اما شباهتش به یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، پنهان زیستن آن حضرت از خاص و عام و مخفی شدن از برادران و پوشیده شدن امر او بر پدرش، یعقوب علیهالسلام باشد و این در حالی بود که بین او و پدر، بستگان و پیروانش، فاصله کمی بود(امام زمان علیهالسلام در بین مردم با فاصله کم از آنها مخفی و پنهان است.) و اما شباهتش به موسی علیهالسلام، ترس دائمی داشتن از دشمنان و طولانی بودن غیبت و پنهانی بودن تولد اوست و این که پیروانش پس از او از اذیت و خواری در رنج بودند تا این که سرانجام خدای عز و جل، ظهورش را اجازه فرمود و او را بر دشمنانش یاری و نصرت بخشید.
و اما شباهتش به عیسی علیه السلام، اختلاف کسانی است که درباره او اختلاف کردند. گروهی گفتند: به دنیا نیامد، و برخی گفتند: مُرد و از دنیا رفت و عدهای گفتند: کشته و به دار آویخته شد.
و اما شباهتش به جدش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، خروج او با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و دشمنان رسول صلی الله علیه و آله و جباران و سرکشان است.»(5)
پی نوشت ها:
1.کمال الدین
2.ر ک علل الشرایع، ص 246.
3.علل الشرایع ، ص 245.
4. بحارالانوار ج52 ص 110 ،روزگار رهایی ترجمه علی اکبر مهدی پور ،ص 191
5. بحار الانوار، ج51، ص217؛ کشف الغمه، ج2، ص523.
(احمد بن حجر) عالم دیگری از اهل سنت است او در کتاب خویش به هنگام بحث در مورد شخصیت حضرت عسکری علیه السلام می نویسد: (او جز فرزندش ابوالقاسم محمد الحجة، فرزندی به یادگار ننهاد و فرزند گرانمایه اش، به هنگامه شهادت پدر، پنج ساله بود، اما خداوند حکمت و بینشی ژرف و اعجازآمیز به او ارزانی فرمود…)
امام زمان (عج) جمکران
مرحوم (شیخ نجم الدین عسکری) در جلد اول کتاب خویش(1) نام چهل تن از علما و دانشمندان اهل سنت را آورده است که همگی آنان در کتابهای خویش با ایمان به روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم به ولادت حضرت مهدی علیه السلام اعتراف نموده اند.
همانگونه که علامه معاصر (آیت الله العظمی صافی) نیز در کتاب ارزشمند خود، نام و نشان گروه دیگری از آنان را آورده است که شمارشان از 26 نفر می گذرد و همگی به ولادت دوازدهمین امام نور، تصریح می کنند و ما در اینجا برای رعایت اختصار برخی از آن منابع اهل سنت را از این دو کتاب ترسیم می کنیم.
