ابهامهای موجود در زمینه فلسفه و چرایی غیبت آخرین حجّت حق، حضرت مهدی(عج)، از یك سو، و سختیها و ناگواریهای بسیاری كه در دوران غیبت و حضور نداشتن امام(علیه السلام) در جامعه به مردم روی میآورد، از سوی دیگر، گاه موجب میشود كه گروهی زبان به گلایه یا، خدای نخواسته، اعتراض بگشایند كه: مگر ظلم و بیعدالتی و فساد و فحشا به نهایت خود نرسیده است، پس چرا خداوند وعده خود را محقّق نمیسازد و حجّتش را آشكار نمیكند؟ آیا دیگر زمان رهایی انسانهای در بند فرا نرسیده است؟ آیا دیگر زمان آن نشده كه به دوران دیرپای ظلمت و تاریكی در كره زمین پایان داده شود؟ چرا امام مهدی(عج) این همه ظلم و فساد را میبیند، امّا ظهور نمیكند؟ و…
قطعاً توان، درك و ظرفیت تحمل مردم متفاوت است و چه بسا كه با افزون شدن امواج ناملایمات و سرعت گرفتن توفان فتنهها گروهی به گرداب یأس و ناامیدی دچار شوند و به انكار اصل وعده ظهور منجی موعود بپردازند؛ از این روست كه پیشوایان معصوم امّت(علیهم السلام) در موارد متعددی از مردم خواستهاند كه با دعا و التجا به درگاه خداوند از او بخواهند كه به آنها پایداری، شكیبایی و استواری عطا كند تا بتوانند در مقابل فتنهها و آشوبهای عصر غیبت مقاومت كنند و ایمان و اعتقاد راستین خود را تا زمان ظهور حفظ نمایند. از آن جمله میتوان به این بخش از زیارت حضرت صاحبالزّمان(عج) اشاره كرد:
خداوندا! مرا بر دین خود پایدار دار و به طاعت خود وادار ساز. قلبم را برای ولی امرت نرم كن و مرا از آنچه آفریدگانت را با آن میآزمایی معاف فرما و به طاعت ولی امرت ثابت قدم بدار. همو كه از آفریدگانت نهانش داشتی و به اذن تو از دیدهها پنهان شد و فرمان تو را انتظار میكشد.
مگر ظلم و بیعدالتی و فساد و فحشا به نهایت خود نرسیده است، پس چرا خداوند وعده خود را محقّق نمیسازد و حجّتش را آشكار نمیكند؟ آیا دیگر زمان رهایی انسانهای در بند فرا نرسیده است؟ آیا دیگر زمان آن نشده كه به دوران دیرپای ظلمت و تاریكی در كره زمین پایان داده شود؟
تو دانایی به وقتی كه به صلاح ولی امر توست تا اجازهاش دهی امرش را آشكار كند و پرده [غیبت]اش را بردارد، بی آنكه تو را معلمی باشد. پس مرا بر این امر شكیبا ساز تا دوست نداشته باشم تعجیل در آنچه را كه تو به تأخیر انداختهای و تأخیر در آنچه تو تعجیلش را خواستهای و پرده برداشتن از آنچه تو پوشیدهاش داشتهای و كاوش در آنچه تو نهانش داشتهای و به ستیز برنخیزم با تو در آنچه كه تدبیر فرمودهای و نگویم:«برای چه، چگونه و چرا ولی امر ظهور نمیكند، با اینكه زمین از ستم پر شده است؟» و همه كارهایم را به تو وامیگذارم.
آرزو میكنیم كه خداوند به همه توفیق شكیبایی در ناملایمات، پایداری در سختیها و استواری در انجام وظیفه عطا كند، تا بتوانیم با ایمانی پسندیده و اعمالی شایسته به خدمت ولی و صاحب خود حاضر شویم و پاداش صبر و بردباری خود را از دست آن امام بزرگوار دریافت كنیم. آمین یا رب العالمین.
همچنین در دعای دیگری كه از ناحیة مقدّس خود حضرت، توسط نایب ایشان در زمان غیبت كبری صادر شده است، میخوانیم:
خدایا … مرا در اطاعت از ولیّ امر خود كه او را از خلق خویش پنهان ساختهای، ثابت قدم بدار. او با اجازة تو از مخلوقات غایب شده و در انتظار امر تو است
.(1)
اللهم عجل لولیک الفرج
پینوشت:
1. جمال الاسبوع، فصل 47، ص 316.
