زلال نور

شوش دانیال(علیه السلام)

زلال نور

 خانه مشخصات مدیر وبلاگ تماس  ورود
روضه امام حسن(ع) ،
ارسال شده در 15 آذر 1394 توسط زلال نور در بدون موضوع, روضه

 روضه

 

پس از آنكه به دليل اهمال مسلمين و به سبب لزوم حفظ خون شيعيان وفادار اندكي كه حافظان قرآن و سنت بودند، امام حسن(ع) تن به صلح با معاويه داد، از كوفه به مدينه بازگشت و ـ بنا بر حديث شريف نبوي كه فرمود: «الحسن و الحسين ابناي امامان قاما أو قعدا» ـ دوران قعود خويش به مدت ده سال سپري كرد.

 

پس از اين سالها، معاويه تصميم گرفت كه براي استمرار پادشاهي در خاندان بني اميه فكري كند و كم كم مقدمات وليعهدي و سپس خلافتِ فرزندش يزيد را فراهم سازد. اين امر، برخلاف شرايط صلح نامه بود.

 

مطابق آن معاهده صلح، معاويه بايد پس از مرگ خويش، حكومت را به امام حسن(ع) و در صورت نبود او به امام حسين(ع) مي سپرد. بنابراين در صدد قتل امام مجتبي (ع) برآمد و نقشه مسموم كردن آن حضرت را كشيد.

 

سپس براي آنكه اين نقشه حتما عملي شود و هيچ درصد خطايي نداشته باشد، پيكي به پادشاهي روم ـ كه در همسايگي شام قرار داشت ـ فرستاد و از امپراتور آن سرزمين زهري قوي طلبيد. سپس آن زهر را به همراه صد هزار درهم براي «جعده» دختر اشعث بن قيس (از منافقان كوفه) كه در همسري امام (ع) قرار داشت فرستاد و وعده داد كه اگر امام را مسموم كند و به شهادت برساند، وي را به ازدواج يزيد در خواهد آورد. جعده فريب آن پول و آن وعده ها را خورد و تصميم به انجام آن خيانت گرفت.

 

در يكي از روزهاي بسيار گرم كه امام حسن مجتبي (ع) روزه بود و تشنگي بر آن حضرت اثر كرده بود، در وقت افطار، همسرش زهر را با شربتي مخلوط كرد و آن را براي حضرت آورد. چون حضرت آن شربت را آشاميد و احساس مسموميت كرد، فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» سپس خداوند را حمد كرد و روي به جعده نمود و گفت: اي دشمن خدا! مرا كشتي ولي بدان كه معاويه تو را فريب داد و پس از من جانشيني نخواهي يافت. خداوند تو و او را با عذاب خود خوار فرمايد. آنگاه امام در بستر بيماري افتاد.

 

«جنادة بن ابي اميه» مي گويد: در بيماري امام (ع) خدمت او رفتم. در مقابل حضرت طشتي گذاشته بودند كه گهگاه قي مي كرد، و جگر مباركش و لخته هاي بزرگ خون، پاره پاره در آن طشت مي ريخت.

 

گفتم: مولاي من چرا خود را معالجه نمي كنيد؟ فرمود: اي بنده خدا ! مرگ را به چه چيز علاج مي توان كرد؟ گفتم: «انا لله و ان اليه راجعون» سپس امام (ع) رو به سوي من كرد و گفت: رسول خدا به ما خبر داد كه بعد از او دوازده خليفه و امام خواهند بود كه يازده نفر از ايشان از فرزندان علي و فاطمه هستند. همه اين 12 خليفه به تيغ يا به زهر شهيد مي شوند.

 

پس گفتم: اي پسر رسول خدا ! مرا موعظه كن. امام فرمود: استعد لسفرك و حصل زادك قبل حلول اجلك… ـ براي سفر آخرت آماده شو و زاد و توشه خويش را مهيا ساز، قبل از آنكه مرگت فرا رسد … و بدان كه در حلال دنيا، حساب است، و در حرام دنيا عقاب، و مرتكب شدن به شبهه هاي آن، موجب عتاب؛ پس دنيا را همچون مرداري بدان و از آن مگير مگر به اندازه اي كه تو را ضرورت و كفايت باشد… و اگر خواهي كه بدون داشتن قوم و قبيله و ياور، عزيز باشي و بدون داشتن سلطنت، هيبت داشته باشي، از مذلت معصيت به سوي عزت اطاعت خدا خارج شو.

