عوامل رستگاري
قال الصادق - عليه السلام - :
المنجيات : اطعام الطعام و افشاء السلام و الصلاة بالليل و الناس نيام ؛
عوامل رستگاري : اطعام كردن ، آشكار سلام كردن ، نماز شب خواندن در حالي كه مردم آرميده اند .
(محاسن برقي ، ص 387)
عوامل رستگاري
قال الصادق - عليه السلام - :
المنجيات : اطعام الطعام و افشاء السلام و الصلاة بالليل و الناس نيام ؛
عوامل رستگاري : اطعام كردن ، آشكار سلام كردن ، نماز شب خواندن در حالي كه مردم آرميده اند .
(محاسن برقي ، ص 387)
● آیا همانطور که آقایون دارای حور العین هستند؛ خانم ها هم چیزی تو این مایه ها دارند یا نه
●پاسخ:
پاسخ سؤال سوم شما را با ذکر مقدمه ای تقدیم می کنیم:
خداوند بهشت و نعمت های فراوان و جاویدان آن را برای بندگان صالح و شایستۀ خود قرار داده که البته چنانکه پیشتر هم گفتیم، رضا و خشنودی خداوند از آنها، بالاترین پاداش است. مراتب و درجات بندگان در بهشت متفاوت است و در این خصوص، فرقی میان زن و مرد نیست و هر انسانی می تواند به چنین مقاماتی برسد.
در چندین آیه از قرآن مجید از همسران بهشتی تعبیر به «حورالعین» شده است.(1)
حور جمع حوراء به معنای زنی است که سفیدی چشمش بسیار سفید و سیاهی آن نیز بسیار سیاه باشد و یا به معنای زنی است که دارای چشمان سیاه چون چشم آهو باشد، و «عین» جمع کلمه ی «عیناء» به معنی درشت چشم می باشد.
قرآن، حورالعین را به مرواریدهایی در بهشت توصیف می کند.(2) و ظاهراً حور العین موجوداتی غیر از زنان دنیایند.(3) خداوند در مورد آنان می فرماید: «حور العین را به ازدواج آنها درمی آوریم.(4)
آیات بسیاری (5) به توصیف همنشینان بهشتی پرداخته است: «فرشتگانی زیبا به صورت زن و مرد جوان در کمال زیبائی و طراوت.»
بنابر تفسیر اغلب مفسّران، ازدواج به معنای دنیوی آن، در بهشت وجود ندارد. پس این جا، نزدیک کردن و عطا کردن حور العین از طرف خداوند به بندگان بهشتی اش مراد است.(6)
همچنین باید توجه داشت که واژه ی حور و عین هم بر مذکر و هم بر مونث، هر دو اطلاق می گردد: از این رو مفهوم گسترده ای دارد که همه ی همسران بهشتی را شامل می شود؛ همسران زن برای مردان با ایمان، و همسران مرد برای زنان مؤمنه.(7)
موفق باشید.
پاورقی_______________
1. دخان، 54؛ طور، 22؛ واقعه، 22 و 23.
2. “و حور عین؛ کامثال اللؤلؤ المکنون” و حوران درشت چشم؛ همانند مرواریدهایی در صدف، الواقعة، آیه ی 23-24
3. ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.
4. دخان، 54.
5. صافات، 47؛ الرحمن، 58؛ رحمن، 70 و 72؛ انسان، 19؛ طور، 24.
6. بحار الانوار ، ج 8، ص 99؛ ترجمه ی المیزان، ج 18، ص 228.
7. دیدار یار (معاد در کلام وحی9)، همان.
سلام
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم مسلمان می شد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصید
تیغ عریان شده بالای سرش میرقصید
مرد آن است که تا لحظه آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
“جگر شیر نداری سفر عشق مکن”
عنکبوت آیهای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟
یازده قرن به دل سوختهام میدانی
مُهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید
“من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لبزده خون میخورم و خاموشم”
طاقتآوردن این درد نهان آسان نیست
شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
می رود قصه ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
سید حمید رضا برقعی
ماهيت نماز
قال رسول الله - صلي الله عليه وآله - :
. . . لان الصلاة تسبيح و تهليل و تحميد و تكبير و تمجيد و تقديس و قول و دعوة ؛
چون نماز ، تسبيح ، تهليل ، تحميد ، تكبير ، تمجيد ، تقديس ، قول ، و دعوت به حق است .
(جامع احاديث الشيعه ، ج 4 ، ص 22 . بحارالانوار ، ج 82 ، ص 232)
متن کامل پرسش
چرا در آیه 128 سوره توبه صفت «رئوف» و «رحیم» که در تمام قرآن فقط برای خداوند به کار رفته، برای پیامبر استفاده شده است؟ آیا درست است که دو آیه آخر سوره توبه از سوی بعضی از کاتبان وحی، در جهت مدح پیامبر به قرآن اضافه شده و حتی حضرت علی با اضافه شدن شان به شدت مخالفت نموده است؟
پاسخ
1. الفاظ و واژه ها در تمام زبان ها و فرهنگ ها، عموماً کاربرد مشترک دارند، به ویژه هنگامی که صفت واقع می شوند؛ ازاین رو در قرآن کریم الفاظ و کلماتی مشاهده می شود که از لحاظ مفهومی هم بر خداوند و هم بر بندگان صدق می کند؛ مانند واژه «شهید» که به معنای گواه و آگاه است. این واژه به تناسب آیه ای که در آن به کار گرفته شده، و به جهت بار معنایی که در بر دارد، هم بر خداوند اطلاق شده است: «وَ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما تَعْمَلُون»؛![1] و خداوند بر اعمالى که انجام مى دهید، گواه است! و هم بر بندگان خدا: «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ»؛[2] و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید.
این گونه است الفاظی مانند؛ «حفیظ» و «علیم» که در سوره های هود،[3] سبأ،[4] و… . به عنوان صفات خدا به شمار رفته، در عین حال در سوره یوسف از صفات حضرت یوسف (ع) هم دانسته شده است: «قالَ اجْعَلْنی عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیم»،[5] (یوسف) گفت: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، که نگهدارنده و آگاهم».
بنابراین، آیات این چنینی از نظر معنایی با هم در تنافی و تضاد نیستند؛ چرا که صفاتی نظیر گواه(شهید)، حافظ، عالم، رئوف و… صفات مشترک اند که به تناسب موصوف شدت و ضعف پیدا می کنند. بدیهی است که علم و دانش بنده، نسبت به علم خداوند قابل مقایسه نیست، اما انسان همین که مقداری از علم بهره دارد، به او عالم می گویند، و به خداوند نیز که تمام علوم در اختیار او است، عالم گفته می شود: «إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَیْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛[6] خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است، و آنچه را در درون دل ها است مىداند.
بنابر این، هم خداوند رئوف و رحیم است و هم پیامبر خدا، چنان که در آیه دیگر در وصف پیامبر اکرم (ص) و مؤمنان آمده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم …»؛[7] محمّد (ص) فرستاده خدا است و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند.
2. مخالفت امام علی (ع) با این آیه در منابع روایی نقل نشده است، بلکه بر عکس، آن حضرت در موارد مختلف به این آیه استدلال کرده اند، مانند آنچه را که در یکی از خطبه هایش بیان می کند: «قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِه … وَ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکُمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ کِتَاباً عَزِیزا…».[8]
از این رو، پرسش مطرح شده در مورد آیه: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»،[9] هیچ دلیل و سندی ندارد؛ زیرا در جای خود ثابت شده است که آیات و کلمات قرآن وحی است[10] که بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده، و آن حضرت عین کلمات وحی را بر کاتبان املاء می کرد و آنها می نوشتند.
برای آگاهی بیشتر نمایه های زیر را مطالعه کنید:
کلمات پیامبر (ص) و وحی، 11895
عبدالله ابن ابی سرح و تحریف قرآن، 1718
[1] آل عمران، 98.
[2] بقره، 282.
[3] هود، 57، «إِنَّ رَبِّی عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفیظٌ».
[4] سبأ، 21، «ٍّ وَ رَبُّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَفیظ».
[5] یوسف، 55.
[6] فاطر، 38.
[7] فتح، 29.
[8] کلینی، کافی، ج 8، ص 389، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[9] توبه، 128.
[10] «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»، نجم، 3-4.
آخرین نظرات