امام مهدی(عج) چرا غایب است و علّت و جهتش چیست؟ پاسخ این مسئله بسیار مشكل است زیرا كه مسئلهای عقلی نیست تا با براهین عقلی پاسخ داده شود و نیز عرفی هم نیست تا عرف و عقلا آن را درك كنند، بلكه این موضوع تعبّدی است و باید پاسخ آن از منابع وحی؛ رسول خدا و اهل بیت طاهرینش(علیهم السلام) اخذ شود. وقتی كه به اخبار آل محمد(ص) مراجعه میكنیم میبینیم كه اختلاف نظر بسیار در اینباره وجود دارد. حال شماری از روایتها را بررسی میكنیم تا ببینیم كدام دیدگاه مناسب است تا بدان روی آورد.
روایتها دلیل غیبت را شش دسته دانستهاند:
1. خوف و ترس
شماری از اخبار دلالت دارد كه خوف و ترس باعث غیبت مهدی(عج) است كه از این جمله است:
حضرت امام صادق(علیه السلام) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود: آن شخص [امام مهدی(عج)]باید غایب شود. شخصی سؤال كرد برای چه یا رسولالله؟ فرمود: خوف قتل وی در میان است.
منصور دوانیقی ـ خلیفة عباسی ـ حضرت صادق(علیه السلام) را چندین مرتبه آزار داد، ولی روزی آن حضرت را احضار كرد و بعد از آنكه صحبتهایشان تمام شد گفت: یا اباعبدالله، یك سؤال از تو میپرسم، راستش را به من بگو. امام صادق(علیه السلام) فرمود: من به هیچ كس دروغ نگفته و نمیگویم چه رسد به تو. پرسید آیا مهدی موعود تو هستی؟ فرمودند: نه. سؤال كرد: پس كیست؟ جواب داد: ششمین از فرزندان من خواهد بود. باز پرسید: آیا در زمان من میآید؟ گفت: نه. دوباره سؤال كرد: آیا در زمان فرزند من خواهد آمد؟ فرمود: نه. سپس حضرت را آزاد كرد.
همانا حضرت حسین(علیه السلام) بعضی از اهل كوفه را در حملههایی كه در كربلا به آنها داشت نمیكشت با اینكه میتوانست آنان را بكشد و بعضی دیگر را میكشت. دربارة این قضیه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: «در صلب آن كسانی كه نمیكشم از اهل ایمان میبینم
از این حدیث آشكار میشود كه حاكمان میترسیدند مبادا امام معاصرشان حضرت مهدی(عج) باشد لذا هر خلیفه و پادشاه در كمین بود تا او را بكشد. بنابراین بر امام مهدی(عج) لازم و واجب بود كه به خاطر وجوب حفظ نفس، آن هم نفس شریفی كه جهان به وجودش بستگی دارد، غایب باشد.
2. فرار از بیعت
از اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده است كه امام مهدی(عج) برای اینكه مشغولالذمه كسی نباشد و كسی با او بیعت نكند تا در نتیجه وامدار كسی نباشد، از نظرها پنهان شده است.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: صاحب این امر ـ حضرت مهدی(عج) ـ ولادتش از این خلق روی زمین پنهان است تا اینكه وقتی كه ظهور میكند هیچ كس بیعت و پیمانی در گردن وی نداشته باشد. خدای تعالی در یك شب فرج حضرت مهدی(عج) را عملی میكند.(1)
روایات زیاد دیگری نیز به این معنا نقل شده است كه حضرت مهدی(عج) خود میفرماید: پدران من هركدام به گونهای بیعت اصحاب و حتی افراد سركش زمان خود را بر گردن داشتند ولی من خروج و ظهور میكنم در حالی كه بیعت هیچكس از سركشان و طاغوتها بر گردنم نیست.
3. تطابق با سایر پیامبران
سدیر گوید: حضرت امام صادق(ع) فرمود:
قائم ما غیبتی دارد كه مدتش طولانی است. گفتم: یابن رسولالله این غیبت طولانی برای چیست؟ فرمود: همانا خدای عزّوجلّ ابا دارد از اینكه سنّتهای پیغمبران(علیهم السلام) در غیبتهایشان را در مورد امام قائم جاری نكند و برای امام(عج) چارهای نیست جز اینكه دورة غیبتهایشان را سپری كند. خدای عزّوجلّ میفرماید: «البته شما قطعاً سنتهای پیشینیان را خواهید گذراند»(2). (3).