برای نمونه:
1- (محمد بن طلحه حلبی شافعی) در کتاب خود ضمن بحث گسترده ای می نویسد: (باب دوازدهم در مورد حضرت مهدی علیه السلام است…). و آنگاه ضمن برشمردن نامها والقاب آن حضرت می نویسد: (او در شهر تاریخی سامرا، دیده به جهان گشود…).(2)
2- (محمد بن یوسف کنجی شافعی) از دیگر علمای اهل سنت است. او در کتاب خویش می نویسد: (حضرت مهدی علیه السلام فرزند جناب حسن عسکری علیه السلام است. آن وجود گرانمایه، زنده و در اوج سلامت و طراوت از زمان غیبت خویش تا کنون در این جهان زندگی می کند…).(3)
3- (محمد بن احمد مالکی) معروف به (ابن صباغ) نیز از علمای اهل سنت است و در کتاب خویش در باب دوازدهم می نویسد: (ابوالقاسم، محمد، حجت، فرزند حضرت حسن عسکری علیه السلام است. او در شهر سامرا و در نیمه شعبان 255 هجری دیده به جهان گشود).(4)
4- از دیگر علمای آنان (سبط ابن جوزی حنفی) است. او در کتاب خویش در مورد فرزندان حضرت عسکری علیه السلام در بخشی تحت عنوان (فصل فی ذکر الحجة المهدی) می نویسد: (او نام بلند آوازه اش محمد، فرزند حسن عسکری علیه السلام است و کنیه اش ابوالقاسم می باشد. او را: خلف الحجة، صاحب الزمان، القائم المنتظر نیز خوانده اند و آن حضرت آخرین امامان است..).(5)
عبدالوهاب شعرانی:
امام مهدی علیه السلام از فرزندان امام عسکری علیه السلام است و در پانزدهم شعبان سال 255 بدنیا آمده و او زنده و باقی است تا طبق روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه واله با حضرت عیسی علیه السلام که به هنگامه ظهور او از آسمانها فرود می آید، دیدار کند…
5- (احمد بن حجر) عالم دیگری از اهل سنت است او در کتاب خویش به هنگام بحث در مورد شخصیت حضرت عسکری علیه السلام می نویسد: (او جز فرزندش ابوالقاسم محمد الحجة، فرزندی به یادگار ننهاد و فرزند گرانمایه اش، به هنگامه شهادت پدر، پنج ساله بود، اما خداوند حکمت و بینشی ژرف و اعجازآمیز به او ارزانی فرمود…).(6)
6- از علمای دیگر اهل سنت (شبراوی شافعی) است. او در مورد ولادت دوازدهمین امام نور در کتاب خویش می نویسد: (امام یازدهم، (حسن خالص)(7) که به لقب عسکری معروف است و او را شرافت همین بس که امام مهدی علیه السلام از فرزندان گرانمایه اوست…).(8)
آنگاه می افزاید: (امام مهدی علیه السلام فرزند حضرت عسکری علیه السلام است و در شهر تاریخی سامرا در پانزدهم شعبان 255 هجری دیده به جهان گشود).
7- (عبدالوهاب شعرانی) عالم دیگر اهل سنت در کتاب خویش تحت عنوان، (نشانه های نزدیک شدن رستاخیز)، از جمله قیام و ظهور حضرت مهدی علیه السلام را می نویسد. آنگاه می افزاید: (امام مهدی علیه السلام از فرزندان امام عسکری علیه السلام است و در پانزدهم شعبان سال 255 بدنیا آمده و او زنده و باقی است تا طبق روایات رسیده از پیامبر صلی الله علیه واله با حضرت عیسی علیه السلام که به هنگامه ظهور او از آسمانها فرود می آید، دیدار کند…).(9)
8- از علمای دیگر اهل سنت (عبدالله بن محمد مطیری شافعی) است. او در کتاب خویش پس از یادآوری نام بلندآوازه امامان معصوم علیه السلام تا حضرت عسکری می نویسد: (فرزند حضرت عسکری علیه السلام امام مهدی: دوازدهمین امامان است. نام او محمد و قائم است و به مهدی علیه السلام نیز شهرت دارد…).
9- (سراج الدین رفاعی) از دیگر دانشمندان اسلامی است. او در کتاب خویش(10) در این مورد می نگارد: (اما، یازدهمین امام، حضرت حسن عسکری علیه السلام پس از خویش، فرزندش حضرت مهدی را بر جای نهاد و او جانشین پدر و دوازدهمین امام است).(11)
امام زمان
10- استاد (بهجت افندی) در کتاب خویش(12) از جمله می نویسد
: (امام مهدی علیه السلام در پانزدهم شعبان سال 255 هجری دیده به جهان گشود و مادرش نرجس بود…).(13)
11- عالم دیگر اهل سنت (حافظ محمد بن محمد حنفی نقشبندی) در کتاب خویش (14) در این رابطه می نویسد: (حضرت عسکری علیه السلام یازدهمین امام است و فرزند گرانمایه اش (محمد) نزد یاران و دوستان راستین خاندان وحی و رسالت مشخص و معلوم بود. او در سال 255 هجری در پانزدهم شعبان دیده به جهان گشود).(15)
این مطلب را از جمله بانوی بزرگ و مورد اعتماد (حکیمه) دختر امام جواد علیه السلام آورده است.