 

امام (ع) چند روزي را در بستر بيماري بود و زجر و مصيبت فراوان كشيد. آنگاه كه نفس مباركش به شماره افتاد و رنگ صورتش زرد شد و معلوم گشت كه آخرين ساعات حيات را سپري مي كند برادرش امام حسين (ع) سر حضرت را در آغوش گرفت و پيشاني وي را بوسيد و با يكديگر سخناني طولاني گفتند. پس امام (ع) برادر را وصي خود گرداند، اسرار امامت را به او گفت و ودايع خلافت را به او سپرد و روح مقدسش به رياض قدس پرواز كرد.

 

از جمله وصايايي كه امام حسن (ع) به برادرش كرد اين بود كه: مرا در كنار جدم رسول الله دفن كن. اما اگر «آن زن» مانع از اين كار شد، تو را به حق قرابت خويش سوگند مي دهم كه مانع از درگيري شوي و نگذاري كه قطره اي خون به اين خاطر بر زمين بريزد؛ در اين صورت، بدن مرا در بقيع دفن كنيد تا اينكه پيامبر (ص) را ملاقات كنم و نزد او مخاصمه نمايم و از آنچه بعد از وي از اين مردم كشيدم شكايت كنم.

 

چون حضرت به عالم بقا رحلت فرمود، امام حسين (ع) و تعدادي از بني هاشم بدن مبارك را غسل دادند و به سوي روضه منوره حضرت رسول (ص) حركت كردند تا بدن را در آنجا دفن نمايند.

 

«مروان بن حكم» كه از جريان مطلع گرديد بر استر خويش سوار شد و به نزد عايشه رفت و گفت: حسين، برادر خود را آورده است تا كنار پيامبر دفن كند. بيا و مانع شو. پاسخ داد: چگونه مانع شوم؟ مروان از استر به زير آمد و او را سوار كرد و به نزد قبر حضرت رسول (ص) آورد. عده اي از آل ابي سفيان نيز جمع شده و فرياد مي زدند: عثمان مظلوم، در بدترين مكانها در بقيع دفن شود و حسن با رسول خدا؟ اين اتفاق هرگز نخواهد افتاد مگر آنكه نيزه ها و شمشيرها شكسته شوند و جعبه ها از تير خالي گردد! امام حسين نيز پاسخ آنان را مي داد.

 

«عبدالله بن عباس» مي گويد: در همين سخنان بوديم كه ناگاه صدايي شنيديم و عايشه را ديديم كه بر استري سوار است و با همراهان بسيار مي آيد و آنان را تشويق به جنگ مي كند. چون نظرش بر من افتاد گفت: اي ابن عباس! شما بر من جرأت را تمام كرده ايد و هر روز من را آزار مي كنيد و مي خواهيد كسي را داخل خانه من كنيد كه من او را دوست ندارم!

 

گفتم: وا سوأتاه! يك روز بر «جمل» سوار مي شوي و يك روز بر استر؟! مي خواهي نور خدا را فرو نشاني و با دوستان خدا جنگ كني و ميان رسول خدا و حبيب او حائل شوي؟ در اين هنگام آن زن خود را نزد قبر رساند و خويش را از استر بر زمين افكند و فرياد زد: به خدا سوگند كه تا يك تار مو در سرم هست نمي گذارم حسن را در اينجا دفن كنيد!

 

در روايت ديگر آمده است كه در اين هنگام، جنازه حضرت را تيرباران كردند آنگونه كه 70 تير از جنازه امام (ع) بيرون كشيدند. بني هاشم كه اينگونه ديدند خواستند شمشير بكشند و بجنگند، اما سيدالشهدا (ع) فرمود: شما را به خدا سوگند مي دهم كه وصيت برادرم را ضايع ننماييد و كاري نكنيد كه خوني ريخته شود.

 

سپس روي به دشمنان كرد و گفت: اگر وصيت برادرم نبود مي ديديد كه چگونه بيني هاي شما را بر خاك مي ماليدم و او را نزد جدش دفن مي كردم. سپس جنازه مطهر را برداشتند و به جانب بقيع حركت دادند و در آن مكان دفن كردند.