امام زمان
4. اتمام نقمت بر كافران
وجود امام(ع) برای كافران نقمت است و وقتی كه ظهور میكند تمامی كافران را میكشد و نابود میكند مگر كسانی كه ایمان بیاورند. هنگامی كه امام(عج) ظهور میكند باید در اصلاب كفّار، مؤمنی نباشد چنانكه شیوة ائمة اطهار(ع) چنین بود، زیرا ایشان گویا میدیدند كه مؤمنی در اصلاب كافران وجود دارد.
روایت شده است: همانا حضرت حسین(علیه السلام) بعضی از اهل كوفه را در حملههایی كه در كربلا به آنها داشت نمیكشت با اینكه میتوانست آنان را بكشد و بعضی دیگر را میكشت. دربارة این قضیه از آن حضرت سؤال شد. پاسخ داد: «در صلب آن كسانی كه نمیكشم از اهل ایمان میبینم».(4)
ائمة طاهرین(ع) برای حفظ مؤمنان و ذریّة آنان خانهنشین شدند و در میدان جنگ كسی را كه مؤمنی در صلبش بود نمیكشتند كه همین خود یكی از حكمتها و فلسفههای غیبت حضرت مهدی(عج) است. اگر آن حضرت ظهور كند برای كافران نقمت است، باید تمامی آنان را بكشد و زمین را از لوث وجودشان پاك گرداند. لذا در غیبت باقی است تا مؤمنان از اصلاب كفّار خارج شده و دیگر مؤمنی در صلب هیچ كافری نباشد.
5. امتحان و آزمایش مردم
از فلسفة غیبت آن حضرت امتحان مردم است تا مردم آزمایش شوند و مؤمنان بر دین مقدس اسلام و عقاید حقّهاش باقی بمانند و منافقان و مخالفان واضح و آشكار گردند.
زراره میگوید، شنیدم حضرت صادق(علیه السلام) میفرمود: «حضرت مهدی(عج) پیش از قیام و ظهورش غیبتی دارد. عرض كردم: برای چه؟ فرمود، میترسد و به شكم و گردن خود اشاره كرد. (یعنی دشمنان او را میكشند یا شكمش را میشكافند یا گردنش را میزنند) سپس فرمود: وی همان كسی است كه مورد انتظار مردم است كه عدهای در ولادتش شك دارند. برخی میگویند: وقتی كه پدرش از دنیا رفت، او هم مرد و پدرش ابتر بود (یعنی فرزندی نداشت). بعضی دیگر میگویند دو سال پیش از وفات پدرش متولّد شد. غیبت وی به این علت است كه خدای عزّوجلّ دوست دارد كه خلق عالم را امتحان و آزمایش كند و در این هنگام اهل باطل میخواهند مردم را گمراه كنند در دلهای مردم شكّ و تردید میكنند».(5)
6. رشد عقلها
از حكمتهای غیبت امام مهدی(عج) این است كه مسلمانان در باورها، اندیشهها و فقه اسلام، خودكفا میشوند و قدرت علمی اسلام را پیشرفت میدهند و با بهرهگیری از روشها و فرمایشهای بزرگان اهل بیت(علیهم السلام) قدرت و نیروی علمی اسلام را بالا میبرند تا اینكه اسلام برای همیشه آمادة پذیرش انسانهای كامل خواهد شد.
