#شرح_زیارت_جامعه_کبیره (آیت الله سید محمد ضیاءآبادی)
جلسه پنجاه و ششم
السَّلامُ عَلی اَئِمَّةِ الْهُدی
✅نگاه تحقیرآمیز مردان خدا به دنیا
مثلاً ما در منازل خود در کنار اتاق های مجلل خود مستراح می سازیم و قسمتی از عمر ما در مستراح صرف می شود؛امّا آیا در مستراح نشستن در زندگی ما هدف است؟یعنی ما خانه می سازیم برای این که در مستراح بنشینیم؟البته که خیر.آنچه در زندگی هدف است و اصالت دارد،ساختن اتاق های مجلّل و زیبا و سپس گستردن سفره های رنگین و خوردن غذاهای لذیذ و آرمیدن در بسترهای نرم و گردش کردن در باغ ها بوستان ها و نشستن در مجالس دوستان و…است.آری،این امور در زندگی دنیوی اصالت دارد؛ولی با این همه،اگر مستراح در گوشه ی منزل نباشد،تمام این کارها لنگ هست و به هیچ کدام از این ها با آسودگی خاطر نخواهیم رسید؛ولذا ناچاریم با کمال نفرتی که از بو و منظر آن داریم،آن را در داخل منزل خود و در کنار همان اتاق های زیبا بسازیم و هر چند ساعت یک بار هم برویم و بنشینیم تا بتوانیم کنار سفره ی رنگین بنشینیم و در بستر نرم بخوابیم و و در باغ و بوستان گردش کنیم و با دوستان انس بگیریم.
✅حال،رجال الهی و مردان خدا با دنیا همان گونه معامله می کنند که ما با مستراح می کنیم.یعنی آن ها خوردن و خوابیدن و نوشیدن و پوشیدن را هدف نمی دانند،بلکه هدف اصلی آن ها در زندگی عبادت و بندگی خدا و تحصیل موجبات سعادت ابدی در آخرت است و به همین جهت،توجّه به شؤون دنیوی از جمله خوردن و خوابیدن و نوشیدن و پوشیدن برای آن ها همان مستراح رفتن ماهاست که درعین این که از آن نفرت داریم،چاره ای جز داشتن آن نداریم.آن کسی که می گوید تمام این دنیا برای من از آب بینی بز پست تر است،در این گفتار اغراق و مبالغه ای ندارد و-العیاذبالله-تظاهر به زهد هم نمی کند،بلکه واقعاً دنیا برایش رنج آور و نفرت انگیز است؛ولی از روی ضرورت تا زنده است باید چند لقمه نان جوینی بخورد تا این بدن بماند و او به کارش برسد و برای همین،شب که سر به سجده می گذارد،با اشک و آه و ناله و فغان استغفار می کند و می گوید:خدایا،من معصیت کردم،مرا بیامرز.آری،معصیت او همین توجّه به ضروریات زندگی است؛یعنی همین که برای خوردن چند لقمه نان می نشیند و چند لحظه می خوابد،شب برای استغفار از آن ناله سر می دهد و اشک می ریزد؛همان گونه که ما نشستن در مستراح را تضییع وقت می دانیم و آن را سبب کم بهرگی از زندگی می شماریم و آرزو می کنیم ای کاش نبود و به جای آن بر سر سفره ی غذا می نشستیم،و از آن بهره می بردیم،آن ها نیز خوابیدن و خوردن و پوشیدن و نوشیدن را تضییع وقت خود می دانند و سبب کم بهرگی از سفره ی بندگی و عبادت می شمارند؛و لذا به مقدار ضرورت از دنیا می گیرند و درمورد زاید بر آن می گویند:"آیا آزاد مردی نیست که این ته مانده ی غذا در لای دندان را به اهلش واگذارد؟"1
✅این ندا از امام سیّدالشّهداء(ع)یا پدر بزرگوارشان،امام امیرالمؤمنین(ع)است که از دنیا تعبیر به لماظه کرده اند.لماظه یعنی باقی مانده ی غذا که لای دندان می ماند و می گندد و انسان رغبت نمی کند آن را با انگشت بیرون بیاورد،بلکه با چوب خلال آن را بیرون می آورد و دور می افکند.او از این دنیای به این زیبایی تعبیر به لماظه می کند.همچنین حضرت علی(ع)می فرمایند:"این دنیای شما در نزد من از آب بینی بز پست تر است."2
📚1-نهج البلاغه فیض،حکمت448
📚2-همان،خطبه3،قسمت6
آخرین نظرات