شرح تشنگی وعطش از استاد طالقانی:
تشنگی در مزاج های مختلف متفاوت است, به طور کلی هرچه خشکی و گرما بیشتر باشد تشنگی بیشتر خواهد بود.
-در مزاج صفرا به علت بالابودن گرما و خشکی, تشنگی نسبت به سایر مزاج ها بیشتراست .
-در دموی ها به دلیل وجود رطوبت, نسبت به صفراوی ها تشنگی کمتر است, اما به علت گرمایی که دارند, گرمایشان موجب تشنگی زودهنگامشان می شود.
-درسوداوی ها خشکی و کم آبی هست ولی به دلیل سردی, تشنگی خیلی زیادی ندارند.
-بلغمی ها, هم رطوبت دارند هم سردی برای همین ,نسبت به سایر مزاج ها, کمتراحساس تشنگی میکنند.
علل تشنگی غیرطبیعی
تجمع خلط بلغم شور یا خلط شدیدالیبس مانند بلغم جصی و سودای احتراقی در معده ،که طبیعت برای زدودن آنها طلب آب مینماید .
علایم :
با آب سرد تشنگی بر طرف نمی شود به حسب ماده، دهان ترش یا شور است و با صبر بر تشنگی یا خوابیدن عطش تسکین می یابد . علت آن هم اینست که خواب و صبر بر عطش ،ازدیاد حرارت احشا میکند و تلطیف خلط معطش(خلطی که ایجادعطش میکند) مینماید.
علاج :
تلطیف ،تقطیع ، اسهال و قی غذا ؛ گوشت مرغ بریان و نخود آب و زیره با شکر و…
پرهیزات :
دوری از غذاهای غلیظ، مثل حلیم ،خورشتها، سرخ کردنی، کله پاچه، فست فود، میوه های غلیظ مثل هلو انجیر موز و …
علت دیگر حرارت معده است که با یبوست همراه باشد که در چهار مزاج میتواند رخ دهد.پرهیز از مصرف بیش از حد سرخ کردنی و غذاهای گرم و خشک که بدترین نوع است .
علاج آن خوردن ماالشعیر طبی و آب کدو و خیار و شیره خرفه و اگر دموی مزاج باشد حجامت کند.
حرارت سینه یا ریه
بقراط در مورد تشنگی شدیدی که از تب سوزان بر بیمار عارض میشود می فرماید :
(اگر کسی در تب سوزان با تشنگی روبرو شود و در این حال به سرفه کردن مبتلا گردد , تشنگی تسکین یابد . )
از فرموده بقراط چنین بر می آید که سبب تشنگی شدید بیمار، ریه او باشد . هرگاه سرفه کرد , ریه از سرفه کردن بیمار کمی به حرکت در می آید و ماده سیلانی از گوشت سست ریه ،آن را نمناک می سازد و تشنگی آرام میگیرد .
سوء مزاج سرد یا گرم کبد
سده کبدی :
نوشیدن آب شور یا سیر و پیاز, اسهال مفرط از داروهای مسهل, خوردن برف و یخ, ممکن است راه بندهایی در بدن ایجاد شده باشد,مثلا گداره هایی از کبد به معده سد شده و راه آبی که باید آب رابه سایر بدن برساند بند آمده است , که اگر چنین حالتی رخ دهد,انسان هر چند زیاد آب بنوشد باز تشنه است و تشنگی فروکش نمی کند . که این حالت را در بیماری استسقا و قولنج مشاهده می کنیم.
موضوع: "بدون موضوع"
خطبه 4
اَعوذُ بِاللهِ منَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم
الحَمدُ للهِ ربِّ العالمين ،((حسبُنا اللهُ و نَعْمَ الوَكيلُ))1 ،((نِعْم الموْلَي وَنِعْمَ النَّصِير))2 ،((واُفَوِّضُ أمرِي إلَي اللهِ بَصيرٌ بالعباد))3
ترجمه:
پناه مي برم به خدا از شر شيطان رانده شده ،به نام خداوند بخشنده ي بخشايشگر ،وستايش مخصوص خدايي است كه پروردگار جهانيان است،خدا ما را كافي است و او بهترين حامي است ،چه سرپرست خوبي وچه ياور خوبي ،و من كارخود را به خدا وا مي گذارم كه خداوند نسبت به بندگانش بينا است.
آل عمران /آيه 173
انفال/ آيه 40
غافر/44
طلب عبادت
عن الحسن بن علي - عليه السلام - :
ان من طلب العبادة تزكي لها و اذا اضرت النوافل بالفريضة فارفضوها ؛
هركس طلب عبادت دارد ، دل را براي آن پاك مي كند ، و هرگاه نمازهاي مستحبي به نمازهاي واجب ضرر رسانيد (باعث آسيب رساني به يكي ازصفات و ابعاد نمازهاي واجب شد) نمازهاي مستحبي را ترك كنيد .
(تحف العقول ، ص 267)
حبط و تكفير
قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام ارج الله رجاء لا يجرّئك علي معصيته و خف الله خوفا لا يؤ يسك من رحمته .(1)
امام صادق عليه السلام فرمود:
((به خداوند اميدوار باش ، آنچنان اميدي كه تو را در معصيت او جري و جسور ننمايد و از خدا بترس آنچنان ترسي كه موجب نااميدي ات از فضل و رحمت او نشود.))
