امیرالمؤمنین علیه السلام
مَن طَلبَ شَيئا نَالَهُ أو بَعْضَهُ
هر كه چيزى را بجويد، به آن، يا بخشى از آن دست يابد
مطالب السؤول : ٥٧
امیرالمؤمنین علیه السلام
مَن طَلبَ شَيئا نَالَهُ أو بَعْضَهُ
هر كه چيزى را بجويد، به آن، يا بخشى از آن دست يابد
مطالب السؤول : ٥٧
باز هم روح الامین دارد غزل می آورد صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است واژه ی نابی که در چندین محل می آورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا؟!
جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا؟!
کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می، می چکد باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید
هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود
یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت
السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت
از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت
می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت
مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری
می بری با جلوه ات دل از امام عسگری
نیمه ی شعبان که می گردد عیان، صاحب زمان می کند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان
اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین می وزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان
تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان
می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان
با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت
العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است
اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است
تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بس است
معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت ما جوان ها را کمک کن، شرمساری ها بس است
باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد گوشه گیری های ما و راز داری بس است
با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن
قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن
چه فایده و اثری بر وجود امامی که همواره در پنهانی به سر میبرد، بار خواهد بود و اساساً بشر چه احتیاجی به وجود رهبری دارد که نه تبلیغی برای اسلام انجام دهد و نه بتواند حدی از حدود اسلام را جاری کرده و نه حکمی از احکام آن را بیان نماید و نه گمراهی را راهنمایی کند و نه امر به معروف و نهی از منکری انجام دهد و نه امکان داشته باشد که در راه اسلام جهاد کند؟
انتقاد کنندگان میگویند: نقش «امام» در جامعه، حفظ و نگهداری شریعت اسلام و مواظبت کردن از احوال امت و جامعه اسلامی است. و اگر غیبت امام، به آنگونه که «امامیه» میگویند، ادامه پیدا کند و اقامه حدود و اجرای احکام و جهاد با دشمنان که باید به وسیله او انجام شود، همگی متوقف گردد و احتیاجی که موجب نصب او گردیده برآورده نگردد، بنابر این، وجود چنین امامی با عدمش مساوی خواهد بود.
این انتقاد نیز سست و بیپایه است، به خاطر اینکه:
اولاً: دعوت به حق و تبلیغ اسلام، منحصر به شخص امام نیست بلکه این وظیفه همه مسلمین و مؤمنین است، مگر نه این است که همواره، این شیعیانند که تبلیغ و ترویج مذهب و شناساندن راه صحیح را به مردم به عهده گرفته و انجام میدهند. امام شخصاً احتیاج به عهده گرفتن این کار را ندارد، همانگونه که ظهور و گسترش دعوت پیغمبران همواره به وسیله پیروان و مؤمنین به آنها بوده است. و به همین مقدار نیز عذر و بهانه افراد بر طرف شده و حجت بر آنان تمام میشود و آنان احتیاجی به تحمل سفر و از نزدیک به حضور امام رسیدن ندارند و پس از وفات آنان نیز تبلیغ و ترویج حق، به همین گونه انجام میپذیرد و اجرای حدود و احکام و جهاد با دشمنان نیز به عهده نمایندگان و فرماندهان آنان بوده و هرگز منحصر به شخص آنان نیست. به همین جهت، در زمان پیغمبران، نمایندگان و فرماندهان آنان این امور را بدون هیچ سستی و تأخیری انجام میدادند و هرگز نمیگفتند که باید خودشان شخصاً به این کارها بپردازند.
آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند
از بیانات فوق، این مطلب به وضوح روشن شد که علت احتیاج به وجود امام این است که شریعت و قانون اسلام حفظ شده و به همان گونه که وظیفه آنان است تبلیغ گردد و اگر کسی و یا کسانی پیدا شوند که به این امور قیام کنند در این صورت امام حق دارد ساکت بماند و یا پنهان شود و هرگاه که همه امت بر ترک این عمل اتفاق کرده و کسی از آنان این کار را به عهده نگرفت و تمامشان از راه حق و قانون صحیح، منحرف شوند، قهراً امام حق ندارد که در پنهان بماند، بلکه باید ظاهر شده و این کارها را شخصاً انجام دهد. همین مطلب، فلسفه وجود امام را عقلاً تشکیل داده و وجوب نصب او را ثابت میکند.