12- (سلیمان قندوزی حنفی) از دیگر دانشمندان اسلامی است. او در کتاب خویش ضمن ترسیم ولادت حضرت مهدی علیه السلام از بانو حکیمه، دخت گرانقدر حضرت جواد علیه السلام به همان صورت که در کتابهای معتبر شیعه آمده است، می افزاید: (این روایت و این گزارش از دیدگاه علما و شخصیتهای مورد اعتماد اسلامی، محقق و مسلم است که ولادت (قائم آل محمد) پانزدهم شعبان به سال 255 هجری رخ داد و آن حضرت در شهر تاریخی سامرا و در حیات پدرش دیده به جهان گشود).(16)
13- (شبلنجی شافعی) دانشمند دیگر اهل سنت در کتاب خویش در این مورد می نویسد: (رحلت حضرت عسکری علیه السلام روز جمعه هشتم ربیع الاول به سال 260 هجری بود و از خود، فرزندی گرانمایه بر جای نهاد که نام او را محمد نهاده بود).(17)
14- دانشمند دیگر اهل سنت (ابن خلکان) است. او در کتاب خود پیرامون امام عصر علیه السلام می نویسد: (ولادت آن گرانمایه، پانزدهم شعبان به سال 255 هجری بود و هنگامی که پدرش جهان را بدورد گفت، آن حضرت پنج ساله بود و مادرش نرجس نام داشت…).(18)
عبدالحق دهلوی:
(ابومحمد حضرت حسن عسکری) علیه السلام یازدهمین امام نور است و فرزند گرانمایه اش محمد علیه السلام نزد یاران و دوستداران مورد اعتماد شناخته شده است
15- عالم دیگر اهل سنت (ابن الخشاب) در این مورد می نویسد: (فرزند و جانشین شایسته کردار حضرت عسکری علیه السلام حضرت مهدی علیه السلام بود که او را (الخلف الصالح) نیز می گفتند. او همان صاحب الزمان است و به نام مقدس (مهدی) نیز شهرت دارد).(19)
16- (عبدالحق دهلوی) نیز از دانشمندان اسلامی است. او در کتاب خود، در مورد زندگی امامان نور علیه السلام در این رابطه می نویسد: (ابومحمد حضرت حسن عسکری) علیه السلام یازدهمین امام نور است و فرزند گرانمایه اش محمد علیه السلام نزد یاران و دوستداران مورد اعتماد شناخته شده است).
آنگاه می افزاید: (خلف صالح، از فرزندان حضرت عسکری علیه السلام همان صاحب الزمان است).
17- (محمد امین بغدادی سویدی) در ولادت امام عصر علیه السلام می نویسد:
(حضرت مهدی علیه السلام به هنگامه رحلت پدر گرانمایه اش، پنج سال داشت).(20)
18- مورخ بزرگ اهل سنت (ابی الوردی) در تاریخ خود(21) آورده است که (محمد، فرزند حضرت عسکری علیه السلام در سال 255 هجری بدنیا آمد…).
اینها شماری از منابعی است که همگی آنان به ولادت پربرکت دوازدهمین امام نور حضرت مهدی علیه السلام، تصریح کرده و پانزدهم شعبان به سال 255 هجری را بطور مشخص، سالروز ولادت نور شناخته اند و همگی پدر گرانمایه او را حضرت عسکری علیه السلام عنوان ساخته اند.(22)
پی نوشت ها:
1. المهدی الموعود المنتظر عند اهل السنة، ج 1، ص 220.
2. مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، ص 88، چاپ ایران در سال 1287.
3. البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 336.
4. الفصول المهمه، ص 273.
5. تذکره الخواص، چاپ جدید، ص 363 و چاپ قدیم، ص 88.
6. الصواعق المحرقة، ص 127، چاپ مصر، 1308 هجری.