 

همچنين از ابن عباس روايت شده است كه رسول اكرم (ص) فرمود: چون فرزندم حسن را به زهر شهيد كنند ملائكه هفت آسمان بر او گريه كنند … و هر كه بر او بگريد، روزي كه ديده ها كور شوند چشمانش نابينا نخواهد شد… و هر كه بر مصيبت او اندوهناك شود روزي كه دلها اندوهناك شوند محزون نگردد … و هر كه در بقيع او را زيارت كند روزي كه قدمها لرزان است قدمش بر صراط ثابت گردد.

 

علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون

*****

 

 

منابع اصلي:

1. شيخ عباس قمي ؛ منتهي الآمال ؛ با كوشش و تلخيص آيةالله رضا استادي ؛ قم: دفتر نشر مصطفي، 1380 .

2. محمد بن يعقوب كليني ؛ اصول كافي ؛ ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي ؛ تهران: انتشارات ولي عصر (عج)، 1375 .

 

 

نظر دهید »
روضه امام حسن(ع) ، دکتر رفیعی
ارسال شده در 15 آذر 1394 توسط زلال نور در بدون موضوع, روضه

 روضه (حجت الاسلام دكتر رفيعي)

 

السّلامُ عَلَيكَ يَا اَبا مُحَمَّد ٍ يَا حَسَنَ بْنَ عَلي

امروز مي خواهم دو سه جمله، روضه ي امام مجتبي عليه السلام بخوانم. امام حسن عليه السلام خيلي مظلوم بود در مظلوميتش همين بس كه هنوز كودك بود،پنج سال بيشتر نداشت جلوي چشمش به زهراي مرضيه سلام الله عليها جسارت شد.خودش چهل سال بعد از اين حادثه فرمود: «يا مُغَيره أنتَ الَّذي ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلي الله عليه وآله و سلم حتّي أَدْميتها » 1 تو جز كساني بودي كه كه مادرم زهرا را زدي تا از بدنش خون جاري شد و مجروح شد . ظلمي به او شد كه چهل سال بعد از اين قضيه وقتي مغيره را مي بيند گريه مي كند.دنبال مادر راه افتاد، مادر ميخواست راجع به فدك صحبت كند و قباله ي فدك را بگيرد. هنگام برگشت امام شاهد سيلي خوردن مادر بود. 2

اي كاش من حسن را با خود نبرده بودم

در پيش چشم كودك سيلي نخورده بودم

خيلي سخت است فرزند نتواند عكس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نكند،ببيند شخصي به مادرش جسارت مي كند،سيلي مي زند،نگاه كند و اشك در چشمانش حلقه بزند و گريه كند. سال ها اين درد در سينه ي امام حسن عليه السلام بود. مظلوميت امام حسن عليه السلام از روزي كه مادرش بين در و ديوار قرار گرفت شروع شد. يك روز آمد مسجد ديد بابايش دارد ميان خون خودش مي غلطد،صدا زد يا ابتا! اين چه حالتي است؟ يك روز هم به دهان طبيب چشم دوخته بود و طبيب گفت: پسر بزرگ آقا شما هستيد؟ به بابايت بگو ديگر وصيت كند او توان ماندن ندارد. يك روز هم وقتي صلح كرد در كوچه هاي مدينه به امام جسارت كردند و گفتند:« يا مذِّل المؤمنين» توهين ها كردند. خانه هم كه مي آمد دختر اشعث در خانه بود،همان كسي كه به امام زهر نوشاند. وقتي امام مسموم شد. 3 بچه هاي صغيري داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن عليه السلام سه سالش بود، خيلي سخت است براي يك مرد كه بچه هاي كوچك دور بستر مرگش بنشينند؛ اما عزيزان من! برادران و خواهران! كسي كه يك زندگي سخت داشته باشد،درد مريضي بكشد،مشكلات داشته باشد،وقتي از دنيا برود ، اگر با شكوه تشييع گردد و مردم احترام و عزتش كنند و مراسم خوبي برايش بگيرند يك مقدار بچه هايش آرام مي شوند و مي گويند: پدرمان سختي كشيد اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد براي امام حسن عليه السلام كه اين قضيه هم اتفاق نيافتاد. جلوي چشم قاسم بن الحسن عليه السلام ، جلوي چشم عبدالله بن الحسن ، جلوي عباس و جلوي چشم امام حسين عليه السلام كه يك عمر با هم بزرگ شده بودند ، يك عمر با هم زندگي كرده بودند،يك وقت ببيند،چوبه هاي تير بر بدن مقدس امام عليه السلام نشست 4

