توجه به خدا و قبولي نماز
قال رسول الله - صلي الله عليه وآله - :
. . . ان منها (الصلاة ) لما يلف كما يلف الثوب الخلق ، فيضرب بها وجه صاحبها و انما لك من صلاتك ما اقبلك عليه بقلبك ؛
بعضي نمازها همانند لباس كهنه پيچيده و بر سر صاحبش كوبيده مي شود ، به درستي كه آن مقدار از نماز تو قبول مي شود كه به خدا توجه قلبي داشته باشي .
(بحارالانوار ، ج 84 ، ص 260)
شرط قبولي نماز واجب و نافله
قال الباقر - عليه السلام - :
و ان افسدها كلها لم يقبل منه شي ء منها و لم تحسب له نافلة و لا فريضة ؛
اگر همه نمازهايش فاسد بود ، هيچ چيزي از آن نمازها مورد قبول نيست ، و نه نماز مستحب حساب مي شود نه واجب .
(وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص 20)
مانع قبولي نماز زن
قال الصادق - عليه السلام - :
ايما امراة باتت و زوجها عليها ساخط في حق ، لم تقبل منها صلوة حتي يرضي عنها ؛
هر زني كه شب بخوابد در حالي كه شوهرش به خاطر (مطلب ) حقي از وي خشمگين باشد ، هيچ نمازي از او قبول نمي شود ، مگر آن كه شوهرش از او راضي شود .
(فروع كافي ، ج 5 ، ص 507)
خداوند در پي آشتي با انسان
خداوند متعال به موسي وهارون (ع) ميفرمايد برويد و وسايل آشتي كردن فرعون را با من فراهم سازيد. او با من قهر است اما من كه با او قهر نيستم، او مرا نميخواهد، اما من كه او را ميخواهم! چندين بار موسي آمد و با فرعون سخن از آشتي گفت كه جگر آدم ميسوزد! حضرت صادق (ع) ميفرمايد: بيست و پنج سال اين دو برادر ميآمدند جلوي دربار فرعون و ميگفتند: خدا ميگويد بيا آشتي كنيم؛ آنكه هميشه و در تمام حالات تو را ميخواهد ميگويد بيا تا آشتي كنيم. مگر نفرمود و پيغام نداد كه:
)يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْـرَفُوا عَلي أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم
اين آيه خيلي عجيب است. غافر و راحم هم نميگويد، بلكه ميفرمايد: )إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم( غفور و رحيم صيغه مبالغه است، يعني خدا آنقدر غفور و رحيم است كه همه گناهان را ميبخشد.
در شان نزول اين آيه نوشتهاند كه شخص گناهكاري به نزد پيامبر (ص)آمد و گفت: من آنقدر گناه دارم كه ميدانم خدا مرا نميبخشد. پيامبر فرمود: آيا گناه تو از كف درياها بيشتر است؟ گفت: بيشتر است. فرمود: از تمام ريگهاي بيابانها بيشتر است؟ گفت: آري، بيشتر است. فرمود: بيشتر از عرش خداست؟ باز گفت: آري، بيشتر است. پيامبر فريادش بلند شد و گفت گناه تو سنگينتر و بزرگتر است يا رحمت خدا؟ آن شخص گفت: من آن را نميدانم، اما ميدانم كه مرا نميبخشد. در اينجا پيامبر (ص)عصباني شد به طوري كه در عمرش اينقدر عصباني نشده بود. فرمود: حالا كه اينطور ميگويي بلند شو و برو! او هم از مسجد بيرون رفت، اما به خانه خودش نرفت، بلكه به بيرون از مدينه و به كوههاي احد رفت و در آنجا به گريه و توبه مشغول شد. پس از اين قضيه، جبرئيل نازل شد و اين آيه و خبر آمرزش آن فرد گناهكار را آورد.
كشتي گيري كه در فينال حاضر نشد؟
داستانك:
در دوران جواني كه به ورزش كشتي مي رفت روزي براي انجام مسابقات به اتفاق هم به سالن رفتيم . مسابقات فينال بود، در ميان جمعيت به تماشا نشسته بودم كه چند نفر از رقيبان با هم مبارزه كردند. نوبت به عباس رسيد. چند بار نام او را براي مبارزه خواندند، امّا او حاضر نشد. تا اين كه دست رقيب او را به عنوان برنده مسابقه بالا بردند. نگران شدم به خودم مي گفتم : يعني عباس كجا رفته ؟ در جستجوي او بودم نگاهم به او افتاد كه از درب سالن وارد مي شد. جلو رفتم و گفتم : كجا بودي؟ اسمت را خواندند، نبودي ؟
گفت : وقت نماز بود، نماز از هر كاري برايم مهمتر است . رفته بودم نماز جماعت
اينقدر نماز اول وقت به جماعت ، براي عباس حاجي زاده مهم بود كه بعد از شهادتش وقتي وصيت نامه اش را خوانديم نوشته بود:برادران و خواهران عزيز! اگر خواستيد خود سازي كنيد، از نماز كمك بگيريد، البته نماز اول وقت در مسجد به خضوع و خشوع و از روي صبر.
***
[ستارگان خاكي ، صفحه 219]
آخرین نظرات