”مادر” نوشته می شود
“فرشته” خوانده می شود!
قبل ترها فقط چشم هایت را دوست داشتم
حالا چین و چروک های کنارشان را هم دوست دارم
مــــــــــــــــــــــــادرم
ازش پرسیدم چند سالته مادر؟
خندیدو گفت: آخراشه دیگه
سلامتی همه مادرهای دنیا…
وقتی به کارایی که مامانم برام انجام داده
فکر میکنم
واقعا تنم میلرزه،
هیچکی اندازه مامانا عاشق نیست …
بعضیام هستن بودنشون آدمو آروم میکنه …♥
مادر رو میگم ♥
زندگی من بر سه اصل استوار است:
نـگاه مادرم
لبــــخند مادرم
دعـــــــــــای مادرم
در آغـــوش تو یا خـــدا میشـوم یا خـــدایی می کنـم مـــــادرم…
ای کاش هیچوقت بزرگ نمی شدم و تا نهایت در آغوشت می ماندم
مـــــــادرم ♥
لحظه های با تو بودن
از عمرم حساب نمی شوند!
از آخرتم حساب می شوند، از بهشت ♥
مادر تنها گلی است که در هر خانه
به تنهایی خانه را گلخانه می کند
به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود دنیا را برای خود جهنم کردند!
به سلامتی مادرها …
برای خوشبخت بودن، مادر کافیست!
از تمام دلتنگی ها، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم
باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم!
مهم نیست در چه سنی باشم،
هر زمان چیز جدید یاد میگیرم دلم میخواهد فریاد بزنم:
مامان بیا نگاه کن!
پیشانیش را ببوسید
قربان صدقه اش بروید
ﻣــــــــﺎدر را میگویم!
گاهى هم براى مادر
ﻣـــــــــــــﺎدرى کنید …!
شناسنامه رو بی خیال!
محلِ تولد من، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
بعضی وقتا دروغ خوبه!
به مادر کم طاقت باید دروغ گفت:
باید بهش بگی حالم خوبه
غذا خوبه
هوا خوبه
دلمون خوشه
وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه …
من به عشق در یک نگاه اعتقاد دارم
چون در اولین نگاه زندگیم مادرم رو دیدم!
مادر! من هرگز بهشت را زیر پایت ندیدم،
زیر پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من …
مادرم …
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
چه تاثیر دلنشینی دارد
” غصه نخور، درست میشود ” گفتن های مادر،
اثرش را هزار قرص آرامبخش قوی ندارد
تنت قدمگاه آغاز بودنم شد!
آغوشت بهشت من است “مادر”
“مادرم” پاییز شد تا مرا بهاری کند،
خدایا، حال و هوای هیچ خانه ای را زمستانی نکن…
از مرگ نمی ترسم
من فقط نگرانم
که در شلوغی آن دنیا
مادرم را پیدا نکنم …
ادعای عشق میکنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مــــــــــــادرمان را …
به سلامتیشون …
انگار خـــــــدا تو صداشون کدئین تزریق کرده …
با آدم که حرف میزنن دردا تسکین پیدا میکنن
مامانا رو میگم …
سلامتی تک تکشون از صمیم قلب …
سرم را نه ظلم خم میکند و نه ترس!
سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم میشود مادر…
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم تا برای همیشه در آغوش مادرم جا می گرفتم!
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!
مادر یعنی به تعداد همه روزهای اینده تو، دلواپسی!
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری!
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن….
نوشته
آخرین نظرات