حضرت امام سجاد(علیه السلام) به ابوخالد كابلی فرمود: «ای اباخالد مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) كه قائل به امامت آن بزرگوار هستند و انتظار ظهورش را میكشند، بر مردم همة زمانها برتری دارند، زیرا خدای تعالی به ایشان به اندازهای عقل، فهم و شناخت داده است كه غیبت آن حضرت نزد ایشان به منزلة مشاهده و عیان است و خدا ایشان را همانند كسانی قرار داده است كه در ركاب پیغمبر خدا(ص) با شمشیر جهاد میكردند (و اینان مقامشان مانند مجاهدان بدر و احد است) ایشانند كه حقیقتاً خالص از هر شكّ و شبهه هستند و اینها شیعیان راستین ما و مبلغّان دین و دعوت كنندگان دین خدا هستند؛ هم در پنهانی و هم آشكارا».(6)
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: صاحب این امر ـ حضرت مهدی(عج) ـ ولادتش از این خلق روی زمین پنهان است تا اینكه وقتی كه ظهور میكند هیچ كس بیعت و پیمانی در گردن وی نداشته باشد. خدای تعالی در یك شب فرج حضرت مهدی(عج) را عملی میكند
7. افشای اسرار توسط شیعیان
افشاگری شیعیان از جمله چیزهایی است كه دلیل غیبت شمرده شده است، زیرا اینها نمیتوانستند از نقل اسراری كه ائمة طاهرین(علیهم السلام) برایشان بیان میكردند و یا معجزات محرمانهای كه انجام میدادند، خودداری كنند. بلكه افشا میكردند و باعث زحمت و گرفتاری امامان(علیهم السلام) میشدند و گاهی به قتل و شهادت آن بزرگواران منجر میشد.
بزنطی از حضرت ثامن الحجج، علی بن موسیالرضا(علیه السلام) نقل میكند:
اگر عالمان (امامان و پیشوایان بر حق) كسانی را مییافتند كه با آنها سخن گویند و آنان نیز اسرار و مطالب محرمانة ایشان را كتمان كنند، البته حدیثها میگفتند و حكمت و علمهای تازه را برای شما پخش میكردند و لیكن شما مبتلا و گرفتار افشاگری شدید هستید و هر چه دیدید یا شنیدید پخش میكنید و شما مردمی هستید كه ما را در قلب خود دوست دارید و محبّت قلبی شما ثابت است ولی كار شما با دلهایتان مخالفت دارد.(7)
از این حدیث به دست میآید افشاگری شیعه یكی از دلیلهای غیبت است. چه بسا این دلیل از مصداقهای دلیل اوّل ـ خوف قتل و تقیه ـ باشد.
8. غیبت از اسرار
تمامی این دلیلها، علت، سبب و فلسفة غیبت آن حضرت هستند و علاوه بر اینها حكمتهای زیادی دارد كه از تیررس فكر ما دور است و نمیتوانیم آنها را درك كنیم و ائمة اطهار(علیهم السلام) هم برای ما بیان نكردهاند، زیرا ما ظرفیّت آن را نداشتهایم كه آنها را بفهمیم. همین بی ظرفیتی باعث انحراف یا ارتداد میشود. لذا مصلحت نبود كه امامان آنها را بیان كنند.
عبدالله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق(ع) میفرمود: «صاحب امر غیبتی دارد كه ناچار باید واقع شود. در آن غیبت هر كسی كه بر باطل است به شك میافتد عرض كردم: فدای شما گردم، برای چه باید آن حضرت غایب شود؟
فرمود: ما از طرف خدا مأذون نیستیم آن را برای شما بیان كنیم. عرض كردم: وجه حكمت غیبت آن حضرت چیست؟ فرمود: وجه حكمتش همان وجه حكمت غیبت حجّتهای خدای تعالی است (چنانكه خضر، یوسف، یونس و دیگران مدّتی از زمان خود را در غیبت به سر بردند) حكمت غیبت حضرت مهدی(ع) بیان نمیشود مگر بعد از آنكه آن بزرگوار ظهور كند، هم چنانكه حكمت كارهایی كه حضرت خضر پیغمبر انجام داد مانند شكستن كشتی، روی آب دریا و كشتن یك پسربچة بیگناه و ساختن دیوار برای حضرت موسی(ع) آشكار نشد مگر پس از آنكه بنا شد از هم جدا شوند.(8)
پینوشتها:
1. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 96، ح 15.
2. سورة انشقاق (84)، آیات 19 و 84.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 90، ح 3.
4. علامه عسكری، سید مرتضی، معانی السبطین، ج 52، ج 2، ح 17.
5. بحارالانوار، ج 51، ص 95، ح 10.
6. همان، ج 52، ص 122، ح 4.
7. همان، ص 110.