غربت آن است كه بعد از مردن

آتش تير ببارد بر بدن

آتش تير چو افروخته شد

كفن و جسم به هم دوخته شد

امام حسين عليه السلام كنار بدن نشست ، تيرها را از بدن بيرون آورد. برادرم! غارت زده آن نيست كه مالش را مي برند، غارت زده منم كه با دست خودم داداشم را ميان قبر گذاشتم.5

وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ . 6

******

1-الاحتياج،ج1،ص278

2-فضايل و سيره ي حضرت فاطمه سلام الله عليها در آثار علامه حسن زاده آملي،ص54

3-مقتل فلسفي،ص47

4-سوگنامه آل محمد،ص 63

5-سوگنامه آل محمد ص 64

6-سوره ي شعراء،آ يه ي 277

 منبع كتاب مقتل” روضه هاي استاد رفيعي ” ص53-51

 

 

نظر دهید »
وضودر هوای سرد
ارسال شده در 15 آذر 1394 توسط زلال نور در بدون موضوع, نماز

 وضو در هواي سرد

قال الباقر - عليه السلام - :

ثلاث كفارات فاسباغ الوضوء في السبرات و بالمشي بالليل و النهار الي الجماعات و المحافظة علي الصلوات ؛

سه چيز است كه جبران كننده و محو كننده گناه است :

1 - كامل گرفتن وضو در هواي بسيار سرد .

2 - راه رفتن در شب و روز به سوي جماعتهاي اسلامي (نماز جماعت و جمعه ) .

3 - مراقبت بر انجام صحيح نمازها .

(معاني الاخبار ، ص 314)

 

 

نظر دهید »
وضوکلید نماز است
ارسال شده در 15 آذر 1394 توسط زلال نور در بدون موضوع, نماز

 وضو كليد نماز

قال رسول الله - صلي الله عليه وآله - :

. . . والوضوء مفتاح الصلاة ؛

. . . وضو كليد نماز است .

(نهج الفصاحه ، حديث 1588)

 

 

نظر دهید »
تذکرات بیجا
ارسال شده در 15 آذر 1394 توسط زلال نور در بدون موضوع, حکایت

 تذكرات بجا

 

يكي از خدمات بزرگ آزادمردان و مربيان بشر، تذكرات به جايي است كه در موقع خود، به خودپرستان و ستمگران متكبر داده اند و با نصايح و اندرزهاي حكيمانه خويش آنان را ولو به قدر چند ساعت از مركب خودپرستي و غرور پياده نموده اند.اين مطلب در تاريخ اسلام سوابق بسيار دارد.

((منصور)) از خلفاي جبار و ستمگر سلسله عباسي است . روزي يك مگس ناتواني صفحه صورت آن زمامدار مقتدر را ميدان فعاليت خود قرار داد. آنقدر به لب و چشم و بيني او نشست و برخاست كه عرصه را بر وي تنگ كرد و منصور را سخت ناراحت نمود. به خدمتگزاران گفت : ((ببينيد در اطاق انتظار كيست ؟))

گفتند: ((مقاتل بن سليمان .))

مقاتل از محدثين و مفسرين بزرگ آن زمان بود. دستور داد به حضور بيايد. به محض اين كه مقاتل وارد تالار مخصوص شده ، منصور به او گفت :((آيا مي داني خداوند براي چه مگس را آفريده است ؟))0

جواب داد: ((بلي ! براي اين كه جباران و ستمگران متكبر را ذليل و خوار نمايد.))(1)

منصور از شنيدن اين جواب سكوت كرد و نسبت به مقاتل اظهار خشم و جباريت نمود. گويي سخن مقاتل در او حسن اثر داشت .

((مهلب بن ابي صفره)) از طرف عبدالملك مروان والي خراسان بود. روزي جامه خزي در بر كرده و در كمال تكبر و تبختر از رهگذر عبور مي كرد. آزادمردي او را ديد، نزديك رفت و گفت : اي بنده خدا اين طور راه رفتن متكبرانه مورد بدبيني و بغض خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم است .