سالروز آغاز امامت امام زمان (عج)
ثانیاً
: آنچه عقلاً بر خداوند واجب است، این مطلب میباشد که برای هدایت امت و حفظ قانون شریعت و تحصیل امنیت، امامی را نصب کند. هنگامی که امت، راه ظلم و ستم را پیشه سازند و مانع انجام وظیفه او گردند و قصد نابودی او را کنند، در اینجا این تنها امت هستند که مانع ادامه انجام وظیفه او شده و موجب نهان شدن او گردیدهاند و هرگونه فسادی که از این امر تولید شود، خودشان مسئول آن خواهند بود، ولی اگر خداوند امام را بمیراند و یا او را نصب نکند و میراندن یا نصب نکردن امام، موجب فساد و هرج و مرج گردد، در این صورت مقصر و عامل اصلی در ایجاد فساد و هرج و مرج خداوند خواهد بود. پر واضح است که حق تعالی هرگز موجب فساد و هرج و مرج نمیشود.(1)
فراوری بخش عترت و سیره تبیان
پی نوشت:
1 . مرحوم «علاّمه حلی» در کتاب «کشف المراد» در بحث «وجوب نصب امام» پس از توضیح کلام «خواجه نصیرالدین طوسی» که فرموده: «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا؛ یعنی وجود امام برای مردم لطف خداوند است و حکومت او بر جامعه لطف بهتری است برای آنان و اگر در این زمان امام شخصاً اداره امور جامعه را به دست نمیگیرد، این ما هستیم که موجب آن شدیم»، میگوید:
«تحقیق در این باره این است که فایده و ثمره نیکوی امامت در اجتماع بشری به چند چیز حاصل میشود:
اول اینکه: خداوند امام را به طور واضح نصب کند و امکان اداره صحیح امور مردم را به او بدهد، این کار را خداوند انجام داده است.
دوم اینکه: امام نیز حاضر به قبول منصب امامت گردیده و آماده انجام وظیفه خود بشود. این کار را نیز امام به نوبه خود انجام داده است.
سوم اینکه: مردم نیز به وظیفه خود نسبت به وی عمل کنند، به این معنا که فرمان او را بپذیرند و در اداره امور، او یاری دهند. این همان چیزی است که مردم آن را انجام ندادهاند. پس بنابر این، تنها امت بودهاند که از شامل شدن لطف خداوند نسبت به خود جلوگیری به عمل آوردهاند، نه خداوند و نه شخص امام». (کشف المراد، ص 285).
برزخ چه عالمی است؟
●سوال:
مگر عالم خیال نسبت به عالم حس ، درون محسوب نمی شود؟
منظور از اینکه عالم برزخ همانند دنیا بیرون از ما وجود دارد و بین همه مشترک است چیست؟
●پاسخ:
عالم خیال نیست واقعیته اون تشبیه می باشد
اگر عالم خیال بود معنائی برای بحث و واقع بینی وجود نداشت
همه ما شنیده ایم که بعد از مرگ وارد عالمی به نام «برزخ» خواهیم شد. یکی از اعتقادات مسلمانان این است که انسان پس از مرگ به عالم دیگری به نام «برزخ» وارد میشود و در آنجا باقی است تا زمانی که در «صور» دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، آنگاه به عالم قیامت وارد میشود. با شنیدن نام برزخ همیشه سوالاتی در ذهن ما طنین انداز می شود؛ عالم برزخ چگونه جایی است؟ چه تفاوتی با عالم قیامت دارد؟ ویژگی های آن چیست و … در این مقاله کوتاه تلاش می کنیم به این سوالات پاسخ دهیم.
برزخ در لغت به معنای حایل، حاجز، مانع و فاصل بین دو چیز است. در اصطلاح متکلمان و فلاسفه، اشاره به عالمی دارد که میان عالم دنیا و عالم آخرت قرار دارد. به آن عالم «مثال» نیز گفته می شود. درواقع این عالم، عالمی است میان مرگ و قیامت. بنابراین، عالم برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر میبرند.
کلمه «برزخ» سه بار در قرآن ذکر شده است:
«و هو الذی مرج البحرین هذا عزب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا»(فرقان/ 53)؛ «او خدائی است که آب دو دریا را بهم آمیخت، دو دریایی که آب یکی از آن دو شیرین و گوارا است و آب دیگری شور و تلخ، و میان این دو آب فاصله و حائلی قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند و به هم نیامیزند»
«… و بینهما برزخ لا یبغیان …» (سوره الرحمان، 20)؛ «میان آن دو دریا فاصلهای است که به حدود یکدیگر تجاوز نمیکنند و به هم نمیآمیزند»
در دو آیه بالا، «برزخ» به معنای فاصله و حائل میان دو چیز ذکر شده است.
