من نمک نشناسم و بی چشم و رو حق با شماست
من بدم اما نیاوردی به رو حق با شماست
دائمأ افسار خود را پاره کردم با گناه
بارها و بارها کردی رفو حق با شماست
میزنم لاف جنون، اما ندارم ذره ای
از شما در تار و پودم رنگ و بو حق با شماست
در میان شیعیانت هم غریبی بی گمان
از شما کردیم کمتر گفتگو حق با شماست
گیرم اصلأ پرده ها افتاد من باید شوم
با چه روئی با امامم روبرو حق با شماست
محسن صرامے
آخرین نظرات