و راءي بعضهم المهلل و هو يتبختر في جبة خز فقال : يا عبدالله هذه مشية يبغضها الله و رسوله

فقال له المهلب : اءما تعرفني

قال : بلي اءعرفك اولك نطفة قذرة و آخرك جيفة و انت بين ذلك تحمل عذرة مفضي المهلب و ترك مشيته تلك (2)

والي گفت : آيا مرا نمي شناسي ؟

آزادمرد فورا در جواب گفت : آري مي شناسم . اولت نطفه نجسي بوده و آخرت ، مردار خبيثي خواهد شد و بين اين دو زمان ، حامل مقداري كثافت هستي ؟

مهلب رفت و اين گفتار صريح و نافذ، او را از رفتار متكبرانه اش بازداشت .

در اسلام تكبر يكي از بزرگترين صفات ذميمه و ملكات ناپسند است و در مذمت آن آيات و اخبار بسياري رسيده است كه نقل همه آن ها وقت وسيعي لازم دارد. تنها يك حديث را به عرض مي رسانم :

عن حكيم قال : ساءلت اباعبدالله عليه السلام عن اءدني الالحاد فقال : ان الكبر اءدناه ؛(3)

راوي حديث مي گويد: از حضرت امام صادق عليه السلام كمترين مرتبه الحاد و كفر را پرسيديم . امام در جواب فرمود:

((كبر نازلترين درجات كفر است .))

ملاحظه مي كند كه امام صادق عليه السلام كبر را فقط به عنوان يك خلق ناپسند به حساب نياورده است ، بلكه آن را يكي از مراتب كفر شناخته و در واقع ، خاطرنشان كرده است كه متكبر با خوي ناپسند، به اولين درجه الحاد قدم گذارده است .

لازم است پدران و مادران در تربيت فرزندان ، كمال دقت را مبذول دارند و در تشويق فرزندان و اعمال مهر و محبت ، اندازه گيري صحيح نمايند و از زياده روي پرهيز كنند و آنان را خودخواه بار نياورند كه بر اثر شكست هاي زندگي و عقده هاي تحقير، دچار بيماري تكبر شوند و مردم را با ديده پستي و حقارت نگاه كنند.

لازم است پدران و مادران مردم را احترام نمايند و بدينوسيله درس ادب و فروتني را به فرزندان خويش بياموزند و آنان را از تكبر و تبختر كه بزرگترين سقوط اخلاقي است ، محافظت نمايند.

لقمان حكيم به فرزند خود نصيحت كرد:

و لا تصعّر خدّك للناس و لا تمش في الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور؛(4)

((فرزند عزيز! هرگز به تكبر و خودپسندي از مردم روي مگردان و بر روي زمين با غرور و نخوت قدم برندار كه خداوند خودستايان متكبر را دوست ندارد.))

چه قدر خوب است پدران و مادران علاوه بر اعمال روشهاي صحيح تربيتي به فرزندان خويش نصيحت كنند و مانند لقمان حكيم قبح تكبر و تحقير مردم را گوشزد آنان نمايند. از اين راه دين خود را در تربيت فرزندان به خوبي و به طور كامل ادا كنند.

و لله العزة و لرسوله و اللمومنين (5)

شكسته نفسي و فروتني ، چاپلوسي و تملق يكي ديگر از عكس العمل هايي است كه مبتلايان به احساس حقارت از خود نشان مي دهند.

بعضي از كساني كه در باطن ، گرفتار ضعف نارسايي و شرمساري ، پستي ، ترس و خلاصه به نوعي حقارت هستند، براي جبران نقايص و پنهان نگه داشتن حقارت خويش به تواضع ذلت آميز و چاپلوسي متوسل مي شوند.

اين اظهار زبوني و ذلت ، از نظر ديني و علمي يكي از صفات ناپسنديده است و متاسفانه مردم بسياري به اين بيماري اخلاقي و انحطاط روحي گرفتارند.

يكي از صفات حميده و سجاياي پسنديده در علم اخلاق ، ((تواضع)) است . هر مسلماني در طرز معاشرت با ديگران نه تنها مكلف است ، كه از نخوت و تكبر اجتناب نمايد و دامن خويش را از آن پليدي محفوظ دارد، بلكه علاوه بر آن موظف است نسبت به عموم مردم فروتني نمايد و به شخصيت آنان از هر طبقه و در هر مقامي كه هستند، احترام كند.

درباره تواضع و ارزش اخلاقي و اجتماعي آن روايات بسياري رسيده و علماي حديث در كتب اخبار آورده اند.