8. همان، ص 91، ح 4
◀️ امام خمینی:
اگر صفتی ناروا در شخص مؤمن باشد و یا کار خلافی انجام داده باشد که دیگران از آن بیاطلاعند و دوست ندارد کسی آن را برای دیگران بازگو کند، بازگو کردن آن در غیاب او پیش دیگران، به قصد تنقیص و عیبجویی غیبت است و چنین کاری برای گوینده و شنونده حرام است.
◀️ مقام معظم رهبری:
غيبت آن است كه پشت سر مسلمان و مؤمن عيب مستور او (امرى که مستور عرفى است) گفته شود که حقیقت دارد، لکن اگر او مطلع شود ناراحت میشود، مشروط به اينكه به قصد تنقيص باشد، يا در نزد عرف تنقيص بهحساب آيد.
◀️ آیت الله مکارم:
غیبت آن است که عیب پنهان کسی را پشت سر او بگویند.
◀️ آیت الله سیستانی:
غیبت حرام است و منظور از غیبت این است که انسان عیب پنهانی شیعهی دوازده امامی را در غیاب و پشت سرش نزد دیگری یاد کند، چه به قصد اهانت و پایین آوردن شخصیت او باشد و چه بدون این قصد باشد و اگر به قصد اهانت و توهین عیب وی را اظهار نماید، دو گناه مرتکب شده است. فرقی ندارد در این که آن عیب در اندام فرد باشد یا در نسب و خاندانش یا در عملکرد و رفتار یا اخلاقش باشد یا در سخنان و گفتارش یا در امور دینی یا دنیوی باشد. همچنین فرقی ندارد آن عیب را به کنایه یا صراحت بگوید؛ نیز فرقی نمیکند یاد کردن عیب با گفتار باشد یا نوشتار یا با عملی باشد که آن عیب را بفهماند (مثل اشاره با سر، حرکات دست یا چشم یا ارائهی آن به دیگری از طریق پخش از نوار، سیدی، فیلم ویدیویی، پیامک، بلوتوث و مانند آن …). بنابراین غیبت تنها یک گناه زبانی نیست و دامنهی وسیعی دارد.
◀️ آیت الله بهجت:
هر چه از عیوب مخفی مؤمن باشد و او را ناراحت کند از موارد غیبت است.
➖➖➖➖➖
امامت حضرت مهدی (عج) پس از شهادت امام یازدهم آغاز میشود، امام بزرگواری که براساس مشیت و حکمت الهی از نظرها پنهان است تا مصون بماند از گزند دشمنان و بدخواهانی که وجود آن حضرت را تاب نمیآورند.
غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت غیبت صغرای امام زمان علیه السلام بیش از هفتاد سال بطول نینجامید و در این مدت نایبان خاص به محضر حضرت مهدی (عج) می رسیدند و پاسخ نامه ها و سۆالات را به مردم می رساندند .
نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام را داشته اند چهار تن بودند که به ” نواب خاص ” یا ” نایبان ویژه ” معروفند .
نخستین نایب خاص مهدی (عج) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود .
دومین سفیر و نایب امام محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305 هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید .
سومین سفیر حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد .
چهارمین سفیر و نایب امام ابوالحسن علی بن محمد سَمَری است که در سال 329 هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .
همین بزرگان و عالمان در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی (عج) بودند .
چرا غیبت صغرى امتداد نیافت؟
بعضى مى پرسند به چه علّت دوران غیبت صغرى پایان یافت و اگر برنامه غیبت صغرى ادامه پیدا مى کرد و امام در تمام اعصار غیبت نایب خاصى داشت که راتق و فاتق امور و راهنماى عموم باشد چه اشکالى داشت.
پاسخ این پرسش این است که برنامه روش و کار امام را خداوند متعال تعیین فرموده است و امام باید همان برنامه را اجرا نماید و بعد از آنکه اصل امامت ثابت شد، نسبت به برنامه کار امام پرسش از علّت به عنوان ایراد و اشکال، بیجا وبى مورد است و حتى خود امام نیز جز تسلیم و تمکین و اجراى برنامه وظیفه و تکلیفى ندارد و پرسش از علّت و سبب آن خلاف روش بندگى و مقام عبودیّت خالص است و تمام پرسش ها و اشکالاتى که راجع به غیبت شده در یک ردیف و از یک قماش است و هیچ یک ایراد اصولى و پرسشى نیست که اگر بى جواب بماند جائى را خراب کند.