«حتی اذا جاءَ احدهم الموتُ قالَ ربِّ ارجعون لعلّی اعمُل صالحا فیما ترکتُ کلّا انّها کلمةٌ هو قائلها و من وراءهم برزخٌ الی یوم یُبعثون»(مؤمنون: 100- 99)؛ «تا آنگاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد مى گوید پروردگارا مرا بازگردانید، شاید من در آنچه وانهادهام كار نیكى انجام دهم نه چنین است این سخنى است كه او گوینده آن است و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى كه برانگیخته خواهند شد.»
در آیه بالا، خداوند از زبان گنهکاران نقل می کند که آنها پس از مرگ درخواست فرصت می کنند و خداوند به آنها وعده برزخ می دهد تا روزی که برانگیخته شوند. آنها درخواست برگشت به دنیا میکنند تا اعمال صالحی انجام دهند، اما قرآن میفرماید: اینان برزخی را فراروی خود دارند و تا قیامت در آن به سر خواهند برد. از این آیه به خوبی بر می آید که عالم برزخ عالمی است که انسان ها پس از مرگ وارد آن شده و تا روز قیامت در آنجا خواهند ماند. بنابراین، منظور از «برزخ» در آیه شریفه، فاصله حایل بین دنیا و قیامت است. علامه طباطبایی ذیل آیه بالا، می نویسد:
«برزخ میان دو چیز را گویند بدانگونه که در آیه «بینهما برزخ لایبغیان» (الرحمن/20) آمده است، مراد از برزخ، عالم قبر است یعنی عالم مثال، جهانی که انسان تا روز قیامت در آن زندگی می کند، و به همین سیاق آیات دیگری نیز هست، و روایات فراوانی نیز از طریق اهل سنت و شیعه از پیامبر (ص) و ائمه طاهرین بر آن دلالت دارد.» (طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج5، 68)
برزخ در لغت به معنای حایل، حاجز، مانع و فاصل بین دو چیز است. در اصطلاح متکلمان و فلاسفه، اشاره به عالمی دارد که میان عالم دنیا و عالم آخرت قرار دارد. به آن عالم «مثال» نیز گفته می شود. درواقع این عالم، عالمی است میان مرگ و قیامت. بنابراین، عالم برزخ، عالم متوسطی میان دنیا و آخرت است که مردگان تا قیامت در آن بسر میبرند
●روایات متعدّدی نیز وجود عالم برزخ را تایید می کنند؛ روایتی از امام صادق(ع) وجود دارد که می فرماید «برزخ قبر است، برزخ ثواب بین دنیا و اخرت است» و نیز این سخن حضرت، که می فرماید؛ «به خدا سوگند از برزخ شما می ترسم، راوی پرسید برزخ چیست؟ فرمود؛ قبر است، از هنگام مرگ تا روز قیامت.»(حویزی، عبد علی، نورالثقلین، 3/553، مطبعة حکمت، قم)
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چه میفرمایید در آیه «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا … .» (مؤمن/ 46) «آتش است که هر صبح و شام که آنان بر آن عرضه میشوند؟» فرمود: «دیگران چه میگویند؟» عرض کرد: «میگویند آن آتش جهنم جاوید(آخرت) است و گویند که بین صبح و شام عذابی نباشد.» فرمود: «پس اینها خوشبختاند «که بخشی از روز را در آسایش بسر میبرند.» عرض کرد: «پس چگونه است؟» فرمود: «این، در دنیا است که مربوط به عالم برزخ است. و اما جهنم جاوید محتوای این آیه است: «… و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب.»(همان)
امیرالمؤمنین علیه السلام: «ارواح مؤمنان عالم در برزخ به کنار چشمهای از بهشت به نام «سلمی» زندگی میکنند.(بحارالانوار: ج6، ص 61 و 82)
●عوالم سه گانه وجود
برای اینکه درک بهتری از عالم برزخ داشته باشیم، لازم است بدانیم که هر چیز در عالم وجود دارد به یکی از سه ساحت زیر تعلق دارد:
1- ساحت ماده و مادیات: موجودات عالم ماده، مثل، هم? موجوداتی که در اطراف خود می بینیم، از جنس ماده و دارای عوارض مادی هستند.
2- ساحت مثالی: موجودات این عالم، هرچند از ماده مجرد هستند ولی آثار ماده را دارند، یعنی شکل، بُعد، وضع، کیف و کم در آنها وجود دارد. بنابراین از این جهات، عالم مثال شبیه عالم ماده است و تنها فرق آن این است که در عالم مثال از ماده خبری نیست.