معيار فكر اسلامي و انديشه قرآني ، اميد به رحمت باريتعالي و ترس از قهر و عذاب اوست . وجود اين دو حالت در تمام موقع براي مسلمانان آنقدر مهم است كه اولياي دين نبودن هر يك از آن دو را گناهي بزرگ به حساب آورده اند.
عن عبدالله بن سنان قال : سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول ان من الكبائر عقوق الوالدين و الياءس من روح الله و الاءمن لمكر الله .(2)
عبدالله بن سنان مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود:
((از جمله گناهان كبيره تحقير و عصيان پدر و مادر است و همچنين از گناهان كبيره نااميدي از رحمت خداوند و احساس ايمني از مكر و عذاب اوست .))
نفس و بدن آدمي با هم متحدند و بر اساس اين اتحاد است كه همواره روح در بدن اثر مي گذارد و بدن از روح متاءثر مي شود. تمام حالات و ملكات نفساني ما از قبيل اميدواري يا نااميدي ، شجاعت يا ترس ، سخاوت يا بخل ، حسن نيت يا سوءنيت ، دوستي يا دشمني و خلاصه همه صفات روحي ما خواه پسنديده و خوب باشد و خواه ناپسند و بد، در بدن ما و چگونگي گفتار و رفتارمان اثر مي گذارند و كارهاي ما را متناسب و هماهنگ خود مي سازند.
همچنين اعمال بدني ما در روحمان مؤ ثر است و صورت نفساني ما را مي سازد. اگر ممارستمان در اعمال خوب و گفتار و رفتار سعادت بخش باشد، صورت نفساني ما انساني و نيكو مي شود و اقتضاي آن برخوردار شدن از پاداش الهي است و اگر كارهاي بدني ما بد و شقاوت زا باشد، صورت نفساني ما را غيرانساني و زشت مي سازند و اقتضاي آن كيفر الهي است .
به شرحي كه اشاره شد حبط و تكفير اعمال خوب و بدمان دو جريان مهم و پايدار در زندگي ماست كه قرآن شريف ما را آگاه نموده است و اين هر دو مي تواند مستند به تغيير نيت و دگرگون شدن رفتار و گفتارمان ناشي شود و مي تواند آميخته اي باشد از انديشه و عمل كه در مواردي نتيجه آن حبط اعمال خوب است و در مواردي تكفير اعمال بد.
در هر صورت اين قابليت تحول و تغيير تا آخرين روز زندگي دنيا كه دار تكليف و عمل است ، باقي و برقرار مي ماند.
ممكن است آدمي روز آخر عمر و حتي ساعت آخر حيات ، در ظاهر و باطن به سوي خدا بازگشت نمايد، توبه نصوح كند، روح و زبانش به حقيقت از پيشگاه الهي عذر بخواهد و بر اثر آن توبه واقعي ، خداوند او را ببخشد، گناهانش را تكفير نمايد و با سعادت از دنيا برود و از طرفي هم ممكن است در روز آخر عمر به كفر و الحاد گرايش يابد، از دين خدا روي گرداند، تمام اعمال خويش حبط شود و با شقاوت و سيه روزي دنيا را ترك گويد.
اين قبيل افراد سعيد و شقي در تاريخ بشر نظاير بسيار داشته اند.
ولي رستگاري و سعادتي كه در پايان زندگي نصيب شخص حر بن يزدي رياحي گرديد، كم نظير است .
زيرا عبيدالله بن زياد براي تثبيت حكومت ظالمانه يزيد، وي را در مسير خطري بزرگ و گناهي بس عظيم قرار داد.
او را ماءمور نمود با لشكريانش راه را بر حضر حسين عليه السلام ببندد و مانع بازگشت آن حضرت شود. اين كار را انجام داد و سپس ماءموريت يافت آن حضرت را در بيابان نگهدارد و نگذارد وارد كوفه شود. اين كار را نيز انجام داد و امام را در زمين كربلا متوقف نمود و زمينه قتل فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را فراهم آورد. اما خيلي زود به خود آمد و خويشتن را از اسارت بني اميه آزاد سازد و راه باطلي را كه در پيش گرفته است ترك گويد، و در فرصت مناسبي با قاطعيت تمام از مال و مقام ، زن و فرزند، حيات و زندگي و خلاصه جميع شؤ ون مادي و دنيوي خويش براي خدا چشم پوشيد و در پيشگاه الهي توبه كرد و به حضرت حسين عليه السلام پيوست و در ركاب آن حضرت به درجه شهادت نايل گرديد و به سعادت ابدي دست يافت .(3)
1- وسائل الشيعه ، ج 15، ص 217؛ مشكوة الانوار، ص 118.
2- الكافي ، ج 2، ص 278.
3- معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، ص 285.
هرچه کردم تا ببندم ساک خود اما نشد
هی دویدم تا بگیرم عاقبت ویزا نشد
خواستم با دوستان از بصره گردم رهسپار
با رفیقان تا حرم هم جاده و هم پا نشد
در تکاپو بودم آقا تا بگیرم پاسپورت
پاسپورتم را گرفتم لیک بی ویزا نشد
مادرم اسپند و آب و آینه آورده بود
زیر قرآن رد کند وقت سفر , ما را نشد
از همه درخواست کردم تا حلالم میکنند؟
تا که باشم کربلا من نائب آنها نشد
اربعین قول داده بودم با رفیقان عازمیم
هم سفر , موکب به موکب, سینه زن , حالا نشد
باز داغ کربلا بر سینه ام امسال ماند
نامه اذن دخولم اربعین امضا نشد
آخرین نظرات