و اگر پرسش براى مزید معرفت و بصیرت و روشن شدن امر باشد، جواب آن این است که بهتر است در اینجا دو پرسش مطرح کنیم.
پرسش اول: چرا براى امام (علیه السلام) دو گونه غیبت معلوم شده و از همان اوّل غیبت کبرى آغاز نشد؟
پرسش دوّم: پس از آنکه غیبت صغرى پیش آمد و نائبان خاص تعیین شدند، چرا دوران غیبت صغرى پایان یافت؟ و اگر همان برنامه غیبت صغرى ادامه مى یافت چه اشکالى داشت؟
پاسخ پرسش اول:
1ـ غیبت صغرى مقدمه غیبت کبرى و زمینه سازى براى آن بوده، چون ابتداى غیبت بود و اذهان، اُنس به غیبت نداشت اگر چه در زمان حضرت امام على نقى و حضرت امام حسن عسکرى (علیهما السلام) فى الجمله آن دو امام براى آماده کردن اذهان از نظرها احتجاب مى کردند ولی غیبت تامّه اگر دفعةً و ناگهانى واقع مى گردید مورد تعجب بلکه انکار و اسباب انحراف افکار مى شد و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غیبت کبرى واقع شد، براى اکثر مردم دشوار و ناراحت کننده بود.
لذا قریب هفتاد سال رابطه مردم با امام به وسیله نوّاب خاص حفظ شد و توسط آنان عرایض و مشکلات و مسائل خود را عرض مى کردند و جواب مى گرفتند و توقیعات به وسیله آنها مى رسید و بسیارى هم به شرفیابى حضور نایل مى شدند تا در این مدّت مردم آشنا ومأنوس شدند.
2ـ این ارتباط توسط نوّاب خاص که منحصر به همان چهار نفر نوّاب معروف نبودند و همچنین تشرف جمعى در آن زمان به زیارت آن حضرت براى تثبیت ولادت و حیات آن حضرت مفید و لازم بود و اختفاى کامل که احدى از حال و ولادت آن حضرت مطلع نباشد آن هم در ابتداى امر موجب نقض غرض مى شد، لذا بسیارى از خواص هم در زمان حیات امام حسن عسکرى (علیه السلام) و هم در زمان غیبت به سعادت دیدار آن حضرت نائل شدند و با ظهور معجزات، ایمان آنها استوار و محکم گردید.
پاسخ پرسش دوّم:
1ـ علّت اینکه غیبت صغرى ادامه نیافت این بود که برنامه اصلى کار آن حضرت غیبت کبرى بود و غیبت صغرى مقدمه آن بود و براى آماده کردن زمینه انجام شد.
2ـ وقتى بنا باشد نایب خاص نافذ الحکم و صاحب قدرت ظاهرى نباشد و نتواند رسماً در کارها مداخله کند بلکه قدرتهاى ظاهرى به واسطه تمرکز توجهات در او با او معارضه ومزاحمت داشته باشند، شیّادان وجاه طلبان هم ادعاى نیابت خاصه مى نمایند و اسباب تفرقه و گمراهى فراهم مى سازند چنانچه در همان مدّت کوتاه غیبت صغرى دیده شد چه دعاوى باطلى آغاز گردید و این خود یک مفسده اى است که دفعش از حفظ مصلحت تعیین نایب خاص اهمیّتش اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.
خلاصه آنکه ادامه روش نیابت خاصه با صرف نظر از مصالحى که فقط در همان آغاز کار و ابتداى امر داشته با اینکه نوّاب مبسوط الید ونافذ الکلمه نباشند و تحت سیطره زمامداران وقت مأمور به تقیّه باشند از نظر عقل مصلحت ندارد بلکه از آن مفاسدى هم ظاهر مى گردید.
(والله أعلم بمصالح الامور ولا یُسئل عما یفعل وهم یُسئلون ولا یفعل ولاة أمره الاّ بما أمرهم الله تعالى به فانهم عباده المکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون)
سردار شهید حاج احمد متوسلیان
ما با ایمانمان می جنگیم. جندالله با ایمانش می جنگد. بگذار بوق های تبلیغاتی رسانه های صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمده اید. ما ثابت می کنیم که خون ما باعث خواهد شد که سرزمین های مقدس اسلامی از دست امپریالیزم و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود
آخرین نظرات