3- ساحت تجرد تام عقلی: موجودات عقلی، از ماده و آثار آن مجرد هستند. موجودات این عالم، هم در مقام ذات و هم در مقام فعل مجرد هستند.
با توجه به تقسیم بندی بالا، عالم برزخ یا عالم مثال، حد واسط میان عالم دنیا و عالم آخرت است. موجودات مثالی نه مانند موجودات عقلی، مجرد تام هستند و نه مانند موجودات دنیایی، مادی محض. فلاسفه اسلامی، هیچگاه هستی را مساوی با طبیعت نمی دانند ولی در عین حال، ساحت و قلمروِ فراتر از ماده را نیز منحصر در موجودات مجرد محض نمی دانند. به نظر فلاسفه، موجودات متوسطی هم هستند که در میانه مجردات محض و اشیاء مادی و جسمانی قرار دارند. برزخ عالمی است که چنین موجوداتی را در بر دارد.
رعايت حق حيا
روزي پيامبر (ص) بر بالاي منبر به اصحابش فرمود: «اسْتَحْيُوا مِنَ اللهِ حَقَّ الْحـَيَاء»؛ اي مردم از خدا شرم و حيا كنيد و حق حيا را به جا آوريد. لحن روايت نشان ميدهد كه مردم دسته جمعي از پاي منبر به پيامبر اكرم (ص) گفتهاند كه مگر ما اين كار را نميكنيم؟ «انا نستحيي يا رسول الله»؛ چرا اينطور به ما خطاب ميكنيد كه اي مردم حيا كنيد؟ در حالي كه ما از خدا حيا ميكنيم. آن حضرت فرمود: «ليس ذلك»؛ حيا را در شما نميبينم و اين ادعاي شما را قبول ندارم. بعد فرمود: ميدانيد چه كسي از خدا حيا ميكند؟
«وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَحيي مِنَ اللهِ حَقَّ الْحـَيَاءِ فَلْيَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَي وَ الْبَطْنَ وَ مَا حَوَي»؛ اگر ميخواهيد حيا كنيد سرتان را و هر چه در سرتان است را براي خاطر او نگه داريد كه دشمن ضربه به آن نزند. چشمتان را از گناه نگاه داريد. پنجاه سال به نامحرم نگاه كرديد و بس است و اگر نوبتي هم باشد ديگر نوبت خداست كه خدا را و آثارش را و اولياي خدا را ببينيم.
به عيسي بن مريم (ع) گفتند كجا برويم و چه كسي را ببينيم؟ فرمود: چهرههايي را ببينيد كه ديدن آنها شما را به ياد خدا مياندازد. شما چقدر تا كنون از نگاه به نامحرم ضرر كردهايد و چقدر خانوادهها، بچهها، دخترها و پسرها به گناه افتادهاند. در باره نگاه حرام ميفرمايد:
«فَزِنا العَيْنَين النَّظَر»؛ زنايِ چشم، نگاه كردن است.
بايد مدتي قرآن كريم و اولياي خدا را نگاه بكنيم. فرمود: سرتان را با چشم و گوشش نگه داريد. پس آن فيلمهايي را كه شياطين براي شما ساختهاند، و آنها را قاچاق ميفروشند و بمباران شخصيت شما هستند، نبينيد.
پدران و مادران! به بچههايتان رحم كنيد، اينها امانتهاي خدا هستند و اين وسايل گناه را به خانههايتان نبريد. آنهايي كه اين مسيرهاي غلط را رفتند و همه چيزشان را از دست دادند، سرانجام يا كافر شدند يا به پشيماني دچار گشتند كه همينطور زجرشان ميدهد.
من كسي را روي تخت بيمارستان ديدم كه به پروردگار بزرگ عالم جسارت ميكرد، به بغل دستي او گفتم اين فرد هشتاد سالش است و او را نصحيت كنيد. گفت: اين فرد هفتاد سال غرق در معصيت بوده و اصلا اسم خدا را كه نزد او ميبريم ناراحت ميشود. آري اگر گناه انبار بشود شما هم مثل آن پيرمرد از خدا بدتان ميآيد و آخرسر نيز روزي كه به خدا خيلي محتاجتر از وقتهاي ديگر هستيد و وقتي ملك الموت ميآيد، چه كسي به دادتان ميرسد و چه كسي ميخواهد شما را نجات بدهد؟ براي روزي كه در كنار رختخواب بيماري، طبّ طبيبان و حكمت حكيمان از بين ميرود و كارآيي ندارد و اثر داروها هم از بين ميرود، چشم هم باز است و زن و فرزندان گريه ميكنند و كسي هم نميتواند كاري بكند به فكر آن روز باشيد!
آخرین نظرات