اولياي گرامي اسلام ، خودشان داراي اين خوي پسنديده بودند و عملا با تمام طبقات مردم از فقير و غني ، سياه و سفيد، با فروتني و احترام برخورد مي كردند.

روي عن موسي بن جعفر عليه السلام انه مرّ برجل من اهل السواد دميم المنظر فسلم عليه و نزل عنده و حادثه طويلا ثم عرض عليه السلام عليه نفسه في القيام بحاجة ان عرضت له فقيل له : يابن رسول الله ! اء تنزل الي هذا ثم تساءله عن حوائجك و هو اليك اءحوج فقال عليه السلام : عبد من عبيد الله و اءخ في كتاب الله و جار في بلاد الله يجمعنا و اياه خير الآباء و افضل الاديان الاسلام ؛(6)

حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بر مرد سياه چهره و بدمنظري گذر كرد، بر وي سلام نمود و كنارش نشست . مدتي با او سخن گفت و سپس آمادگي خود را در قضاي حوايجش اعلام فرمود.

بعضي كه ناظر جريان بودند، عرض كردند: يابن رسول الله ! آيا با چنين شخصي مي نشيني و از حوايج او سوال مي كني ؟

حضرت در جواب فرمود: ((اين مرد سياه چهره ، بنده اي از بندگان خدا است و برادري است به حكم كتاب خدا، همسايه اي است با ما در بلاد خدا، حضرت آدم بهترين پدران و آيين اسلام بهترين اديان ما و او را به به هم ربط داده است .))

عن رجل من اءهل بلخ قال : كنت مع الرضا عليه السلام في سفره الي خراسان فدعا يوما بمائدة له فجمع عليها مواليه من السودان و غيرهم فقلت : جعلت فداك لو عزلت لهؤ لاء مائدة ؟

قال : مه ! ان الرب تبارك و تعالي واحد و الاءمّ واحدة و الاءب واحد و الجزاء بالاعمال ؛(7)

((مردي از اهل بلخ مي گويد: در سفري كه علي بن موسي الرضا عليه السلام به خراسان مي رفت ، من با آن حضرت بودم . روزي در كنار سفره خود، تمام نوكرها و غلامان سياه و سفيد را براي صرف غذا جمع كرد.

عرض كردم : بهتر بود براي غلامان و نوكرها سفره جداگانه اي مي گستردند.

فرمود: ساكت باش ! خداي همه يكي است مادر و پدر همه يكي ، پاداش و كيفر هر كس بسته به طور عمل اوست .))

روايات بسياري نظير اين دو حديث به اخبار مذهبي رسيده و عموما حاكي از كمال تواضع رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليهم السلام نسبت به تمام طبقات مردم است .

پيشوايان اسلام عليهم السلام علاوه بر آن چه درباره فروتني به پيروان خود گفته اند، عملا نيز اين درس اخلاق را به مردم آموخته اند.(8)

 

 

1- حيوة الحيوان ، ج 1، ص 255.

2- مجموعه ورام ، ج 1، ص 199.

3- الكافي ، ج 2، ص 309.

4- سوره مباركه لقمان ، آيه 18.

5- سوره مباركه تغابن ، آيه 8.

6- تحف العقول ، ص 413.

7- سفينة البحار، ص 667.

8- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 419.

 

 

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 711
  • 712
  • 713
  • ...
  • 714
  • ...
  • 715
  • 716
  • 717
  • ...
  • 718
  • ...
  • 719
  • 720
  • 721
  • ...
  • 796

آخرین مطالب

  • شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • *غذاتون سرد نشه*
  • مستحب است؛ شد، شد؛ نشد، نشد
  • دانی چرایی حجاب را  ؟؟؟؟؟
  • سفری که پر ماجرا شد
  • سردار حجازی را بیشتر بشناسیم
  • جنگ احزاب در پیش است
  • آیا "سیزدهم فروردین" نحس است؟
  • یَنْهَى وَلاَ ینْتَهِیَ، وَیأْمُرُ بِمَا لاَ یَأْتِیَ
  • شب نیمه شعبان، اولین شب قدر و مقدمه شب‌های قدر ماه رمضان است.