7. خالص، از القاب ناشناخته حضرت عسکری علیه السلام است.
8. الاتحاف بحب الاشراف، ص 178.
9. الیواقیت والجواهر، ج 2، ص 143 چاپ مصر.
10. صحاح الأخبار.
11. منتخب الأثر، ص 336 به نقل از صحاح الأخبار.
12. محاکمه، در تاریخ آل محمد که از ترکی به فارسی ترجمه شده است.
13. منتخب الاثر، ص 337 و دفاع عن الکافی، ج 1، ص 587.
14. فصل الخطاب.
15. منتخب الاثر، ص 332، به نقل از فصل الخطاب.
16. ینابیع المودة، ص 449 - 452، چاپ ایران.
17. نور الابصار، ص 185.
18. وفیات الاعیان، ج 4، ص 176.
19. مهدی منتظر در نهج البلاغه، ص 23 ودفاع عن الکافی، ج 1، ص 571 به نقل از تاریخ موالیدالائمه.
20. سبائک الذهب، ص 78.
21. نور الابصار، ص 153 به نقل از تاریخ ابن الوردی.
22. فقیه عالیقدر حضرت آیت الله صافی در کتاب خویش، منتخب الاثر، ص 320، نام 65 نفر و محقق گرامی، فقیه ایمانی در کتاب خود مهدی منتظر در نهج البلاغه، ص 23، نام 102 نفر از بزرگان اهل سنت را که متذکر ولادت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شده اند، ذکر نموده اند. و از کسانی که در این زمینه، بررسی مفصل کرده، محقق توانا و کاوشگر فرزانه و برادر صدیق ما، جناب ثامر عمیدی هست که نام 128 نفر از علما و بزرگان اهل سنت را آورده که در کتابهای خود به ولادت حضرت ولی عصر علیه السلام تصریح کرده اند. رجوع شود به: دفاع عن الکافی، ج 1، ص 569 - 592. و همچنین مصدر یاد شده، ص 548، نام 79 نفر را آورده که دوران طفولیت و یا قبل از آغاز غیبت کبری، وجود مقدس حضرت را مشاهده نموده اند.
چرا سرداب برای شیعیان تقدس دارد؟ و برای ورود به آن اذن دخول میخواهند؟
متبرک و مقدس بودن سرداب سامرا به خاطر زندگی کردن سه امام آخر شیعیان در آن محل است. سرداب مقدس جایی است که ائمه ما در آنجا عبادت و اقامت کردهاند، لذا برای شیعیان عزیز و محترم است.
امام زمان (عج)
سرداب سامرا هیچ گونه ارتباطی با مسأله غیبت، ظهور و سکونت امام زمان (علیه السلام) در دوران غیبت ندارد. پس سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که اگر سرداب نه محل ظهور امام مهدی(علیه السلام) است و نه محل سکونت و مخفیگاه او، چرا شیعیان آن مکان را متبرک میدانند و زیارت می کنند و در کتب ادعیه آنها برای آن مکان زیارتها و دعاها و اعمال مخصوص ذکر شده است؟ برای ورود به سرداب اذن دخول می خوانند و در آنجا به ائمه و مخصوصاً امام مهدی(علیه السلام) سلام می دهند و آنها را مورد خطاب قرار می دهند ؟و چرا به آن احترام زیادی میگذارند ؟
پاسخ :
سرداب خانه امام عسکرى(علیه السلام) از آن جهت که محل سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنى امام هادى، امام حسن عسکرى و امام مهدى(عج) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است. علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخى، قبر بیش از بیست و دو تن از امام زادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیاى الهى است. بر این اساس، شیعیان همیشه پس از زیارت مرقد نورانى حضرت هادى(علیه السلام) و حضرت عسکرى(علیه السلام) در این سرداب حاضر مىشوند و در آنجا به نیایش و عبادت مىپردازند.
اگر بخواهیم دلایل توجه شیعیان به این سرداب را دستهبندى کنیم، به ترتیب زیر خواهد بود:
1- مقدّس بودن سرداب سامرا به این دلیل است که منزل مسکونی امام عسکری (علیه السلام) و محل رفت و آمد و زندگی امام (علیه السلام) و مکان عبادت آن امام هُمام و محل ولادت امام زمان علیه السلام بوده است. این مکان شریف به قدوم مبارک سه تن از اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و همینطور بندگان صالح و پرهیزگارى چون حضرت سوسن مادر امام حسن عسکری (علیه السلام) وحضرت حکیمه خاتون، عمه امام عسکرى(علیه السلام) و حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت مهدى(علیه السلام) متبرک شده است و افراد بسیار با ایمانی که یاران امامان بوده اند در این خانه رفت و آمد داشته اند و در نتیجه مىتوان گفت این سرداب با توجه به تمام ویژگیهایى که دارد مصداق بسیار روشنى است براى آیه « فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ » (نور، 36)
علامه امینى؛ مىفرماید:این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانهاى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته ودر آن اسم و ذکر خدا برده شود».(1)
در خانههایى که خداوند اذن داده است تا رفعت داده شوند و نام و یاد خداوند در آنها ذکر شود… این آیه، قویترین دلیل بر بزرگداشت منازل و زیارت گاههای ائمه میباشد.
پس متبرک و مقدس بودن سرداب سامرا به خاطر زندگی کردن سه امام آخر شیعیان در آن محل است. سرداب مقدس جایی است که ائمه ما در آنجا عبادت و اقامت کردهاند، لذا برای شیعیان عزیز و محترم است.
مانند هر جایی که بدانیم ائمه در آنجا حضور داشته اند و با قدوم خود آنجا را مزین و متبرک کرده اند مانند بیت النور در شهر مقدس قم که چون روزگاری هر چند کوتاه محل زندگی حضرت معصومه(علیها السلام) بوده است و برای شیعیان مبارک و محل زیارت است، یا تمام اماکنی که گفته می شود هنگام حرکت دادن رأس مطهر امام حسین(علیه السلام) از کربلا به شام در آنجا به زمین گذاشته شده است مقام رأس الحسین است و برای شیعیان قداست و احترام دارد …پس این احترام گذاشتن عجیب وبی سابقه نیست و ارتباطی با غیبت و ظهور امام زمان (علیه السلام) ندارد .
مسجد جمكران
علامه امینى؛ مىفرماید:این سرداب به طور خصوص از آن جهت شرف پیدا نموده که به سه نفر از امامان دین منسوب است، خانهاى که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوى یافته ودر آن اسم و ذکر خدا برده شود».(1)
2- احترام کردن به آن مکان شریف و در حقیقت اظهار محبت به امام زمان(علیه السلام) و پدران بزرگوارشان است؛ چون از جمله نشانههاى دوست داشتن و اظهار محبت، احترام کردن به آن چیزهایى است که به محبوب منتسب است.
3- این کار حکایت از معرفت به حق و مقام و منزلت ائمه اطهار(علیه السلام) دارد؛ چون بدون اطلاع از فضائل و کمالات افراد محال است که بتوان آنها را به طور کامل مورد تکریم و احترام و محبت قرار داد و به اصطلاح پایه محبت زیاد، شناخت بیشتر است.
بنابراین، وقتى کسى فردى را به اندازهاى دوست دارد که حتى محل زندگى و یا نشست و برخاست او را مورد تقدیس قرار مىدهد این کار نشانه آن است که از ابعاد مختلف شخصیت آن فرد اطلاع کامل دارد و به فضائل و کمالات او آشناست که این همه احترام به او قائل مىشود.
مورد خطاب قرار دادن ائمه و مخصوصاً امام زمان(عج) نیز بخاطر حضور معنوی در همه جاست. طبق عقیده شیعه هر جا که باشیم، امام صدای ما را می شنود و جواب همه را می دهد اما ما صدای امام را نمی شنویم لذا میتوان امام را مورد خطاب قرار داد
4- گذشته از همه اینها، حفظ و تکریم اینگونه اماکن هم به لحاظ روانى و هم به لحاظ اجتماعى و تاریخى در ترویج و تبیین و نشر فرهنگ اسلامى بسیار مؤثر است لذا در همه جوامع، صرفنظر از اینکه چه اعتقاد و تفکرى دارند به آثار به جاى مانده از گذشتگان، چون نماد فرهنگ و اندیشه و افتخارات آن ملت و جامعه محسوب مىشوند به دیده احترام مىنگرند و در حفظ، آبادانى و تکریم آن دقت بیشتر مبذول مىدارند و آنها را سند عینى تمدن و تفکر و رشد فرهنگى و وسیله حفظ و تداوم فرهنگ و اعتقادات ملى و مذهبى خود به حساب مىآورند.
5- بهترین تعبیرى که مىتوان درباره سرداب مقدس و زیارت مردم از آنجا داشت این است که حضرت مکان خاصّى ندارند، لذا شیعیان در محلهاى اختصاصى آن حضرت همچون مسجد سهله و مسجد جمکران و… دور هم جمع مىشوند و به یاد آن حضرت ندبه کرده و از او درخواست ظهورش را مىنمایند زیرا میدانیم که امام زمان بر اعمال بندگان آگاه است و سخنان آنان را می شنود در آنجا شیعیان گرد هم جمع مىشوند و از خداوند طلب خروج او را مىنمایند.
امام زمان (عج)
6- اما اذن دخول خواندن و خطاب کردن امام چنانکه از خود جملات اذن معلوم است به خاطر آن است که منزل ائمه را در غیاب و نبود آنها نیز مانند زمان حضور آنها محترم و دارای حرمت میدانیم و چون آنها ناظر اعمال ما هستند و حضور معنوی دارند بود و نبود ظاهری آنها برای شیعیان فرق نمی کند لذا برای ورود اجازه می گیرند نه اینکه معتقد باشند امام مهدی(عج) الآن در آنجا حضور ظاهری دارد. مورد خطاب قرار دادن ائمه و مخصوصاً امام زمان(عج) نیز بخاطر حضور معنوی در همه جاست. طبق عقیده شیعه هر جا که باشیم، امام صدای ما را می شنود و جواب همه را می دهد اما ما صدای امام را نمی شنویم لذا میتوان امام را مورد خطاب قرار داد. و این تنها شامل امام زنده نیست، امامانی که از دنیا رفته اند نیز صدای ما را می شنوند و پاسخ می دهند، لذا ما هر چند از دور هم باشد مثلاً امام حسین را مورد خطاب قرار می دهیم و زیارت عاشورا یا زیارت وارث یا هر زیارت دیگر را می خوانیم و اینها به معنای اعتقاد به وجود امام با بدن خاکی در کنار ما نیست تا کسی این نتیجه را بگیرد که اگر در سرداب مقدس، امام زمان را مورد خطاب قرار می دهند به این خاطر است که معتقدند امام زمان(عج) در آنجا زندگی می کند و حضور ظاهری با بدن عنصری دارد.
پی نوشت:
1- الغدیر، ج 3، ص 309و3089
فراوری بخش عترت و سیره تبیان
یکی از شبهاتی که وجود دارد این است که آیا کودکی 5 ساله میتواند حجت خدا بر روی زمین باشد؟ آیا او آنقدر علم و معنویت دارد که بتواند زمام امور را بدست گیرد ؟
این مساله ای است که متاسفانه دست آویزی قرار گرفته تا وجود نازنین امام زمان (عج) زیر سئوال رود. معاندان اسلام با استفاده از همین موضوع سعی دارند به جهانیان ثابت کنند که : چقدر مسخره و مضحک است که مسلمانان جهان قبول داشته باشند کودکی 5 ساله امام و پیشوای آنها است و با مقایسه عقل و شعور و توانایی کودکان دیگر با امام زمان چنین مساله ای را محال می دانند و به تمسخر شیعیان که این مورد را قبول دارند می پردازند .
پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است
اگر در اخبار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تأمل شود معلوم مى گردد که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهرى ناچیز نیست که هر کسى صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندى است که شخص واجد آن مقام با حق تعالى ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبى برخوردار مى شود، احکام و قوانین الهى بر باطن و قلب نورانیش وحى و الهام مى گردد و به طورى آنها را دریافت مى کند که از هر گونه خطا و اشتباهى معصوم است. همینطور ولایت و امامت مقام بزرگى است که واجد آن مقام به طورى احکام خدایى و علوم نبوت را تحمل و ضبط مى کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبى مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهى بهره مند مى گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندى است، البته معلوم است که هر کسی قابلیت احراز مقام امامت یا نبوت را ندارد، بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت قرار گرفته باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. و همچنین از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل داده و به مردم ابلاغ کند.
امام زمان (عج)
لذا پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می کند. این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آن بزرگواران موجود است ، لکن اگر صلاح باشد و شرایط موجود شود و مانعی هم در کار نباشد آن افراد برجسته رسما به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می شوند و مامور حفظ و تحمل احکام می گردند، این انتخاب و نصب ظاهری ، چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بلوغ و بزرگی انجام می گیرد، ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد. پیشوایى به کوچکى و بزرگى نیست، بلکه مربوط به قابلیتها و استعدادها است رهبرى و پیشوایى امت در کودکى که سهل، حتى در نوزادى، هم امکان دارد و هم واقع شده است مانند حضرت عیسی (علیه السلام)! چرا ادیان دیگر این موضوع را مورد تمسخر قرار می دهند در حالی که این موضوع حتی در دین آنها هم دیده می شود .
چنانکه حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفى نمود. خداوند متعال در سوره مریم مى فرماید:
«مریم به عیسى اشاره کرد، گفتند: “چگونه با کودکى که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسى گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبرى برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکوة تا زنده باشم سفارش کرده است. »( مریم آیه 29)
از این آیه و آیات دیگر استفاده مى شود که حضرت عیسى ـ علیه السلام ـ از همان کودکى و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.
امام علی النقی نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد
همچنین حضرت یحیی در دوران صباوت و صغر سن به مقام نبوت رسیده است. بنابر این، وقتی عیسی مسیح و حضرت یحیی می توانند در کودکی به مقام نبوت برسند، چه مانعی دارد که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز در سنین کودکی به مقام امامت برسد، جالب اینجاست که ائمه اطهار ـ علیه السلام ـ هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینى کرده و اعلام نموده اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود :« حضرت صاحب الامر سن مبارکش از تمام ما کمتر و گمنام تر است»(1)
امام زمان (عج)
بنابراین هیچ مانعى ندارد که کودکى در سن پنج سالگى با عوالم غیبى ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه داراى و ضبط و تبلیغ احکام منصوب گردد و در انجام وظیفه خویش و اداى این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد(2)
اتفاقا بعضی از ائمه نیز در سن قبل از بلوغ به مقام امامت رسیدند،مثلا حضرت امام جواد ـ علیه السلام ـ هم در هنگام وفات پدرش نه ساله و یا هفت ساله بوده و امام رضا ـ علیه السلام ـ او را به عنوان جانشین خود معرفى نمود(3) که سخنان و مناظرات امام جواد ـ علیه السلام ـ و حل مشکلات بزرگ علمى و فقهى توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامى اعم از شیعه و سنى را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمى امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوى ستوده اند.
امام علی النقی نیز شش سال و پنج ماه از سن شریفش گذشته بود که پدرش به شهادت رسید و امامت به وی منتقل شد.
بنابر این، مساله صغر سن و رسیدن به مقام امامت در سن کودکی اختصاص به امام عصر علیه السلام ندارد.
پی نوشت ها :
1. مجلسى، بحار الانوار، (اسلامیه) ج51، ص38.
2. ابراهیم امینى، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373) ص122-121.
3. اثبات الوصیة، ص161.
آخرین نظرات