آخرین نظرات

  • حسنا  
    • یک لقمه عشق
    در مبانی حجاب در قرآن
  • حسنا  
    • یک لقمه عشق
    در دلواپسی مردان غربی برای زنان چادری
  • آفتاب مهربانی  
    • آفتاب مهربانی
    در شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • حسن کریمی صدیق  
    • http://hasankarimisedegh@gmail.com>
    در جنگی که فقط ۳ ساعت طول کشید!!!!!
  • محدثه در دیزی_سفالی_در_فر (آبگوشت سنتی ایرانی) 
  • رهگذر در داستان طلبه ای که 15سال نان خشک میخورد 
  • دیگچه  
    • https://digche.com>
    در *غذاتون سرد نشه*
  • آریاپی  
    • https://www.youtube.com/channel/UCCoJEao2WNpfdxSxkK9N2Bg>
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • دفتر ترجمه رسمی  
    • https://parsistrans.com/>
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • رامین  
    • http://yahoo.co.jp>
    در "لن ترانی"سه بیت، سه نگاه، سه برداشت
  • بویکا  
    • https://worldbook.blogix.ir/>
    در شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟
  • آشنا  
    • شب های بی ستاره
    • حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها )
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)
  • زلال نور  
    • زلال نور
    • معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا‌سلام.الله علیها شوش
    در طرز تهیه لواشک غوره
  • شادی  
    • https://shadima.com/>
    در طرز تهیه لواشک غوره
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)  
    • مبتلایِ حسین (علیه السلام)
    در *غذاتون سرد نشه*
  • یاس کبود  
    • یاس کبود
    در مستحب است؛ شد، شد؛ نشد، نشد
  • شكوفه چين  
    • آسمان
    در *غذاتون سرد نشه*
  • مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار  
    • مدرسه علمیه ریحانه الرسول شلمزار
    در *غذاتون سرد نشه*
  • Shafiee در ذکر علی عباده
  • زلال نور  
    • زلال نور
    • معاونت پژوهش مدرسه علمیه الزهرا‌سلام.الله علیها شوش
    در فراخوان مسابقه ی کتابخوانی و دلنوشته ‌ی پیامبر رحمت(ص)

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

زلال نور

زلال نور گستره ای است به پهنای زلالیت نور برای رسیدن به آرامش ناب الهی
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • احادیث
  • زندگینامه
  • ویژه نامه ها(موضوعات پیشنهادی)
    • محرم
    • فاطمیه
    • ماه رمضان
  • طب سنتی و اسلامی
  • بهجت خوبان
  • شایعه
  • احکام
  • شعر
  • امام موعود
  • با شهدا
  • خبرنامه
  • سخنرانی
    • حجت السلام انصاریان
    • خطبه آغازین
    • پی نوشت های سخنرانی
    • حجت السلام قرائتی
    • حجت السلام فرحزاد
    • حاج آقا پناهیان
  • مطلب روز
  • نماز
    • پی نوشت ها
    • آثار و اسرار نماز
    • ارزش نماز واجب
    • افعال و اذکار نماز
    • اهمیت نماز جماعت
    • حضور قلب و کمال نماز
    • اهمیت وقت نماز
    • نماز معصومین
    • نماز در خانواده
    • نماز شب
    • نماز جمعه
    • اهمیت نماز مستحبی
    • اهمیت وجایگاه مسجد
    • شهدا و نماز
  • همراه با زائران حسین.علیه السلام
  • حکایت
  • پاسخ به شبهات
  • تغذیه سالم
  • شیعه شناسی
  • ۱۴ معصوم
  • پرسش و پاسخ طبی
  • روضه
    • توسل
  • مناجات نامه ی آیت الله حسن زاده آملی
  • تفسیر
    • پی نوشت های تفسیر
  • کودکانه
  • معادشناسی
  • داستانهای مفید
  • ادعیه
  • مدافعان حرم
  • توحید مفضل
  • مناجات
  • بصیرت سیاسی
  • غدیریه
  • شبهات محرم
  • سبک زندگی عاشورایی
  • آیینه خدا
  • (مطالب روز-بیانات رهبری-احادیث
  • شمش الشموس
  • سی شب-سی آیه
  • مطالب ناب
  • بیانات رعبری
  • به قلم خودم
  • بیانات ناب رهبر
  • وحدت حوزه و دانشگاه
  • وحدت حوزه و دانشگاه
  • انقلاب در قاب خاطرات
  • سبک زندگی و روایت الگوی زن مسلمالن در فضای مجازی
  • آشپزی
  • سواد رسانه ای
  • کلام امیر بیان(نهج البلاغه)
  • حجاب و عفاف
  • خنده حلال
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان